جشنواره جهانی فیلم گوتنبرگ که یکشنبه شب، شانزدهم بهمن، به کار چهل و ششمین دوره اش پایان داد، مهمترین جشنواره فیلم کشورهای اسکاندیناوی و از بزرگ ترین جشنواره های سینمایی اروپاست که امسال میزبان بیش از دویست و پنجاه فیلم از هشتاد کشور جهان بود.
جشنواره گوتنبرگ معمولاً هر سال میزبان چند فیلم از سینمای ایران بوده است، امسال اما این جشنواره نگاه متفاوتی را در پیش گرفت: حمایت از مردم و هنرمندان ایرانی ای که برای رسیدن به حقوق اولیه انسانی خود دست به مبارزه زده اند؛ با برگزاری یک جلسه ویژه برای جنبش آزادی خواهانه مردم ایران و نمایش فیلم هایی حول و حوش این محور.
زر امیرابراهیمی امسال ریاست هیأت داوران جایزه دراکن (اژدها) را به عهده داشت؛ جایزه ای که به بهترین فیلم کشورهای اسکاندیناوی تعلق می گیرد و در واقع مهمترین بخش این جشنواره محسوب می شود و جایزه نقدی هنگفتی هم دارد.
در برنامه ای ویژه که پیش از نمایش فیلم تفریق ساخته مانی حقیقی اجرا شد، زر امیرابراهیمی که با فیلم عنکبوت مقدس خوش درخشید و جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره کن را به دست آورد، مانیفستی را قرائت کرد که در آن به حق و حقوق زنان و مبارزه آنها برای آزادی در ایران پرداخته شده بود و پس از آن فهرست بلندبالایی شامل نام صد و هفتاد و سه نفر از فیلمسازان و هنرمندانی که طی ماه های اخیر به زندان افتاده اند قرائت شد؛ از جعفر پناهی، محمد رسولاف و ترانه علیدوستی تا دانشجویان هنر و سینما که جملگی طی این ماه ها طعم بازداشت را چشیده اند و هم اکنون در زندان هستند یا به قید وثیقه آزاد شده اند. نام تک تک این افراد و عنوان کاری آنها بر روی پرده به شکل عنوان بندی فیلم ها ظاهر شد و زر امیرابراهیمی با لحنی که به یک پرفورمنس شباهت داشت، نام تک تک آنها را خواند؛ بیست دقیقه ای که چشمان مخاطبان حاضر در تالار را تر کرد.
سینمای ایران؛ از جلیلوند تا پناهی
سینمای ایران حضور پررنگی در جشنواره امسال داشت و غالب فیلم های انتخابی با شرایط و اوضاع جامعه ایران همخوانی داشت.
«شب، داخلی، دیوار» ساخته وحید جلیلوند که سفرهای جشنواره ای اش را از جشنواره ونیز آغاز کرد، سند بی پروا و تکان دهند ه ای است از سرکوب در جمهوری اسلامی که در روایتی به شدت پیچیده داستان غریبی را درباره یک زن بی گناه که در تظاهرات دستگیر می شود روایت می کند. فیلم لحظه به لحظه در فضایی نفس گیر پیش می رود و تماشاگر در طول فیلم رفته رفته با چرخش های غریبی در داستان روبرو می شود که او را با بغضی رها شده به صحنه انتهایی می رساند: جایی که دوربین از پنجره زندان به زندانی بسیار بزرگ تر می رسد که آشکارا تمثیلی است از وضعیت امروز ایران. فیلم با آن که پیش از جنبش «زن، زندگی، آزادی» ساخته شده، به طرز غریبی با این جنبش پیوند می خورد و جدای از آن، اثر سینمایی ماندگاری است که روشن ترین تصویر را از وضعیت جامعه رو به انفجار ایران ترسیم می کند.
جعفر پناهی در «خرس نیست»، شکل دیگری از محدودیت های اجتماعی و سیاسی را در اثری درباره خودش به شکلی شخصی روایت می کند و مانیا اکبری با فیلم «چطور جرات می کنی که چنین آرزوی مزخرفی داشته باشی»، سعی دارد در مستندی شخصی با بهره گیری از تصاویر فیلم های قدیمی ایرانی به تصویر زن در فیلمفارسی ها بپردازد.
«تفریق» ساخته مانی حقیقی که گردانندگان جشنواره سعی داشتند به بازیگر دستگیر شده اش – ترانه علیدوستی – ادای احترام کنند، فیلمی است با داستانی پر تعلیق که در نیم ساعت اول وامدار «شاید وقتی دیگر» بهرام بیضائی است و پس از آن به فیلمی مغشوش بدل می شود که چندین و چند راه بن بست را بی جهت تا انتها طی می کند و به جایی نمی رسد.
فیلمهای اسکاندیناوی
داوران جایزه دراکن (اژدها) به ریاست زر امیرابراهیمی جایزه اول خود را به فیلم «سرکش» (Unruly) ساخته مالو ریمان محصول مشترک دانمارک و سوئد اهدا کردند؛ فیلمی که در سال ۱۹۳۳ می گذرد اما از نظر نوع نگاه جامعه و اتفاقاتی که برای یک دختر جوان می افتد به وضعیت امروز ایران و جنبش «زن، زندگی، آزادی» پهلو می زند. فیلم در ستایش جوانی و زنانگی یک دختر جوان است که با شدیدترین نوع برخورد جامعه روبرو می شود و پایانی تلخ را برای شخصیت اصلی اش رقم می زند.
«چهار بالغ کوچک» ساخته سلما ویلهونن از فنلاند رابطه زن و شوهری را روایت می کند که به یک رابطه باز عاطفی با دیگر اشخاص می رسد و مربع پیچیده ای از چهار شخصیت را خلق می کند. «کپنهاک وجود ندارد» ساخته مارتین اسکووبیرگ از دانمارک روایتگر یک عشق کم حرف و پیچیده میان دو جوان است که به یک تراژدی ختم شده و به شکل بازگشت به گذشته روایت می شود. صحنه های سکوت و روایت یک عاشقانه کوچک نسبتاً موفق است اما شخصیت پدر دختر به کلیشه های ژانر ختم می شود و به روایت آسیب می زند.
«سرزمین خدا» ساخته هلینور پالماسون از حیث تصویرِ، فیلم جذابی است درباره ایسلند و هم درباره هنر عکاسی، اما در نیمه دوم خط روایتش را گم می کند و به فیلمی در نقد مذهب و روایت نفرت بین شخصیت های اصلی اش تبدیل می شود که از جذابیت های فیلم شگفت انگیز این کارگردان – «برادران زمستانی» – دور می ماند.
محمد عبدی
شغل,منتقد فیلم – محل برگزاری جشنواره