در طول تاریخ، همواره انسانهای نیکوکاری بوده اند که با کارهای گاهی فرا انسانی خود، به کمک انسانهای دیگر شتافته اند. عدهای از آنها با ثروتشان، رفاه و خدمات اجتماعی فراوانی را برای دیگران به وجود آوردند.
برخی، از نیروی بدنی خود برای کمک به دیگران استفاده کردند و عده بی شماری نیز با افکار و گفتار و اعمال خود، راهگشای دیگران بوده اند.
انسانهای فرشته صفتی هم بوده اند مانند: مادر ترزا و یا آلبرت شوایتزر که پزشک فیلسوف و موسیقیدان بود و مدتی نیز در قاره آفریقا، بیماران بسیاری را به طور رایگان مداوا میکرد. او در سال ۱۹۵۲ جایزه صلح نوبل را از آن خود کرد.
نیکوکاران بسیاری بودهاند که پل و جاده یا بیمارستان و درمانگاه ساختند. کسانی بوده اند که بین بی خانمانها مواد غذایی پخش کرده اند. عدهای هم بودند که از نظر مالی، بدهیهای بدهکاران را پرداخته اند. صاحبخانههایی بودند که پول اجاره مستاجران گرفتار را بخشیدند.
به طور کلی، می توان به شکل های مختلف به دیگران کمک کرد، مانند:
کمک مالی – فراهم کردن منابع مالی برای کسانی که نیازمند هستند.
کمک معنوی و احساسی – ارائه حمایت روحی و عاطفی به کسانی که در شرایط دشوار قرار دارند.
کمک بدنی یا عملی – انجام کارهای عملی برای کمک به دیگران، مانند کمک به سالمندان در انجام کارهای روزمره شان.
مدتی است که با بانویی نیکوکار آشنا شده ام که هر سه روش بالا را، خودش به تنهایی در طول بیش از چهار دهه انجام داده و می دهد. او، هم کمک مالی می کند، هم کمک معنوی و احساسی برای کسانی که معتاد هستند و هم کمک فیزیکی و عملی.
داستان زندگی او بسیار پرماجرا و شگفت انگیز است که هر بخشی از آن میتواند سوژه یک فیلم سینمایی باشد. او انسانی است به تمام معنا، از خود گذشته به طوری که در هیچ طبقهبندی انسانی، نمی گنجد.
بسیاری از خود می پرسند: چگونه می توان مثل او بود؟ آیا کارهایی که او می کند یک نوع جنون و دیوانگی نیست؟ امکان ندارد که یک انسان عادی به چنین کارهایی که او انجام می دهد دست بزند. مگر می شود که یک انسان از خود بگذرد و تا به این اندازه خوب و نیکوکار باشد؟
من به خوبی می دانم که او به هیچ عنوان دیوانه نیست بلکه از هوش و ذکاوت خاصی هم برخوردار است که حتی به وکلای گوناگون هم راهنمایی های موثری می کند.
نام او نازیلا یا نازی است که به طور جداگانه، در همین شماره درباره او نوشته ام.
هر دو فرزندش به او می گویند: از خود گذشتگی هم حدی دارد. آیا نمی دانی که عدهای از تو سوء استفاده می کنند و حتی به تو ضرر می رسانند؟
نازیلا همه این مشکلات و گرفتاری ها را به خوبی می داند. اما به هیچ عنوان نمی تواند جلوی خودش را بگیرد که به دیگران کمک نکند.
گاهی در مشکلاتی که در رابطه با کسانی که به کمک او نیازمندند برای او به وجود می آید که ظاهراً به بنبست می خورد و همه به او می گویند: امکان ندارد درست شود. او به سادگی و به انگلیسی جواب می دهد: (You don’t know me) تو مرا نمی شناسی. و سپس با ذکاوت و هوش سرشارش، به طور معجزه آسایی آن مشکل را حل می کند.
او از جمله: You don’t know me در اینستاگرام خود هم استفاده کرده است.
باورش به راستی مشکل است که بپذیریم چنین انسانی هم می تواند وجود داشته باشد. اما این یک حقیقت دارد و من به آن باور دارم. بله، او زنده است و در میان ما زندگی می کند.
خود من شاهد آنم که صدها نفر حاضرند بی محابا و با کمال میل درباره او و کمک هایی که از او گرفته اند بگویند و بنویسند.
از هفته آینده به طور پیوسته، داستان های کسانی که از او به نحوی کمک گرفته اند را در مجله شهرما چاپ خواهیم کرد. کسانی که آشکارا و بدون هیچ ابایی گواهی می دهند که نازیلا چه کسی است و چه خصوصیاتی دارد.
مدت کوتاهی است که راز شخصیت نازیلا و کارهای نیکوکارانه اش برملا شده است و ما در آینده ای نه چندان دور، شاهد اتفاقات و خبرهای زیادی درباره او خواهیم بود.
تولد انسان، مانند روشن شدن کبریت است و مرگش هم خاموشی آن.
بنگر در این فاصله چه کردی. گرما بخشیدی یا سوزاندی؟
برای همه انسانهای خوب و نیکوکار، آرزوی سلامتی و بهترین ها را داریم.