خواننده گرامی، ما در این عمر کوتاه و گاهی به نظر بلند خود، چه کردهایم؟
هنگامی که برمی گردیم و به گذشته هایمان مینگریم، چه چیزی را به یاد می آوریم که به ما احساس خوشحالی بدهد و یا به آن افتخار کنیم؟
من، گاهی حسرت مردان بزرگی را میخورم که توانسته اند در جهان، تغییرات اساسی و مهمی را در زمینه های مختلف، به وجود آورند و آرزو می کردم کاش آدمی موثر و مفیدتر از این می بودم.
اما چه می شود کرد که توانایی و ظرفیت هر کسی، متفاوت است و توانایی و سرنوشت ما هم، همین بود!
اما آنچه که مهم است، آن است که هر کس باید در حد توان و ظرفیت خودش، باید نشان دهد که برای چه کارهایی، چه توانایی هایی دارد!
من از همان دوران نوجوانی، مجلات مختلفی را میخواندم و جدول های آنها را حل میکردم و گاهی هم مطلب و داستان می نوشتم، ولی در دورترین تصورم هم نبود که یک روز، سردبیر مجله ای باشم.
نمی دانم نیاز روحی من بود و یا احساسی که به من می گفت: این نوع نشریه (شهرما) در جامعه کم است و خوب است که من هم در این زمینه، کاری انجام داده باشم.
و سرانجام، این شد شغل و سرنوشت من که سردبیر باشم و برای خوانندگان خوب و وفادارم، مطالب جالب و خواندنی پیدا کنم و چیزهایی هم بنویسم.
بد نیست در اینجا در رابطه با مجله شهرما، مطلبی را بیاورم:
هفته پیش، در یک مهمانی دوستانه، یکی از مهمانان در جمع، در تعریف از مطالب مجله شهرما، به همسرم گفت: آیا می دانید که شما، شناسنامه و هویت جامعه هستید؟
وقتی که این نقل قول را از همسرم شنیدم، بی اختیار به خود بالیدیم که دسترنج ما و عمری را که در این راه سپری کردیم، به هدر نرفته است و کسانی هستند که قدردان زحمات باشند.
با کمی دقت، می بینیم که شاید این گفته از آن هموطن گرامی، درست باشد که مطبوعات، نمونه و نشانگر هویت یک جامعه است.
اما بیاییم فرض کنیم که اگر مطبوعات و نشریات یک جامعه، یکی یکی از دور خارج و حذف شوند، آیا آن زمان، این جامعه، از یک خلاء فرهنگی و هویتی رنج نخواهد برد؟
بیاییم یک فرض دیگر را هم تصور کنیم: هنگامی که ما به یک شهر غریب می رویم و می خواهیم درباره جامعه ایرانیان آن شهر، اطلاعاتی به دست آوریم، به احتمال زیاد، به سراغ نشریات ایرانی آن شهر می رویم تا توسط آن نشریات، از ماهیت آن جامعه، چه از نظر فرهنگی و چه از نظر بیزینسی، اطلاعاتی را یه دست آوریم. ولی اگر در آن شهر، هیچگونه نشریه ای وجود نداشته باشد، ما به احتمال زیاد، احساس خواهیم کرد که آن جامعه، از هویت شاخص و آشکار تهی است.
در آغاز شیوع ویروس کرونا و در نتیجه آن، ریزش آگهی ها، چندین نشریه جامعه ایرانی، دیگر فرصت چاپ نیافتند. نشریات خوبی، مانند: شهروند، ایران استار، سلام تورنتو، دنیای ورزش، آتش و چندین نشریه دیگر، که همین مورد، هویت جامعه ایرانی این شهر را کم رنگ تر نموده و به آن ، لطمه وارد کرد.
یادم می آید که در همان زمانی که نشریات تعطیل شدند، با چند نفر از دوستان در همین رابطه گفتگو می کردم، یکی از آنها معتقد بود که این شرم جامعه است که نتوانسته است این پل های ارتباط فرهنگی را نگه دارد.
من به راستی نمی دانم که اگر در آینده ای نامعلوم، مجله شهرما هم مجبور به ترک صحنه فعالیت فرهنگی اش شود، آنگاه جامعه ایرانی، چه احساسی خواهد داشت!؟
آیا کمبودی احساس خواهد کرد؟ آیا مطالب مختلف و یا حتی انواع جدول های آن، در زندگی روزمره و در اوقات فراغت آنها تأثیر دارد؟
بله، این بازی زمانه است و هر یک از ما، برای چند صباحی بر روی صحنه کار و زندگی، نقشی را بازی میکنیم و پس از آن، به صندوقچه خاطرات سپرده می شویم.
اما آنچه که برای من مهم است، عمر مفید و کیفیت زندگی است که نباید آن را بیهوده هدر داد. چه بخواهیم و چه نخواهیم، روزهای عمرمان، پشت سر هم میگذرند. روزهایی که هرگز بر نمی گردند، پس نبایستی بیهوده و خالی و بی محتوا بگذرند. بلکه همه آنها باید حاوی لحظات مفید و شادی بخشی باشند.
بسیاری از دوستان و آشنایان ما و شما خوانندگان گرامی، از میان ما رفته اند و ما هرگز فرصت ابراز محبت نسبت به آنها را نیافتیم و بعدها چقدر هم حسرت دیدار دوبارهشان را خوردیم. صد افسوس که فرصتها را از دست دادیم و نتوانستیم به آنها اظهار محبت بکنیم.
آیا باز هم سستی جایز است؟
اگر می بینیم که عده ای برای کارهای مفید، دور هم جمع شدهاند، باید بدانیم که نباید فرصت را از دست داد. به جمع آنها بپیوندیم.
اگر میبینیم که جمعی برای کمک به دیگران و یا نهادی، گرد هم آمده اند، باید به آنها پیوست.
اگر ببینیم که عده ای از دوستان، هوای گردش و تفریح دارند، نباید فرصت ها را از دست داد، چون این فرصت ها شاید دیگر تکرار نشوند.
هیچ دلیلی وجود ندارد که عمرمان را به غم و حسرت بگذرانیم. پس بیاییم از داشتههایمان و از همه چیز دنیا لذت ببریم.
کلام آخر اینکه، نباید فرصت هایی را که برای انجام کارهای مفید و باارزش، به وجود می آیند، از دست داد.
ای که دستت می رسد، کاری بکن
پیش از آن، کز تو نیاید هیچ کار
پاینده و پویا باشید