در دنیایی که هر لحظهاش با سرعتی سرسامآور میگذرد، گاه فراموش میکنیم چرا زندگی میکنیم. از خودمان فاصله میگیریم، از ترس قضاوت یا از روی میل به تأیید شدن، برای دیگران زندگی میکنیم. اما زندگی آنقدر کوتاه و شکننده است که ارزش ندارد سخت بگیریم؛ ارزش ندارد خود را در حصار «بایدها» و «نبایدها»ی ساختگی حبس کنیم.
زندگی، هدیه ای گذرا و تکرار ناشدنی است. بسیاری از ما آن قدر درگیر مقایسه، رقابت و دل نگرانی هستیم که لذت ساده ی یک لبخند، یک دوست، یا حتی یک پیاده روی در پارک را از یاد میبریم. گاه لازم است لحظه ای بایستیم، نفس عمیقی بکشیم، و بپرسیم: آیا آنچه برایش میجنگم، واقعاً خواسته ی من است؟ یا فقط تقلیدی است کورکورانه از دیگران؟
یکی از بزرگ ترین دردهای زمانه ی ما، تقلید بی تفکر است. بسیاری از انسانها، به جای آن که با تکیه بر خرد و وجدان خود تصمیم بگیرند، چشم و گوش بسته، دنباله رو دیگران میشوند. گاهی در مسیرهایی قدم میگذارند که نه با فطرت شان سازگار است، نه با ارزشهای انسانی شان.
تقلید، اگر بدون آگاهی باشد، انسان را از درون تهی میکند. او را به موجودی مصرف گرا، تابع، و بی هویت تبدیل میکند.
اما راه نجات، فقط آگاهی است.
آگاهی، چراغی است در دل تاریکی. انسان آگاه، هرچند ممکن است دچار خطا شود، اما خطا را میبیند، میپذیرد، و از آن میآموزد. او مسئول زندگی خودش است. به دنبال حقیقت می رود، نه شهرت؛ به دنبال رشد میرود، نه رقابت؛ و به دنبال معنا میرود، نه صرفاً موفقیت ظاهری.
یکی از جنبه های مهم آگاهی، درک مفهوم واقعی انسانیت است. انسان بودن، فقط به داشتن ظاهر انسانی نیست. انسانیت، یعنی توان همدلی، شفقت، و کمک به دیگران بی هیچ چشم داشتی. یعنی دیدن درد دیگری و تلاش برای کاهش آن. یعنی بخشیدن بجای وقتی که میتوانی انتقام بگیری.
کمک کردن، نیازی به ثروت ندارد. گاهی یک نگاه مهربان، یک جمله ی دلگرم کننده، یا فقط شنیدن درد دل کسی، میتواند نوری در دل تاریکی باشد.
انسانیت، یعنی بخشیدن چیزی که بیش از آن که به دیگری بدهی، به خودت عزت میدهد. ما وقتی به دیگری کمک میکنیم، در واقع به خودمان احترام میگذاریم، چون یادمان می افتد که انسانیم.
زندگی کوتاه تر از آن است که با خشم، حسادت، و قضاوت بگذرد. اگر امروز توانستی کسی را ببخشی، دریغ نکن. اگر دیدی کسی زمین خورده، دستش را بگیر، نه اینکه از کنارش بیتفاوت بگذری. اگر کسی نیاز به همصحبتی داشت، کنارش بنشین، حتی اگر برای چند دقیقه باشد.
اینها چیزهایی هستند که به زندگی معنا میدهند؛ نه تعداد صفرهای حساب بانکی، نه برند لباس، نه جایگاه شغلی.
مهم نیست که کی هستی، از کجا آمدی یا گذشته ات چه بوده؛ مهم این است که امروز چه انسانی هستی. آیا وجدان بیدار داری؟ آیا وقتی شب سر بر بالین میگذاری، وجدانت آرام است؟ آیا دست کم به یک نفر لبخند بخشیدی؟ اگر آری، تو راه را درست آمدهای.
دنیا با همین کارهای کوچک است که زیباتر میشود. اگر هرکس در اطراف خودش نور کوچکی بیفشاند، جهانی روشن تر خواهیم داشت.
بیایید دیگران را قضاوت نکنیم، بیایید به جای رقابت، رفاقت کنیم. به جای تفرقه، همراهی. به جای سرزنش، درک. همه اینها تمرین های انسان بودن هستند.
در پایان، یادتان باشد که هیچ کس به اندازه ی خودتان نمیتواند شما را درک کند. به جای چشم داشتن به تأیید دیگران، در درونتان چراغی روشن کن. از عقل و دل خودت، مشورت بگیر. راه خودت را پیدا کن، و به انسانی تبدیل شو تا دیگران با دیدنش، به انسانیت امیدوار شوند.
زیستن هنر است. و انسان بودن، والاترین شکل این هنر.
و در این میان، به یاد داشته باشیم که شعار انقلابی ما از پشت جنبه های انسانی والایی برمیخیزد:
زن،زندگی،آزادی — مرد،میهن،آبادی
با امید به آزادی و آبادی ایران.
پاینده و پویا باشید