هر روز صبح که از خواب بیدار میشوم، صدها فکر و خیال جورواجور، از هر طرف به سرم هجوم میآورند.
مگر میشود انسان بدون دغدغه و نگرانی، روزش را آغاز کند؟
به ویژه آنکه شغل ما ایجاب میکند تا نسبت به همه چیز، با نگاهی تیزبین و دقیق بنگریم تا بتوانیم نکات مهم و سرنوشت ساز در زندگی و در جهان را به موقع، اطلاع رسانی کنیم.
میدانم که بسیاری از این نگرانی ها و دغدغهها برای بیشتر شما خوانندگان فرهیخته و هوشمند مجله شهرما هم پیش میآید.
مدام از خود میپرسیم که سرانجام ما ایرانیان چه خواهد شد؟
آیا امسال، سالی خواهد بود که از چنگال حکومت خرافی و ضد ایرانی رهایی یابیم که خیرش به بیگانگان بیشتر میرسد تا به خود ملت ایران؟
آیا جنگ های اسرائیل و غزه و همچنین روسیه و اوکراین، با همه خسارات جانی و مالی، به پایان خواهند رسید؟
آیا دوباره دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا خواهد شد و باز همان آشفتگیها و بی فرهنگی ها آغاز خواهد شد؟
و آیا حضور او در کاخ سفید، این بار برای ما ایرانیان، مفید واقع خواهد شد؟
آیا دربدریهای ایرانیان و ملل ستمدیده دیگر که مجبور به کوچ اجباری شدهاند، به پایان خواهد رسید؟
این بار، چه دسیسه دیگری از طرف زورمداران و جاه طلبان انسان نما، در جهت منافع خود، برای از بین بردن بشریت، به راه خواهد افتاد تا با ساختن ویروسی خانمان سوز و یا با ایجاد فتنه و آشوب و جنگهای ویرانگر، نسل انسانها را به خطر بیندازد؟
و امسال، باز چه عزیزان و یا کسانی از بزرگان، از میان ما خواهند رفت؟
ما ایرانیان، به ویژه هموطنان داخل کشور، همواره نگران مسائل روزمره خود از نظر اقتصادی، سیاسی و اجتماعی هستیم. بسیاری از هموطنان ما، هر روزه با چالش زنده ماندن، دست به گریبان هستند.
و باز با بیکفایتی و ناشایستگی حکومت جمهوری اسلامی ایران، اعدامها، زندانی و شکنجه شدنها همچنان در ایران بیداد میکند.
واقعا در این دنیای پرمخاطره و ناامید کننده، امید بستن و امیدوار بودن چقدر مشکل است!
آنچه که مسلم است، این دغدغهها و افکار پریشان، همچنان در هر انسان زنده و آگاه، وجود دارد و این ما هستیم که باید باعث تغییر شویم، هرچند کوچک.
هنگامی که ایدههای کوچک در کنار هم جمع شوند، تبدیل به ایدههای بزرگ میشوند، آنگونه که میتوانند تغییر و تحول بزرگی در جامعه و در فضای سیاسی – اجتماعی و اقتصادی به وجود آورند.
بله، افکار عمومی، بسیار مهم و تاثیرگذار است. این قطرهها هستند که دریاها را به وجود می آورند.
بسیاری از انسانهای نیکو سرشت و با کمالات والای انسانی، در طول عمرشان کوشیدند تا به انسانیت خدمت کنند و بسیاری از آنها هم، جانشان را در این راه فدا کردند و یا در حال حاضر در زندانها به سر میبرند.
اینان برای رفاه خود، تن به شکنجه و زندان و یا اعدام نداده اند، بلکه برای رسیدن به کرامت انسانی و مقام والای انسانیت، برای همنوعان خود، دست به اقدامات و فعالیتهای اجتماعی – سیاسی زده اند که تاوان آن را هم با جانشان میدهند.
اگر این انسانها همچون بسیاری از ما، خاموش و ساکت مینشستند، چه بسا روزگار و سرنوشت ما، صدها برابر بدتر از اینی می شد که اکنون داریم.
یک انسان آگاه و دلسوز، چگونه میتواند نسبت به سرنوشت همنوعان خود بیتفاوت باشد؟
تو کز محنت دیگران بیغمی
نشاید که نامت نهند آدمی
در هر صورت عمر میگذرد. اما چگونگی گذر عمر، به عهده ماست.
زندگی، فقط خوردن و خوابیدن نیست. به کمالات و کرامت انسانی رسیدن، نیاز به اهمیت دادن و تلاش دارد.
اگر دانشمندان و بزرگان بشری، همچنان دست روی دست میگذاشتند و کاری نمیکردند، آیا این همه پیشرفت در زمینههای تکنولوژی، مدنیت و حقوق بشری، پیش میآمد؟
ما زنده به آنیم که آرام نمانیم
موجیم که آسودگی ما، عدم ماست
حمید مصدق شاعر گرانقدر میگوید:
من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی، چه کسی برخیزد؟
من اگر برخیزم، تو اگر برخیزی، همه بر میخیزیم
پاینده و پویا باشید.