بیش از ۲۵ سال پیش که ما «تلویزیون شهرما» را اداره میکردیم، در طبقه دوم یک ساختمان در خیابان یانگ هم دفتر داشتیم.
یک روز، مردی را دیدم که داشت از پلهها بالا میآید و در دستش یک پاکت نامه بود.
از او پرسیدم: چه کار برای شما میتوانم بکنم؟
او گفت: هیچ کار.
و سپس آن پاکت نامه را به من داد و گفت: این را برای شما آوردم.
من پاکت را باز کردم و دیدم که یک چک به مبلغ ۱۵۰۰ دلار در آن پاکت است.
از او پرسیدم: آیا با آن مبلغ، آگهی تلویزیونی می خواهید؟
او گفت: نه، من این چک را فقط برای حمایت از تلویزیون شهرما نوشتم.
در آن زمان، مبلغ ۱۵۰۰ دلار پول کمی نبود.
به او گفتم: اما این، مبلغ زیادی است.
او گفت: من از برنامههای شما خوشم میآید و دوست دارم که این برنامه را حمایت کنم و دلم میخواهد که این پول را هم به شما بدهم.
من براستی نمیدانستم که به بخشش بزرگوارانه او چه جوابی بدهم. از او بسیار سپاسگزاری کردم و فقط اسمش را پرسیدم.
او گفت: من، پارسا هستم.
متاسفانه مهندس پارسا، چند سالی است که دیگر در میان ما نیست. همه کسانی که او را می شناختند، می دانند که او چه انسان خوب و مهربانی بود. یادش گرامی.
برای خوب بودن و بخشش و مهربانی، نیاز به هیچ انگیزه ای نیست.
از نظر من، بخشش یکی از بزرگترین صفات لذت بخش انسانی در دنیاست. بخشش، روح انسانی را جلا میدهد، آن گونه که انسان با بخشش، احساس سبکی در دل و نشاط عمیق درونی می کند.
بعضیها از مهربانی و بخشش، به اندازه قرن ها فاصله دارند و انسان هایی را که بخشنده و مهربان هستند اصلاً درک نمی کنند.
دوستی می گفت: یک روز که با همسرم به سینما رفته بودم، صاحبخانه ام را دیدم که با نوه اش به سینما آمده بود. او مرد ثروتمندی بود که هر ماهه چک های فراوانی را بابت اجارههای املاکش دریافت میکرد. صاحبخانهام پس از دیدن ما با خوشحالی پرسید: چه جالب، آیا شما هم که سه شنبه ها بلیت ارزان است به سینما میآیید؟
بعضیها با داشتن ثروت زیاد، همچون بینوایان زندگی میکنند و در مقابل آنها کسانی هم هستند که با وجود تنگدستی، مانند ثروتمندان زندگی میکنند.
کسانی که ثروتمندند و هیچ گونه تمایلی به بخشش و کمک به دیگران را ندارند، در حقیقت باید آنها را امانتدار نامید که فقط برای وارثان خود ثروت جمع میکنند و نه تنها خودشان از آن استفاده نمی کنند، بلکه از لذت بخشش و کمک هم بی نصیب اند.
کسانی که به موسسات خیریه کمک میکنند و یا حتی دست نیازمندان را می گیرند، این کار را برای کرامت انسانی و روح بزرگ خودشان انجام می دهند. آنها نه تنها هیچ انتظاری از طرف مقابل ندارند بلکه از کار خوب خودشان هم لذت فراوان میبرند وهمواره حال خوب و خشنودی دارند.
همه کسانی که در هیئت مدیرههای نهادهای اجتماعی و فرهنگی ایرانی که غیرانتفاعی هستند، مانند سازمان زنان، کانون سالمندان و غیره، همگی به طور داوطلبانه در آن نهادها به جامعه خدمت میکنند. این نهادهای اجتماعی و فرهنگی، نیاز به حمایت، همیاری و همکاری افراد جامعه دارند.
در مورد رسانهها مانند: رادیو، تلویزیون و نشریات، باید گفت که تبلیغات، مهم ترین نقش را بازی میکند.
اگرچه مطبوعات به خاطر توسعه شبکههای اجتماعی، کم کم محو خواهند شد، همانگونه که با آمدن ویروس کرونا بیش از ۱۰ نشریه ایرانی به خاطر هزینههای سنگین چاپ نتوانستند به کار خود ادامه دهند.
اما به خوبی می دانیم که هنوز هزاران نفر از افراد میانسال و به بالا در جامعه هستند که هنوز نیاز به نشریههای چاپی فارسی زبان دارند. اکثر آنها به شبکههای اجتماعی مراجعه نمیکنند و دوست دارند که مجله محبوب خود را در دستشان بگیرند و از مطالب جذاب و خواندنی و حتی از جدولهای مختلف آن لذت ببرند.
ما گردانندگان مجله شهرما نیز تا آنجا که از حمایت های آگهی دهندگان و از حمایتهای معنوی شما خوانندگان گرامی برخوردار باشیم، همچنان در خدمت به جامعه والای ایرانی کوشش خواهیم کرد.
کاش نشریات ما در تورنتو، رایگان نبود تا ما با ارائه محتوای خوب و جذاب، می توانستیم بیشتر و قویتر و با رقابتهای سالم، به جامعه خدمت کنیم. اما متاسفانه، خشت اول را معمار کج نهاد و دیگر، کاری نمی توان کرد.
ما به شما خوانندگان گرامی می گوییم: بیاییم تا بخشش، خوبی و مهربانی را بیش از پیش تمرین کنیم که لذت روحی و معنوی و کرامت انسانی، در آن نهفته است.
در جایی خواندم:
بی بی خدا بیامرز می گفت :
– هر کسی، نون دلش رو می خوره. هر وقت نون دلت رو خوردی، برکت هم تو زندگیت سرازیر میشه.
بی بی می گفت: برکت زندگی، به شمار دست هاییه که تو سفره ات باز میشه.
برکت، به تعداد قلب هاییه که تو، توشون جا داری و اون قلب ها برای تو می تپه.