در تاریخ پر فراز و نشیب ایران زمین، کمتر نامی به روشنی و درخشش ابوالقاسم فردوسی میدرخشد؛ شاعری بزرگ، اندیشمندی بلند آوازه، و نگهبان هویت ملی ما ایرانیان.
فردوسی با سرودن شاهنامه، نه تنها زبان پارسی را از خطر نابودی نجات داد، بلکه تاریخ، فرهنگ، و روح ایرانی را در قالبی ماندگار به نسلهای پس از خود سپرد. او نماد جاودانه ی مقاومت فرهنگی و پاسداری از هویت ملی است.
ابوالقاسم فردوسی در حدود سال ۳۲۹ هجری قمری (۹۴۰ میلادی) در روستای باژ، نزدیک شهر توس در خراسان بزرگ به دنیا آمد.
او از خانواده ای دهقان زاده و فرهیخته بود که به دانش و فرهنگ ایرانی علاقمند بودند.
فردوسی در جوانی با آثار گذشتگان، به ویژه «خدای نامه»ها و داستانهای شفاهی ایرانی آشنا شد و از همان آغاز، عشق به ایران و تاریخ آن، در جانش ریشه دواند.
او بخش بزرگی از عمر خود، یعنی سی سال، را صرف سرودن شاهنامه کرد؛ کتابی که متشکل از حدود پنجاه هزار بیت شعر است و روایتگر تاریخ، اسطورهها، و حماسههای ایران از آغاز آفرینش تا حمله ی اعراب است.
فردوسی این اثر سِتُرگ را با زبانی پالوده و ناب، سرشار از واژگان پارسی، و دور از واژگان عربی سرود تا زبان مادری اش را پاس بدارد و آن را از آسیب فراموشی، برهاند.
در روزگاری که زبان عربی، زبان رسمی دیوان ها و دربارها شده بود و بسیاری از شاعران، به عربی شعر می سرودند، فردوسی راهی دیگر برگزید. او آگاهانه و بسیار آگاهانه، زبان پارسی را انتخاب کرد و نشان داد که این زبان، توانایی بیان مفاهیم عمیق، روایت های حماسی، و سخن فلسفی را دارد.
به گفته ی دانشمندان زبان شناسی، اگر شاهنامه سروده نمی شد، شاید زبان فارسی امروز وجود نداشت یا دگرگون شده بود.
فردوسی، این گنج ملی، نه تنها زبان پارسی را حفظ کرد، بلکه آن را به اوج رساند. شاهنامه با زبان استوار، موسیقی درونی، و واژگان دقیقش، به مدرسه ای ادبی برای نسل های بعدی تبدیل شد. نویسندگان، شاعران، و اندیشمندان بسیاری از سبک و زبان فردوسی الهام گرفتهاند، و او را «پدر زبان پارسی» خواندهاند.
شاهنامه تنها یک اثر ادبی نیست؛ این کتاب، آیینه ی تمام نمای روح ایرانی است. در دل داستان های آن، قهرمانانی چون رستم، سیاوش، آرش، و زال زندگی می کنند؛ قهرمانانی که هر یک نمادی از جوانمردی، وفاداری، خردمندی، و آزادگی اند.
فردوسی با بازآفرینی این اسطوره ها، به ایرانیان عزت بخشید و روح مقاومت در برابر ظلم و بیگانگی را زنده نگه داشت.
در روزگاری که ایران زیر فشار سیاسی، فرهنگی و نظامی بیگانگان بود، شاهنامه تکیه گاه افتخار ملی ایرانیان شد. مردم ایران با خواندن شاهنامه، گذشته ی پرفروغ خود را به یاد آوردند و هویت ملی شان را حفظ کردند. بسیاری از جنبش های آزادی خواهانه، از دل همین حماسه ها برخاستند.
فردوسی نه تنها در ایران، بلکه در سراسر جهان نیز شناخته شده و ستوده شده است. شاهنامه به بیش از سی زبان زنده ی دنیا ترجمه شده و در دانشگاه ها و محافل علمی، مورد بررسی قرار گرفته است. دانشمندان ادبیات تطبیقی، شاهنامه را همردیف با آثار بزرگ ادبی جهان، مانند: ایلیاد و اودیسه ی هومر یا مهابهاراتای هند دانسته اند.
گوته، شاعر بزرگ آلمانی، از فردوسی با احترام یاد می کرد و او را نماینده ی روح شرق میدانست.
فردوسی، فقط یک شاعر نبود؛ او آموزگار عزت، نگهبان زبان، و پرچمدار انسانیت بود. او به ما آموخت که پاسداشت هویت و فرهنگ، وظیفه ای است همگانی.
اگر امروز به زبان پارسی سخن میگوییم، اگر هنوز از نام های ایرانی، داستان های اساطیری، و مفاهیم انسانی لذت می بریم، همه را مدیون آن پیر خردمند توس هستیم.
در روزگاری که جهان به سرعت در حال تغییر است، بازگشت به میراث فردوسی، نه تنها یک انتخاب فرهنگی، بلکه یک ضرورت هویتی است.
به راستی که فردوسی، نه فقط شاعر قرن چهارم هجری، که شاعر همه ی قرون است.
در ایران، روز ۲۵ اردیبهشت برابر با 15 ماه می، به نام «روز بزرگداشت فردوسی» نام گذاری شده است تا یادآور ارزش های والا، زبان فاخر، و میراث فرهنگی او باشد.
اگر امروز، ما هنوز دارای غیرت و همت و غرور ملی هستیم و خون وطن دوستی و ملی گرایی در رگ هایمان می جوشد، همه به خاطر آن بزرگمرد ایران زمین، فردوسی بزرگ است.
او همچون کوه، در حافظه ی تاریخی ما ایستاده و تا ابد در دل و جان نسل های آینده ی ایران نیز، زنده و جاوید خواهد ماند.
اسطوره سرایی که خود اسطوره بود.
زن،زندگی،آزادی
مرد،میهن،آبادی
پاینده و پویا باشید