در طول بیش از چهار دهه ای که از حاکمیت جمهوری اسلامی بر ایران می گذرد، نه تنها بسیاری از ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور دچار فروپاشی و اختلال شده، بلکه یکی از مهم ترین و دردناک ترین آسیبها، به گستره فرهنگ و اخلاق ایرانی وارد آمده است. فرهنگی که قرنها مایه فخر و مباهات ما ایرانیان بود. فرهنگی که مبتنی بر ادب، صداقت، مهمان نوازی، جوانمردی، عدالت طلبی و انسان دوستی بود، امروزه در معرض فراموشی، تحریف و تقلیل قرار گرفته است.
این آسیب فرهنگی را نمی توان صرفاً نتیجه فشارهای بیرونی یا تحریم ها دانست؛ بلکه ریشه در سیاست های ناکارآمد، بیکفایتی مسئولان، دروغ پردازی های ساختاری و ترویج ناهنجاریهای رفتاری از سوی سیستم حاکمیت دارد.
در جامعه امروز ایران، شاهد آن هستیم که مفاهیمی چون “زرنگی” بهجای صداقت و درستکاری نشسته اند. مقام و مسئولی که دیگران را فریب دهد، گاهی نه تنها سرزنش نمی شود بلکه مورد تحسین نیز قرار میگیرد. در چنین فضایی، واژگان نا مقدسی مانند: “نامردی”، “خیانت”، “دزدی” یا “فریبکاری”، که روزگاری نشانه سقوط اخلاقی بودند، اکنون گاه پشت نقاب های موفقیت یا زرنگی، پنهان می شوند. این وارونگی ارزشها، بیارتباط با حکومتی نیست که خود دروغ، فساد، ریاکاری و تزویر را در رأس هرم قدرت، نهادینه کرده است.
جمهوری اسلامی، به جای آنکه حافظ فرهنگ غنی ایرانی باشد، بسیاری از سنتها و ارزشهای ملی ما را تخریب یا تحقیر کرده و در عوض، هنجارهایی را رواج داده که با ذات فرهنگ ایرانی بیگانه اند.
این نظام، با اصرار بر ایدئولوژی خاص و حذف گفتمان های فرهنگی دیگر، بسیاری از چهرههای ارزشمند فرهنگی را به حاشیه رانده و روح خلاق و پویای جامعه ایرانی را در قفس سانسور، سرکوب و اجبارهای ایدئولوژیک محبوس کرده است.
اما این پایان ماجرا نیست. ایران، همچنان سرزمین مردمانی اصیل، ریشه دار و با استعداد است. این فرهنگ، اگرچه زخمی شده، اما نابود نشده است. همان طور که ملتی چون ژاپن که پس از ویرانی جنگ جهانی دوم توانست با تکیه بر اصالت فرهنگی و اخلاقی خود، دوباره برخیزد و به الگویی جهانی از نظم، صداقت و احترام تبدیل شود، ما ایرانیان نیز میتوانیم و باید بتوانیم، از دل این دوران سیاه، فصلی تازه و روشن، برای بازسازی فرهنگی و اخلاقی ایران رقم بزنیم.
فرهنگ سازی برای آینده ایران، از خود ما آغاز میشود. هر ایرانی، هر جا که هست، بی اعتنا به سیستم فاسد حکومت جمهوری اسلامی، مسئول است که با رفتار خود، نماینده ای شایسته از میراث تمدنی این سرزمین باشد. ما باید به فرزندان خود یاد بدهیم که “زرنگی” در فریب نیست، بلکه در خِرَد، صداقت، مهارت، و وفاداری به اصول اخلاقی است. باید بدانیم که بدون بازگشت به این ارزشها، هیچ تغییر سیاسی یا اقتصادی پایدار نخواهد بود.
بازسازی فرهنگی ایران در دوران پس از جمهوری اسلامی، نیازمند تلاش جمعی در آموزش، هنر، رسانه، و زیست روزمره است. باید دوباره به شاهنامه، گلستان، مثنوی، و فرهنگ مردم مدارانه ی ایران زمین بازگردیم. باید دوباره به خود یادآوری کنیم که ما فرزندان کوروش و فردوسی و سعدی و خیام هستیم، نه نماینده فرهنگی سیستمی که بی فرهنگی را رسمی کرده است.
ایران میتواند و باید دوباره بدرخشد. اما این درخشش نه از مسیر نفت و گاز، که از راه بازسازی هویت اخلاقی و فرهنگی ممکن خواهد شد.
ایرانی که دوباره به اصالت خویش بازگردد، بی تردید نه تنها خود را نجات میدهد، بلکه الگویی می شود برای جهانی که بیش از هر زمان دیگر، به ارزش هایی چون راست گویی، وفاداری، همدلی و عدالت نیازمند است.
پس بیایید، فراتر از هر سیاست و حکومت، فراتر از ایدئولوژیها، ایران را از نو بسازیم. ایرانی بر پایه صداقت، ادب، علم، خلاقیت، و از همه مهم تر، اخلاق.
راه دشوار است، اما آغاز آن، با هر یک از ما ممکن می شود.
پاینده و پویا باشید