اگر چه مطالب مجله شهرما، فرهنگی و اجتماعی است ولی منطقی است آنچه که سردبیران رسانه ها به آن می پردازند، بطور کلی، موضوعاتی باشد که طیف گسترده ای از خوانندگان را در بر می گیرد. سردبیران، نگاه خود را به هر موردی که مربوط به زندگی جوامع بشری می شود، متمرکز کرده و در آن حیطه، قلمفرسائی می کنند.
اکنون مدتی است که در کشور ما ایران، تنش ها بسیار بالا گرفته که دارد کشور را به سوی ناشناخته ها بلکه به سوی از هم پاشیدگی و نابودی پیش می برد. ما نیز نگران ایران و هموطنان خود هستیم و اصلاً نمی توانیم بی توجه به مسائل کشور ایران، از کنارش بگذریم.
انسان ها، فقط یکبار به دنیا می آیند و در طول عمر خود، تنها یکبار هم فرصت دارند تا با کارهایشان، در زندگی خود و دیگران، تأثیر گذار باشند.
در تاریخ، کسانی هم بوده اند که جسارت و شهامت اعتراض به بی عدالتی ها و ناراستی ها را داشته و در راه آن، جان خود را از دست داده اند.
در طول تاریخ ایران، کم نبوده اند معترضانی همچون کاوه آهنگر، منصور حلاج، ابومسلم خراسانی، بابک و مازیار و بسیاری دیگر که در گوشه و کنار ایران، نسبت به ظلم و بیدادگری ها، به اعتراض و مبارزه برخاستند و برخی از آنان، حتی بالای چوبه دار هم رفتند.
در هیچ کشوری در دنیا به اندازه کشور کهنسال ایران، شاعر و اشعار وجود ندارد. مهمترین علت آن هم ترسی بود که بزرگان و شعرای ما از حاکمیت مذهبی داشتند. بنابراین آن بزرگان، تنها راه اعتراض را در قالب اشعار و به صورت استعاره، بیان میکردند. آنها پنهان و آشکار، سخن به حق خواهی و اعتراض می گشودند و با کنایه ها و تمثیلات، حرف دلشان را می زدند:
واعظان، کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند، آن کار دیگر میکنند
مشکلی دارم، ز دانشمند مجلس باز پرس
توبه فرمایان، چرا خود توبه کمتر میکنند
گویی یا باور نمیدارند روز داوری
کاین همه قلب و دغل، در کار داور میکنند
حافظ
قومی، متفکرند اندر ره دین
قومی، به گمان فتاده در راه یقین
می ترسم از آنکه بانگ آید روزی
که ای بیخبران، راه نه آن است و نه این
خیام
در طول تاریخ، ادیان مختلفی به وجود آمده اند تا هر کدام، وسیله ای باشند برای رساندن انسان ها به مقصد و ایستگاه نهایی که همان ایمان باشد.
جدا از ماهیت دین که بحث جداگانهای را می طلبد، مشکل اصلی، راهبران ادیان هستند که مسیر را گاهی تند، گاهی آهسته و گاهی هم به طور خطرناکی طی می کنند که هر لحظه امکان سقوط پیروان به پرتگاه نابودی را فراهم می آورد.
اغلب دانشمندان، به آن خدای دینی و مذهبی که در گوشه ای بنشیند و حساب و کتاب کار مخلوق خود را نگهدارد تا در روز واپسین، به آنها پاداش و یا کیفر دهد، اعتقادی ندارند.
اما می دانیم که همه انسان ها، دانشمند و فیلسوف نیستند تا نگاه و بینش آنها متفاوت باشد. حتی در میان دانشمندان هم کسانی هستند که به دین و مذهب، اعتقاد دارند؛ اما آنچه که مهم است، این است که دین و ایمان، امری کاملاً خصوصی است. به هیچ کس و هیچ نهادی، مربوط نمی شود که در قلب و مغز ما چه می گذرد؛ آیا ما، خدای دینی را می پرستیم و یا اصلا به هیچ خدایی اعتقاد نداریم.
آنچه که جامعه انسانی به آن نیاز دارد، این است که همه انسان ها، با هر عقیده و باور و ایمانی که دارند، با احترام به همه و باورهایشان، در کنار هم با صلح و آرامش، به آسودگی زندگی کنند و آزارشان به یکدیگر نرسد. این، اصول آزادی و دموکراسی است.
اگر ببینیم که در این میان، کسی به نام دین و مذهب و یا قانون، حق و حقوق دیگران را ضایع کند و از مال و اموال دیگران بدزدد و اختلاس کند و دیگران را به خاطر اعتراضاتشان، زندانی و شکنجه و یا حتی اعدام کند، آیا می توان این کار غیر انسانی و غیر دموکراتیک او را، قابل توجیه دانست و با اومقابله نکرد؟
اگر در بی عدالتی هایی که می بینیم، بی طرف باشیم، بدانیم که طرف ستمگر را گرفته ایم.
پاینده و پویا باشید.