در طول تاریخ بشریت، همبستگی و اتحاد همواره نیرویی عظیم برای غلبه بر چالش ها و دشمنان مشترک بوده است. از مقابله با بلایای طبیعی گرفته تا جنگ در برابر مهاجمان خارجی، داستان های بی شماری از قدرت اتحاد انسانها به گوش میرسد. این حس عمیق همبستگی، اغلب در مواجهه با یک تهدید خارجی یا داخلی آشکار میشود؛ لحظاتی که مردم، فارغ از اختلافات کوچک، دست در دست هم میدهند تا از آنچه که برایشان ارزشمند است، دفاع کنند.
تصور کنید اگر موجودات فرازمینی به زمین حمله کنند. در چنین سناریویی، بعید است که کشورها به فکر منافع ملی خود یا اختلافات تاریخی باشند. تمام ملت ها، از شرق تا غرب، با یکدیگر متحد خواهند شد و در این زمان، هرگونه ایدئولوژی یا مرز سیاسی، بی معنا خواهد گشت.
هدف مشترک، یعنی بقا و حفظ گونه ی بشر، تمام اختلافات را تحت الشعاع قرار خواهد داد. به همین ترتیب، در تاریخ معاصر ایران نیز بارها شاهد بودهایم که وقتی کشوری به خاک میهن ما تجاوز کرده، مردم از هر شهر و دیاری، با هر گویش و آیینی، به جبهه رفته و در کنار یکدیگر برای دفاع از تمامیت ارضی کشور جنگیدهاند. این نوعی غریزه ی دفاع از خانه و میهن است که در خون هر ایرانی جاری است.
حالا با توجه به این مثال های واضح از همبستگی در برابر دشمن خارجی، این سوال بزرگ مطرح میشود که چرا در مواجهه با چالش های داخلی، این همبستگی به شکل مطلوب اتفاق نمیافتد؟ اگرچه شرایط فعلی کشور برای بسیاری از مردم، مصداق بارز “دشمن” است، چرا شاهد اتحاد و همبستگی فراگیر در صفوف مخالفان و اپوزیسیون نیستیم؟
چرا همبسته نمیشویم؟
دلایل عدم همبستگی اپوزیسیون ایران و عدم اتحاد فراگیر مردم در برابر مشکلات کنونی، پیچیده و چند وجهی است. این دلایل را میتوان در چند دسته ی اصلی جای داد:
گروهها و احزاب اپوزیسیون، هر کدام با ایدئولوژیها، اهداف و برنامههای سیاسی خاص خود، تمایل دارند که بر سر کوچک ترین جزئیات، با یکدیگر اختلاف نظر داشته باشند. این وابستگی بیش از حد به چارچوب های فکری حزبی و سازمانی، مانع از انعطاف پذیری و اتحاد حول یک هدف مشترک بزرگتر میشود. به جای تمرکز بر رهایی کشور از وضعیت فعلی، انرژی و زمان زیادی صرف مباحثات داخلی و اثبات حقانیت خود میشود.
تاریخ معاصر ایران پر از تجربه های شکست خورده ی اتحاد است. این تجارب، باعث شده است که بی اعتمادی عمیقی بین گروههای مختلف شکل گیرد. هر گروه، از نادیده گرفته شدن یا سوءاستفاده ی دیگران در صورت اتحاد، میترسد و ترجیح میدهد در مسیر مستقل خود حرکت کند. این بی اعتمادی، ریشه در گذشته دارد و بازسازی آن هم، نیازمند زمان و تلاش مضاعف است.
یک جنبش بزرگ برای اتحاد و همبستگی، اغلب نیازمند رهبری کاریزماتیک و مورد قبول عموم است که بتواند تمامی طیفها را گرد هم آورد. در حال حاضر، اپوزیسیون ایران فاقد چنین رهبری است و نبود یک محور واحد، پراکندگی و عدم انسجام را تشدید میکند.
برخی قدرتهای خارجی مانند آمریکا و کشورهای غربی، و همچنین برخی کشورهای منطقه، ممکن است منافع خود را در عدم ثبات یا عدم وجود یک ایران قوی و متحد ببینند. این کشورها ممکن است از طریق حمایت های مالی، رسانه ای یا سیاسی از گروههای خاص، به این پراکندگی دامن بزنند تا از شکل گیری یک ائتلاف قدرتمند جلوگیری کنند. این منافع متضاد، وضعیت را پیچیده تر و دستیابی به همبستگی را دشوارتر میسازد.
وقتی مردم شاهد عدم اتحاد رهبران و گروه های اپوزیسیون هستند، ممکن است احساس ناامیدی و بیقدرتی کنند. این احساس، به نوبه ی خود، منجر به کاهش انگیزه برای مشارکت فعال در هرگونه حرکت جمعی می شود. اگر رهبران، خود نتوانند به توافق برسند، چگونه میتوان از مردم انتظار اتحاد و اقدام موثر داشت؟
اینکه آیا عدم همبستگی کنونی را میتوان “خیانت” نامید، پرسشی دشوار و حساس است. از دیدگاه مردمانی که درگیر مشکلات روزمره ی گرانی، فساد و ناکارآمدی دولت و همچنین شاهد زوال کشورشان هستند، این عدم اتحاد ممکن است مایه ی سرخوردگی و نوعی خیانت به آرمانها و مطالباتشان تلقی شود.
وقتی کشور “روز به روز در منجلاب و بدبختی فرو میرود” و “همه چیز در ایران روز به روز گرانتر میشود”، چشم امید مردم به نیروهایی است که ادعای نجات کشور را دارند. اگر این نیروها به دلیل اختلافات داخلی نتوانند به هدف مشترک برسند، این سوال منطقی است که آیا وابستگی به ایدئولوژی حزبی و سازمانی در شرایط بحرانی کنونی، ارزشی بیش از نجات میهن دارد؟
این عدم همبستگی، در واقع بزرگترین فرصت را به دست حاکمیت میدهد تا با خیال راحت به سیاست های خود ادامه دهد، زیرا میداند که نیروی منسجمی برای مقابله با آن وجود ندارد.
تاریخ نشان داده است که قدرت ملت، در اتحاد آن است. بدون یک ائتلاف قوی و همصدا، که بتواند پشت پا به منافع فردی و سازمانی بزند و خواسته ی مشترک مردم را فریاد بزند، “ایران آزاد” تنها یک رویا باقی خواهد ماند.
همبستگی در شرایط کنونی نه تنها یک ضرورت سیاسی، بلکه یک ضرورت اخلاقی و میهنی است. اگر غیرت و همتِ لازم، برای کنار گذاشتن اختلافات کوچک و تمرکز بر هدف بزرگتر، یعنی نجات ایران، وجود نداشته باشد، آنگاه این سوال که “آیا این نامش خیانت نیست؟” در ذهن بسیاری از مردم باقی خواهد ماند. آیندهی ایران، بیش از هر چیز، در گرو این همبستگی و اتحاد است.
پاینده و پویا باشید