سرانجام، آن رویدادی که اکثر مردم ایران، به ویژه کسانی که در احزاب و یا سازمان های سیاسی شرکت ندارند، شاهد برگزاری اولین شورای رهبری خیزش مردمی ایران علیه جمهوری اسلامی، در روز جمعه ۱۰ فوریه در دانشگاه جورج تان در آمریکا شدند.
شاهزاده رضا پهلوی، مسیح علینژاد، حامد اسماعیلیون و نازنین بنیادی، در این نشست شورای رهبری، حضور داشتند و چهار نفر دیگر، شیرین عبادی، عبدالله مهتدی، گلشیفته فراهانی و علی کریمی، اعضای دیگر این گروه نیز پیام های ویدیویی خود را به این شورا فرستادند.
شاهزاده رضا پهلوی، برجسته ترین اپوزیسیون و مخالف جمهوری اسلامی در سراسر جهان است که در این نشست، در کنار بقیه اعضای این شورا، اظهار امیدواری کرد که باید اختلافات جزئی و جناحی را کنار گذاشت و به هدف اصلی که همانا سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی باشد، تمرکز کرد.
ظاهراً، کارزار “من وکالت می دهم” موفقیت چندانی نداشت، اما حرکتی بود که باعث شد تا دیگرانی که فعال سیاسی هستند و ده ها سال، کارشان فقط صحبت کردن و ایراد گرفتن از رژیم جمهوری اسلامی بود، دست کم به این فکر بیفتند که زمان عمل فرا رسیده است. درست مانند نسل شجاع جوان ایرانی که به بزرگان، درس شجاعت و عملگرایی دادند.
اکثر ایرانیان، آرزو دارند که رضا پهلوی، به همراه سایر اعضای شورای رهبری، وارد کارزار جدی و عملی شوند که خوشبختانه، اولین حرکت این گروه را جمعه پیش شاهد بودیم.
شاید مانع و مشکل اصلی گروه ها، سازمان ها و احزاب سیاسی، این باشد که هر کدام از آنها، ساز خودشان را میزنند و هر کسی که به فکر “عمل و انجام دادن” بیفتد، بر سرش هزار بامبول هوار کی کنند.
اما این بار، پشتیبان شاهزاده رضا پهلوی و بقیه اعضای شورای رهبری گذار از جمهوری اسلامی، مردم عادی و عاصی، چه در داخل و چه در خارج از کشور ایران است.
از بس که در این چهل سال، فقط سخن و نظر بود و نه عمل، ظاهراً ایرانیان با مشاهده عملکرد سیاسیون، به این نتیجه رسیده اند که باید برای گذار از جمهوری اسلامی، قبل از هرچیزی، باید از احزاب و سازمانهای سیاسی عبور کرد! چون آنها اهل عمل نیستند و فقط حرف حرف حرف، به عبارت دیگر، آنها فقط “بنی حرف” هستند.
نکته قابل توجه اینکه خود شاهزاده رضا پهلوی، بارها آشکارا و به صراحت گفته است که در آینده ایران آزاد، هیچ گونه چشمداشتی به قدرت و سلطنت ندارد و هدف اصلی، رهایی مردم و کشور، از زیر بار ظلم و ستم رژیم دیکتاتوری آخوندهاست.
ملت بیدار و هوشیار و آگاه امروز ایران، به هیچ عنوان قابل مقایسه با ملت ناآگاه زمان انقلاب اسلامی نیست و دیگر هیچ سیاستمدار و یا هیچ رهبر مذهبی، نمی تواند ملت ایران را فریب دهد. بنابراین، آنچه که در حال حاضر اهمیت دارد، همبستگی و اتحاد بین همه افراد و اقشار ایرانی است.
چرا باید از احزاب و سازمانهای سیاسی دعوت به عمل آورد که به این خیزش بپیوندند؟ مگر هدف و کار آنها نیست که از هر فرصتی که پیش می آید، نهایت استفاده را بکنند و در راستای آزادی ایران حرکت کنند؟
در حقیقت، این احزاب هستند که باید دیگران را دعوت به همراهی و همصدایی با هر حرکت و جنبش آزادیخواهی بکنند. چون نفس وجودی آنها، بر همین اساس و بنیان، پایه ریزی شده که مردم را به گرد خود فراهم آورند و عملاً وارد کارزار شوند.
این گروه های سیاسی، باید این نکته را در نظر بگیرند که اگر جوانان شجاع ما که بدون اجازه احزاب و گروه های سیاسی، وارد میدان نمی شدند، اکنون خیزش جهانی ایرانیان، به ششمین ماه خود نمی رسید و حکومت جمهوری اسلامی هم به پایان خود نزدیک نمی شد.
هنگامی که منافع ملی به میان می آید، منافع و مرام حزبی، هیچ اهمیتی پیدا نمی کند و هر آنچه که برای اعضای یک سازمان و یا یک حزب سیاسی اهمیت دارد، نباید بالاتر و برتر از منافع ملی باشد.
اگر یکی از اعضای یک حزب و یا سازمان سیاسی، به وجدان خود گوش فرا دهد و منافع ملی را در نظر گرفته و پشت به مرام حزبی و سازمانی خود بکند، نباید از سایر اعضای گروهش بترسد که او را خائن به مرام حزبی بدانند. زیرا اهمیت منافع ملی، فراتر و برتر از منافع شخصی و حزبی است. چون منافع ملی، یعنی منافع مردم کشور و منطقی است که سازمان ها و احزاب سیاسی، خودفریبی را کنار بگذارند و با سایر اقشار مردم، به جنبش براندازی بپیوندند. مگر نه این که همه آنها با این هدف که به مردم و کشور خدمت کنند، به وجود آمده اند؟ الگوی آنها باید جوانانی باشد که در کف خیابان ها، وارد کارزار شده و در همین راه، صدها کشته و ده ها هزار زندانی دادهاند.
اکنون باید: حرف ها و حدیث ها را کنار گذاشت و به خاطر “مهساها و حدیث ها” و آینده آنها، مرد و مردانه وارد گود شد.
وقت عمل است و نه چیز دیگر.
پاینده و پویا باشید.