یکی از دستاوردهای مثبت جمهوری اسلامی، احیا و زنده نگه داشتن عِرق ملی و ملیگرایی است، حتی در میان کشورهای فارسیزبانی که زمانی جزو بدنه ایرانشهر بزرگ بودهاند.
در شبکههای اجتماعی بارها ویدیوهایی از کشورهای تاجیکستان و ازبکستان و افغانستان میبینیم که در آنها افراد با فارسی دری به زیبایی سخن میگویند و خود را ایرانی میدانند.
بله، یک ازبک به همان اندازه ایرانی است که ابنسینا بود، که در ازبکستان کنونی به دنیا آمد.
یک تاجیک به همان اندازه ایرانی است که ابوریحان بیرونی ایرانی بود.
یک افغان به همان اندازه ایرانی است که مولانا ایرانی بود.
بزرگان ادب و دانشمندان ایران بزرگ، مانند: سعدی، حافظ، خیام، فردوسی، جامی، نظامی گنجوی، خوارزمی، زکریای رازی، ابوریحان بیرونی و همه آنهایی که به ایران بزرگ تعلق داشتند و دارند، حتی اگر خارج از مرزهای ایران کنونی به دنیا آمده باشند، همه آنها به ایران بزرگ تعلق دارند.
اروپاییان پس از جنگهای ویرانگر جهانی اول و دوم، سرانجام به این نتیجه رسیدند که مرزهای بین کشورهایشان را حذف کنند تا دیگر بهانهای برای توسعه طلبی و کشورگشایی به وجود نیاید. آنها با فرهنگهای گوناگون آموختهاند که هوشمندانه میتوانند در کنار هم زندگی کنند، بدون آنکه تفاوتهای فرهنگی، مانعی ایجاد کند.
ما ایرانیان نیز که در طول تاریخ و در اثر تاخت وتاز بیگانگان از یکدیگر جدا شده و در کشورهای گوناگون اطراف ایران کنونی پراکنده شدهایم، از فرهنگ و زبانی مشترک برخورداریم. ما میتوانیم پس از گذار از حکومت ننگین جمهوری اسلامی، بار دیگر مرزهای جغرافیایی را از میان برداریم و در زمینههای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و غیره همکاریهای گستردهای داشته باشیم.
فرهنگ والای ایرانی شامل همه خوبیهای انسانی مانند: گذشت، مهربانی و اخلاقیات زیبایی است که همواره مورد رشک بیگانگان بوده است. مورّخان یونانی نیز از آن به نیکی یاد میکنند، به ویژه زمانی که از خصوصیات ایرانیان در جنگها سخن میگویند؛ اینکه هیچ سرباز ایرانی پس از پیروزی در سرزمینهای بیگانه، به زنان دشمن تعرض نکرد و کسی را به بردگی نبرد.
صفات والای انسانی از زمان منشور حقوق بشر کوروش بزرگ، همچنان در سرزمینهای ایرانی جاری بوده که اکنون ما وارث آن هستیم.
اگر امروز میبینیم که نظام جمهوری اسلامی بسیاری از جوانان ایرانی را از فرهنگ اصیل خود جدا کرده و اخلاقیات ناپسندی چون: فساد، فحشا، دزدی و بیمسئولیتی را ترویج داده است، همه اینها پس از گذار از نکبتِ جمهوری اسلامی، قابل بازسازی خواهد بود.
در ایران آینده، یکی از وظایف مهم بزرگان کشور پس از گذار، فرهنگ سازی و بازگشت به صفات ستوده ایران باستان است؛ صفاتی چون مهربانی، گذشت، ادب، صلح، صفا و شادی.
ما ایرانیان راستگویی و صداقت را از دروغگویانی آموختیم که مدعی اخلاقیات بودند اما خودشان بیاخلاق ترین بودند.
ملیگرایی را از بیوطنانی آموختیم که به بیگانگان بیشتر از ملت خود توجه میکردند. آنها از سفره ملت ایران می دزدیدند و به بیگانگان می دادند.
حاکمان جمهوری اسلامی، ما را از خواب غفلت دیرینه ۱۴۰۰ ساله بیدار کردند و نشان دادند که هر آنچه به ما گفته بودند، چیزی جز فریب و سراب نبود.
دیر یا زود ایران و جهان از این حکومت ننگین و شرمآور رها خواهد شد و این رهایی، که میتوان آن را رنسانس ایرانی نامید، موجب بیداری سایر جهانیان از خواب سنگین خرافات خواهد شد.
پیروزی نزدیک است.
به امید آزادی و آبادی ایران
زن، زندگی، آزادی
مرد، میهن، آبادی
پاینده و پویا باشید