سالها پیش، زمانی که بیت کوین به تازگی به جهان معرفی شده بود، من به فلسفه و پشتوانه آن باور نداشتم. به همین دلیل، حتی زمانی که قیمت هر بیت کوین تنها یک دلار بود، آن را نخریدم. امروز اما، بهای هر بیت کوین بیش از 160 هزار دلار رسیده و این موضوع برای من، تنها یک فرصت از دست رفته نیست، بلکه درسی ارزشمند است.
در مورد فناوری هوش مصنوعی هم، ماجرایی مشابه تکرار شد. وقتی چت جی پی تی معرفی شد، بسیاری آن را جدی نگرفتند و حتی به آن بی اعتنایی کردند. با این حال، خیلی زود پذیرفتند که پیشرفت فناوری، امری توقف ناپذیر است و نمی توان با بی توجهی یا انکار، جلوی آن را گرفت.
نکته مهم این است که هر انسانی باید شجاعتِ پذیرش اشتباهات خود را داشته باشد. اقرار به خطا، ضعف نیست، بلکه نشانه رشد و بلوغ فکری است. تنها از طریق این پذیرش است که می توان از تجربیات گذشته آموخت و به مسیر درست بازگشت.
اما متأسفانه، بسیاری از فعالان سیاسی، همچنان اسیر وفاداری بی چونوچرا به ایدئولوژی ها یا سازمان هایی هستند که به آنها تعلق دارند. این وابستگی، حتی وقتی اشتباه بودن مسیر آشکارا مشخص می شود، باز آنها همچنان در مدار تعصب و ترس، خود را نگه میدارند که این، مانع از تصحیح مسیرشان می شود.
در تاریخ معاصر ایران، رضا شاه بزرگ در برهه ای حساس و بحرانی، با اقتدار به میدان آمد. کشوری که در آستانه تجزیه بود را متحد ساخت و پایه های یک دولت نیرومند و متمرکز را بنا نهاد. او نماد اراده ملی برای نجات ایران بود؛ مردی که با قلدری و اقتدار لازم آن زمان، کشور را در مسیر نوسازی قرار داد.
پس از او، محمدرضا شاه در دوره ای به سلطنت رسید که ایران آماده حرکت به سوی تمدنی نوین بود. شاه جوان که تحصیل کرده غرب بود و با مفاهیم توسعه، تکنولوژی، و مدرنیته آشنایی داشت، کشور را در مسیر پیشرفت قرار داد. اما در برابر این حرکت رو به جلو، با دو جریان قدرتمند و مخالف روبرو شد: توده ای های وابسته به اتحاد جماهیر شوروی، و نیروهای مذهبی افراطی که تحمل دگرگونی های اجتماعی و فرهنگی را نداشتند.
برای مقابله با این گروه ها، محمدرضا شاه ناچار به اعمال سیاست های سخت گیرانه و گاه دیکتاتورمآبانه شد. اما باید پذیرفت که دیکتاتوری او، برآمده از اقتضای زمان و برای مهار نیروهایی بود که توسعه ایران را تهدید می کردند.
امروز اما شرایط متفاوت است. دوران قلدری فردی گذشته و جامعه ایران، آگاه تر و پخته تر از آن است که دوباره به دیکتاتوری تن دهد.
شاهزاده رضا پهلوی، که از تاریخ کشور، سرنوشت پدر و پدربزرگ خود، و تجربه تبعیدش بسیار آموخته، اکنون چهره ای آزاداندیش، دموکرات و فرهیخته است. اگر روزی این فرصت به او داده شود که به عنوان شاه و نماد ملی در خدمت مردم باشد، بی تردید رفتاری متمدنانه و در چهارچوب قانون و حقوق ملت خواهد داشت.
او نه یک پادشاه مطلق، بلکه نمادی از تاریخ و هویت ملی ایران خواهد بود، در نظامی پارلمانی که چه در قالب جمهوری، و چه پادشاهی، بر پایه رأی مردم و دموکراسی اداره می شود.
مردم ایران، که در طول عمر جمهوری اسلامی، خسارت های عظیم جانی، مالی و روانی متحمل شده اند، امروز دیگر به هیچ نوعی از دیکتاتوری، تن نخواهند داد؛ نه جمهوری دیکتاتوری، نه سلطنت خودکامه.
اکنون، بهترین زمان برای گذار از جمهوری اسلامی فرا رسیده است. لحظه ای تاریخی که در آن، همه ما ایرانیان با هر مرام، مذهب و دیدگاهی، باید اختلافات سیاسی و حزبی را کنار بگذاریم و به وحدت و همبستگی ملی بیندیشیم.
آینده کشور را می توان پس از عبور، تنها از راه صندوق رأی و انتخاباتی آزاد، بر پایه گفتوگو و دموکراسی رقم زد.
پاینده و پویا باشید