روز بیستم دی وقتی فیلم «آرژانتین، ۱۹۸۵» ساخته سانتیاگو میتره جایزه بهترین فیلم خارجی هشتادمین دوره جوایز گلدن گلوب را برد؛ فیلمی که برای ایرانیهای سینمادوست نامش آشناتر از فیلمهایی مانند «خانواده فیبلمن» اثر استیون اسپیلبرگ یا «بنشیهای اینشرین» ساخته مارتین مکدونا بود که آنها هم جوایز اصلی را برده بودند.
دلیل توجه ایرانیها به این فیلم نیز داستان آن است. در این فیلم کارگردان ۴۳ ساله آرژانتینی ماجرایی تاریخی را روایت میکند که به «محاکمه شوراهای نظامی» شهرت دارد و همانطور که از نام فیلم پیداست، در میانه دهه ۱۹۸۰ اتفاق افتاد.
اما برای آن دسته از ایرانیهای مخالف جمهوری اسلامی که حدود چهار ماه اعتراض سراسری را تجربه کردهاند، این فیلم بیش از آن که مانند آینه، تصویری از گذشته را انعکاس دهد، شبیه به نوعی پیشگویی امیدوارانه از آینده ایران به شمار میرود؛ اینکه دادخواهی از ظلم یک نظام سیاسی سرکوبگر، چه پیشینهای در جهان دارد و در یک نمونه بسیار موفق آن، یعنی آرژانتین، چه رخ داده است.
ماموریت غیرممکن یک دادستان نگران
قهرمان اصلی «آرژانتین، ۱۹۸۵» دادستانی به نام خولیو سزار استراسرا است که نقش او را ریکاردو دارین بازیگر مشهور آرژانتینی بازی میکند. بر حسب اتفاق، او هم چهرهای آشنا برای تماشاگران ایرانی است، چون پنج سال پیش در فیلم «همه میدانند» اصغر فرهادی بازی کرده بود.
در سال ۱۹۸۳ و بعد از به قدرت رسیدن رائول آلفونسین به عنوان نخستین رئیسجمهور دموکراتیک آرژانتین بعد از پایان دیکتاتوری ژنرالها، او اصرار داشت که جنایات نظامیان در دوران پیشین در یک دادگاه بررسی شود. اما دادگاه نظامی آرژانتین که تحت نفوذ همفکران همان ژنرالها بود اعلام کرد حاضر نیست فرماندهان نظامی را محاکمه کند. به همین دلیل رئیسجمهور تصمیم گرفت که محاکمه این افراد در یک دادگاه کیفری معمولی انجام شود.
خولیو سزار استراسرا، شخصت اصلی فیلم «آرژانتین ۱۹۸۵» همان دادستانی است که در سال ۱۹۸۳ از سوی دادگاه فدرال مامور شد تا اعضای نخستین شورای نظامی آرژانتین، از جمله شخص خورخه رافائل ویدلا، دیکتاتور آرژانتین را که طی سالهای ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۱ قدرت را در دست داشتند، در یک دادگاه کیفری محاکمه کند. (دومین شورای نظامی آرژانتین که از ۱۹۸۱ به قدرت رسید، زمینه کنارهگیری نظامیان از قدرت و برپایی انتخابات در سال ۱۹۸۳ را فراهم کرد و به همین دلیل در جریان نخستین محاکمات، فرمانده آن شورا و برخی نظامیان برجسته آن دوره از میان متهمان کنار گذاشته شدند.)
فیلم مستقیم سراغ اصل موضوع میرود و از تابستان ۱۹۸۴ آغاز میشود، زمانی که شایعه محاکمه ژنرالها در دادگاه کیفری داغ است و قهرمان فیلم تمایلی به انجام ماموریتش ندارد، چون باور ندارد که امکان پذیر باشد. حتی وقتی میپذیرد مقدمات شکل دادن به کیفرخواست را در سال ۱۹۸۵ انجام دهد، حقوقدانان باسابقه و همکاران شناخته شدهاش با او همکاری نمیکنند و در نهایت با کمک گروهی از جوانان، به مدت هفت ماه شواهد و مدارک را بررسی میکند و یکی از بیسابقهترین محاکمههای قرن بیستم را رقم میزند.
«آرژانتین، ۱۹۸۵» همانقدر که یک درام دادگاهی و فیلمی سیاسی به شمار میرود، ملودرامی با محوریت خانواده هم هست. شخصیت استراسرا از همان سکانس اول نگران خانوادهاش به نظر میآید. عقاید سیاسی و شکاکی ذاتی او درباره دوران جدید که بازگشت دموکراسی خوانده میشود، به سرنوشت فرزندانش هم گره خورده و وقتی پای تصمیمگیری درباره پذیرش ارائه دادخواست به میان میآيد، همسرش نقش پررنگی در تشویق او بازی میکند.
این نکته درباره دیگر شخصیت مهم فیلم مورنو اوکامپو دستیار استراسرا هم که از خانوادهای بورژوا و نزدیک به نظامیان سابق میآيد، صادق است. او در جدالی میان انجام وظیفه اخلاقی و وفاداری به سنت خانواده گرفتار است و موفقیت واقعی وقتی رقم میخورد که حتی مادرش باور میکند نظامیان مرتکب جنایت شده بودند.
یکی از دلایل جذابیت و گیرایی فیلم همین است که در کنار نمایش جزئیات برپایی محاکمه، به واسطه همین مایههای دراماتیک میتواند تصویری انسانی و قابل لمس از شخصیتهایش خلق کند و به تماشاگر بباوراند که آنها انسانهایی عادی بودند که در بزنگاهی تعیین کننده تصمیمات مهمی گرفتند و نامشان در تاریخ ثبت شد.
معناهای ثانویه برای مخاطب ایرانی
فیلم سانتیاگو میتره یکی از آثار حاضر در جشنواره ونیز ۲۰۲۲ بود و جایزه فیپرشی (فدراسیون بینالمللی منتقدان فیلم) را برد، جایزه بهترین فیلم خارجی گلدن گلوب را از آن خود کرد و در فهرست اولیه نامزدهای اسکار ۲۰۲۳ در رشته بهترین فیلم بینالمللی حاضر است و پیشبینی میشود به فهرست پنج نامزد نهایی راه یابد و حتی اسکار را به دست آورد.
بنابراین با یکی از مهمترین فیلمهای سال ۲۰۲۲ طرفیم که نامش در آرشیوها ثبت میشود. اما چرا فیلمی که هزاران کیلومتر دورتر از خاورمیانه، در آمریکای جنوبی ساخته شده است، برای مردم ایران معناهای ثانویه دارد و تا این حد مورد توجه قرار گرفته و در شبکههای اجتماعی دربارهاش صحبت میشود؟
این فیلم که محصول آمازون پرایم است، به شکل آنلاین عرضه شد و مانند سایر فیلمهای خارجی به فاصله کوتاهی در بازار غیررسمی اینترنتی با زیرنویس فارسی در اختیار مخاطب ایرانی قرار گرفت؛ درست در روزهایی که جامعه ایران در معرض اخبار تراژیک کشته شدن، شکنجه نقص عضو، بازداشت و ربودن مخالفان حکومت قرار داشت.
آن طور که «آرژانتین، ۱۹۸۵» نشان میدهد، حکومت ژنرالها طی هفت سال در آرژانتین به بهانه جنگ با کمونیستهای مسلح صدها تن از مخالفان سیاسی خود را آزار داد، ناپدید کرد یا به قتل رساند. اتفاقاتی که یادآور عملکرد بسیاری از حکومتهای خودکامه از جمله جمهوری اسلامی است. و البته سران نظامی حاضر در دادگاه خود را از این فجایع بیخبر نشان میدهند و میگویند افراد میانرده «خودسر» دست به چنین اقداماتی زدند.
در ماههای اخیر گزارشهای بسیاری از کشته شدن معترضان در خیابان ضرب گلوله یا باتوم منتشر شده که جمهوری اسلامی هرگز حاضر نشده مسئولیتی در قبال آنها بپذیرد. قتل به دست تروریستها، خودکشی، تصادف اتومبیل یا سوانحی مانند پرتاب شدن از پل یا غرق شدن از جمله دلایلی است که در تبلیغات رسمی حکومت برای کشته شدن معترضان اعلام شده است. وزیر خارجه ایران حتی جان باختن مهسا امینی را نیز «مرگ طبیعی» توصیف کرد.
از سوی دیگر، خشونت فراتر از تصور نیروهای امنیتی و لباس شخصیها که در جریان اعتراضهای سراسری توسط دوربینهای موبایل شهروندان ضبط و منتشر شد، با انکار حکومت یا توضیحاتی مانند «پلیسنما» مواجه شد و دستگاه امنیتی و تبلیغاتی حکومت سعی کرد با بزرگنمایی کشته شدن «بسیجیها» یا «حافظان امنیت» علاوه بر تاثیر بر طرفدارانش، اعدام برخی معترضان را مشروع جلوه دهد. این روشهای تحریف واقعیت همان چیزی است که در جریان محاکمه در فیلم «آرژانتین، ۱۹۸۵» به تصویر کشیده شده است.
یکی از تاثیرگذارترین فصلهای فیلم، شهادت زنی است که جزئیات بارداری و به دنیا آوردن فرزند خود حین بازداشت و برخورد غیرانسانی ماموران را بازگو میکند. شاید او به زبان اسپانیایی جملات را بیان کند، اما شباهت آنچه بر او گذشته با روایت قربانیان خشونت حکومت ایران در ماههای اخیر، وضعیتی را به وجود میآورد که چه بسا برخی تماشاگران ایرانی به شکل ناخودآگاه حس کنند شنونده یکی از دهها روایت چند ماه اخیر، از زبان یکی از قربانیان شکنجه در ایران هستند.
تصویر آینده احتمالی
اما از سوی دیگر، فیلم نویدبخش دورانی دیگر نیز هست. بازگشت دموکراسی و سپس تلاشی دشوار برای اقامه عدالت و به نتیجه رساندن دادخواهی. آنچه به فیلم عمقی قابل توجه میدهد، ارائه تصویری متفاوت و پیچیده از این مفاهیم است. عدالت واقعی زمانی جاری میشود که شاهدان و قربانیان زنده دوران دیکتاتوری صدای خود را به گوش مردم خو گرفته به دیکتاوری میرسانند و حکم واقعی نه در دادگاه، که در ذهن تکتک شهروندان صادر میشود.
از سوی دیگر سازندگان فیلم موفق شدهاند به شکل تاثیرگذاری نشان دهند که دادخواهی به شکل ناگهانی به نتیجه نمیرسد و ماهها و حتی سالها زمان لازم است تا در فرایندی حقوقی-عرفی-انسانی، کلیت جامعه آمادگی لازم برای به نتیجه رساندن آن را به دست آورد. حتی اگر دیکتاوری رفته و حکومتی دموکراتیک به قدرت رسیده باشد.
در این فیلم هراس و ناباوری جامعه زیسته در دوران دیکتاتوری به بهترین شکل تصویر شده است؛ هراس از قدرت مخوفی که در کمین است تا بازگردد و ناباوری به این که ارکان قدرت در دوران جدید واقعا اراده کافی را برای رساندن جنیاتکاران به سزای اعمالشان دارند. این ترس و تردید در طول فیلم شکسته میشود و هرچند در پایان همه متهمان محکوم نمیشوند، اما جامعه از فضای ترس جمعی عبور کرده است.
شباهت عجیب دیگر روایت سینمایی «آرژانتین، ۱۹۸۵» با جنبش ایران ۱۴۰۱، نقش پررنگ جوانان است. فیلم نشان میدهد محافظهکاری و عافیتطلبی میانسالانی که دوران دیکتاتوری را از سر گذرانده بودند، همچنان باقی مانده و اگر جوانان بیمهابا از طبقات مختلف اجتماعی و با دغدغههای متنوع به میدان نمیآمدند، محاکمه و اجرای عدالت آغاز نمیشد.
ضمن آن که نمیتوان انکار کرد تصویری که از نظامیان و ابعاد قدرتشان در دوران زمامداری در فیلم ارائه میشود، ناگزیر یادآور نقشی است که طی سالهای اخیر سپاه پاسداران در ایران بر عهده دارد. نظامیانی که زمام امور از اقتصاد تا سیاست را به دست گرفتهاند و پاسخگو نیستند. نظامیانی که خود را حافظ انقلاب میخوانند و هر مخالفتی را با برچسبهایی مانند «برانداز» یا «عامل بیگانه» سرکوب میکنند.
«آرژانتین، ۱۹۸۵» حاوی این پیام است که حتی وقتی بدترین نوع دیکاتوری نظامی قدرت را کامل در دست گرفته باشد و برای حفظ قدرت دست به هر اقدامی زده باشد، این امکان همچنان وجود دارد که روزی سران دیکتاتوری در مقابل دستگاه عدالت و در پیشگاه مردم محاکمه شوند.