۴۵ سال از انقلابِ مردم فریب ایران میگذرد.
هیچ سالی نیامده است که بدتر از سال پیشش نبوده باشد. اگر این روند نزولی که اکنون به اوج خود رسیده است، در همان اوایل انقلاب برهمه آشکار میشد و مردم آن را تا به این اندازه به وضوح می دیدند، یقیناً بساط حکومت جمهوری اسلامی ایران در همان سال های اولیه، برچیده می شد. اما افسوس که همه این بدبختیها به مرور زمان پیش آمد و هر سال همه امیدوار بودند که وضع بدتر از این نشود، که شد و ملت ایران در جهنمی که حکومت ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران برپا کرد، به تدریج سوخت و به همین جهت، متوجه عمق فاجعه نشد. اما تا کی؟
تا کی اپوزیسیون ایران بر سر عقل می آید تا منافع ملی را قربانی منافع تشکیلاتی خود نکند؟!
شاید در اوایل انقلاب، بسیاری از مردم از رفتن شاه خوشحال بودند اما به تدریج که ماهیت منفی و مخرب جمهوری اسلامی ایران بر همه آشکار شد، عملکرد و دستاوردهای شاه بیش از پیش نمود کرد. اگرچه حکومت شاه با معیارهای امروزی هم قابل پذیرش نیست اما در مقایسه با حکومتی که تیشه به ریشه ایران و ایرانی زده است، پذیرفته تر می بود.
هر کس که انصاف داشته باشد میداند که بهترین گزینه برای رهبری اپوزیسیون، شاهزاده رضا پهلوی است که از نوجوانی در خارج از ایران زندگی کرده و در طول سالهای طولانی، مشاهدات و تجربیات فراوانی را اندوخته تا از او یک مرد آزاده و دموکراتیک بسازد. وی بارها گفته است که در هر صورت، این مردم ایران هستند که باید سرنوشت خود را تعیین کنند.
اما شوربختانه در این میان، گروههای مخالف رژیم ایران در هر نوع نهادی که هستند، بنا بر مرام تشکیلاتی خود، نمیتوانند در زمینه سرنگونی و گذار از جمهوری اسلامی، با سایر تشکلهای سیاسی مخالف رژیم حاکم بر ایران، همبستگی و اتحاد داشته باشند.
نیازی به گفتن نیست که آنها منافع حزبی، سازمانی و تشکیلاتی خود را بر منافع ملی و ملت ایران ترجیح میدهند. اگرچه ادعا میکنند که هدفشان آزادی ایران است اما آنها در کارهای بیهوده روزمرگی خودشان غرق شده و دیگر فراموش کردهاند که هر روزی که میگذرد، ملت ایران فقیرتر و قربانیان این رژیم، روز به روز بیشتر میشود و داراییهای ایران هم بیشتر از همیشه به تاراج میرود.
چگونه میتوان این همه ویرانی و زیان را دید اما همچنان سر در لاک خود فرو برد و بیچارگی هرروزه ملت ایران را ندید؟
چگونه میتوان چشمان خود را فرو بست تا از بین رفتن ایران و کشته شدن جوانان رعنا را نادیده گرفت؟
آخر چه اسمی به جز خیانت میتوان بر آن گروههای سیاسی گذاشت که منافع ملی ایران را فدای منافع حزبی، سازمانی و تشکیلاتی خود میکنند در حالی که مدام دم از آزادی ایران میزنند؟
اگر آنها حتی باور داشته باشند که در انتخابات آینده ایران، درصد کمی هم رای خواهند آورد، باز هم به خاطر حرمت همگروهشان که به خاطر وطن، به کام مرگ رفتند و یا در زندانهای رژیم، شکنجه میشوند و همچنین به خاطر ملتی که هر روز فقیر و فقیرتر میشود، بایستی کینه و لجبازی و خودخواهی و مرام تشکیلاتی خود را کنار بگذارند و دست اتحاد و همبستگی به سوی سایر گروههای سیاسی مخالف رژیم، دراز کنند.
در غیر این صورت، آنها در پیشگاه تاریخ از اینکه برای سرنوشت ایران و آزادی وطن، کوتاهی کرده اند، محکوم خواهند شد.
اکنون بیش از پیش، زمان همبستگی فرا رسیده است. همه ایرانیان پاک نهاد، باید اختلافات ایدئولوژیک و مرام تشکیلاتی خود را کنار گذاشته و برای یک هدف مقدس، یعنی آزادی ایران با یکدیگر هم پیمان شوند.
دموکراسی، یعنی حکومت اکثریت مردم با رعایت حقوق اقلیت.
پیش از هر گفتگویی باید از رژیم ضد ایرانی عبور کرد و آنگاه اگر یک نفر پادشاهیخواه ببیند که اکثریت مردم به حکومت جمهوری رای داده اند، او هم باید از دموکراسی اطاعت کرده و به رأی مردم احترام بگذارد.
همچنین اگر یک جمهوریخواه ببیند که اکثریت مردم، خواهان نظام پادشاهی هستند، او هم باید به رأی اکثریت احترام بگذارد. اما همه اینها مربوط به پس از گذار از جمهوری اسلامی میشود و پس از آن، فقط صندوق رای تعیین کننده سرنوشت ملت ایران است و نه یک حزب یا سازمان و یا گروه سیاسی خاص.
بنابراین، هدف اول باید گذار از حکومت جمهوری اسلامی بوده و آنگاه چالش بعدی، نوبت به تعیین نوع حکومت خواهد رسید.
ای اعضای گروههای سیاسی مخالف با رژیم ضد ایرانی حکومت جمهوری اسلامی، آیا باز هم مرام و منافع گروهی خود را فرض بر اینکه صدها هزار نفر هم که باشید، بر منافع ملی ایران با بیش از هشتاد و پنج میلیون نفر ترجیح میدهید؟
آیا خود را همچنان به خواب میزنید و با همان مرام تشکیلاتی، خودفریبی می کنید؟
اگر چنین است، بدانید که تاریخ شما را جزو خفتگان خیانتکار ایران خواهد دانست و آیندگان هرگز گناه شما را نخواهند بخشید.
پس، به خودمان بیاییم و تابوها را بشکنیم و فقط به ایران آزاد و آباد بیندیشیم که مقدس ترین و برترین مرامها است.