در گرماگرم خیزش جهانی ایرانیان علیه رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی ایران که هر روز هم گسترده تر می شود، همه افکار جهانیان نیز درگیر تنش های جوانان ایرانی با گروه های سرکوب در ایران شده است.
بیش از ۴۳ سال است که رژیم جمهوری اسلامی ایران، بر سر کار است. در این مدت، کلیه رسانه ها و عوامل جمهوری اسلامی ایران، با میلیاردها دلار هزینه های جورواجور در خدمت سیستم ولایت فقیه هستند تا به گمان خودشان، مردم را اسلامیزه کنند.
اما سرانجام، نتیجه کار به اینجا ختم شد که جوانان دهه ۷۰ و ۸۰ که امیدی به آینده روشن نداشتند، به پا خیزند تا به حاکمان ثابت کنند که کنترل بیهوده و بی خاصیت آنها بر جان و مال مردم، باید به پایان برسد.
در این خیزش، شبکه های اجتماعی و تکنولوژی های آگاهی رسانی نیز، نقش مهم و موثری داشتند تا تکنولوژی بر ایدئولوژی مذهبی، پیروز شود.
در آغاز که علم و دانش بشری، اندک بود، ایدئولوژی مذهبی، به خاطر ناآگاهی های انسان، توانست هر چیز نامعقولی را به آنها قبولانده و فریبشان دهد.
اما با آمدن علم و دانش، دیگر شلاق جبرئیل، به پشت ابرها نمی خورد تا صاعقه ای به وجود بیاید.
تلسکوپ فضایی جیمز وب، ثابت کرد که جهان با عمق حدود ۱۴ میلیارد سال، در عرض ۶ روز به وجود نیامده است.
کشورهای پیشرفته اروپایی، چندین قرن است که با دوره رنسانس، از مذهب عبور کرده اند و از آن پس بود که جهان غرب، دوران پیشرفت سریع علم و هنر را آغاز نمود. آنها وجود مذهب را به گونهای پذیرفتند که هر کس که تمایل داشته باشد، می تواند آن را انتخاب کند و یا آن را نپذیرد.
اما در کشور ما ایران، متاسفانه تا امروز، به آن میزان از آگاهی و امکانات نرسیده بودیم تا ماهیت واقعی مذهب را کشف کنیم. زنده یاد احمد کسروی، پس از یک سال و نیم فعالیت در حوزه دینی، متوجه شد که باید از شغل مذهبی دوری کند. او، خودش را خلع لباس کرد و برای روشنگری، کتاب ها نوشت که سرانجام جانش را هم بر سر آن، از دست داد.
احمد کسروی، اعتقاد داشت که ملت ایران، یک حکومت به مذهبیون، بدهکار است تا خود آنها، ماهیت اصلی مذهب را به ملت بنمایانند.
و سرانجام، چنین شد که او می خواست. حکومت ایران به دست مذهبیون افتاد تا خود آنها، با اعمال و رفتار خود، تیشه به ریشه مذهب و شغل شان در ایران بزنند. در حقیقت، خودکرده را تدبیر نیست.
ایدئولوژی اسلامی، ۱۴۰۰ سال است که با زور و ارعاب، توانسته است خود را تا مرز تکنولوژی و علم و دانش امروزی، بکشاند. روند تاریخ، بهترین شاهد این مدعاست که در نبرد ایدئولوژی دین و مذهب با علم و تکنولوژی، این علم و دانش است که پیروز از میدان جنگ، بیرون می آید.
منشور آزادی و حقوق بشر می گوید که همه انسان ها با هم برابرند و از آزادی و حقوق مساوی برخوردارند. حتی اگر کسانی که افکار افراطی در مورد یک ایدئولوژی خاص داشته باشند هم، در افکار خود آزاد هستند، به شرط آنکه به آزادی دیگران، لطمه نزند.
مهم ترین سوالی که میتوان از سران جمهوری اسلامی ایران پرسید، این است که:
آیا شما در طول بیش از چهار دهه، به ملت ایران چه داده اید که به آن ببالید و افتخار کنید؟
آیا مشکلات مالی ملت ایران رفع شده و آنها مانند کشورهای مترقی و پیشرفته، در رفاه و آسایش زندگی می کنند؟
آیا با آمدن شما، دین و ایمان ملت ایران، قوی تر شده است؟
آیا اعتبار و عزت ایرانیان، در جهان بالاتر رفته است؟
به ما بگویید که ایرانیان، باید به چه چیز این حکومت، دلخوش باشند تا آن را بپذیرند؟
آیا شما از اینکه حدود ۱۰ میلیون ایرانی هوشمند و سرمایه های فکری و کاری را مجبور کردید تا ترک وطن کنند و به بیگانگان خدمت کنند، افتخار می کنید؟
زمانی که وطندوستی و ملی گرایی، در فرهنگ ایدئولوژی مذهبی شما، هیچ معنایی ندارد، چرا باید هموطنان ما، شما را به عنوان حاکم بر سرنوشت خود و کشور بپذیرند؟ مگر شما چه گلی به سر مردم زده اید که به شما افتخار کرده و حکومت شما را تحمل کنند؟
اکنون خیزش ایرانیان، جهانی شده است و تمام روشنفکران و آزادیخواهان جهان، از هر گروه و قشری، به طور یکپارچه، همراه با ملت ایران، آزادی و رهایی را فریاد می زنند.
این خیزش، بی نظیرترین خیزش و جنبشی است که در طول تاریخ اتفاق افتاده است. خیزش جهانی، علیه حکومتی که زن ستیز است و آشکارا حقوق بشر را زیر پا می گذارد. حکومت جمهوری اسلامی ایران، در طول حکومت خود، ثابت کرده است که حتی یک دوست صادق و صمیمی هم ندارد و رهبر ایران، به روش همه دیکتاتورها که تا آخرین لحظه هم، متوجه نمی شوند که دوره شان به سر آمده و چاره ای جز رفتن ندارند، او هم همراه با همراهانش، دیر یا زود باید بساط استبدادش را جمع کند و ملت ایران را در انتخاب سرنوشت آینده اش، آزاد بگذارد.
پاینده و پویا باشید.