هرگاه بین ما و دیگران، مشکلی پیش می آید، ناخودآگاه خودمان را بی گناه و دیگران را گناهکار، می پنداریم. به عبارت دیگر، از نظر ما، این دیگران هستند که اشتباه می کنند و همیشه، حق با ماست.
عبارات زیبایی در رابطه با قضاوت و داوری در مورد اختلافات انسان ها وجود دارند، مانند:
یک سوزن به خودت بزن و یک جوالدوز به دیگران
خودت را به جای دیگران بگذار
چیزی را که بر خود نمی پسندی، بر دیگران نیز مپسند
این عبارات که به صورت ضرب المثل نیز بکار برده می شوند، جملاتی کلیدی و تأثیر گذار هستند که به موقع می توانند به انسان های منطقی، تعمق، تأمل و نیز، آرامش ببخشند.
هنگامی که ما، در اثر حواس پرتی و یا بی توجهی، درگیر یک تصادف اتومبیل می شویم، بدون فکر و بلافاصله، طرف مقابل را مقصر می دانیم که حواسش به رانندگی و اتومبیل ما نبوده است و گمان می کنیم که اگر او حواسش را جمع کرده بود، تصادفی هم اتفاق نمی افتاد.
گاهی، دلمان می خواهد که دیگران را به خاطر اشتباهاتشان، تنبیه کنیم و همچنین، دوست داریم که صدمه و آزار دیدنشان را هم شاهد باشیم. اما اگر همان اشتباهات را، خود ما و یا اقوام نزدیک ما انجام داده باشند، طرز فکر و نظر ما، به گونه ای، تغییر خواهد کرد. آنگاه، با دیدی مهربان و لطیف تر، به قضایا نگاه می کنیم و انتظار داریم که آنها ما را مورد بخشش قرار داده و از خطاهای ما بگذرند.
اگر به راستی دیدگاه خود را عوض کنیم، متوجه خواهیم شد که چقدر مسائل ساده می شود و ما چقدر احساس راحتی و آرامش خواهیم کرد.
پس، بیائیم از زوایای مختلف، قضایا را نگاه و بررسی کنیم و هرگاه به مشکلی برخوردیم، به قول قدیمی ها بگوئیم: مرگ نیست که چاره نداشته باشد.
اگر از کسی به خاطر اشتباهش، انتقاد می کنیم، رواست که اگر خود ما هم آن اشتباه را تکرار کردیم، از خودمان هم ایراد بگیریم و به اصطلاح، یک طرفه به قاضی نرویم.
در رابطه با مطلب بالا، این لطیفه را نقل می کنم که خالی از لطف نیست:
ﻣﻦ، نمی ﺪﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﻭقتی ﭘﺎی ﻣﻦ، ﺑﻪ ﺍﺳﺘﻜﺎﻥ ﭼﺎی میﺨﻮﺭﻩ و ﭼﺎی ﻣﻴﺮﻳﺰﻩ، بابام ﻣﻴﮕﻪ: ﻣﮕﻪ ﻛﻮﺭی؟!
اﻣﺎ وقتی ﭘﺎی بابام، ﺑﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﺍﺳﺘﻜﺎﻥ چای ﻣﻴﺨﻮﺭﻩ و ﭼﺎی ﻣﻴﺮﻳﺰﻩ، بابام ﻣﻴﮕﻪ: ﻛﺪﻭﻡ احمقی، ﺍینو ﺍﻳﻨﺠﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ؟