امروزه دیگر بر کسی پوشیده نیست که حکومت جمهوری اسلامی حاکم بر ایران، نه تنها اسلامی نیست بلکه حکومتی است که از دین اسلام تنها به عنوان یک حربه بُرّنده و بی رحم استفاده می کند. تا جایی که حتی اکثر روحانیان ایران، این عالمان دروغین بی عمل هم، حکومت را موجه و شرعی نمی دانند، اما درست بر خلاف تبلیغشان از شجاعت حسین وار، به خاطر ترس شان از عواقب دخالت، شجاعت را کنار گذاشته و سکوت و خاموشی را برگزیده اند. و معدودی هم که لب به اعتراض و افشاگری گشوده اند، آشکارا خود را در دامان خطر بازداشت و شکنجه افکنده اند.
بستر خشن و بی رحمی که در ایران توسط این رژیم جنایت پیشه به وجود آمده، چنان در افکار مزدوران این رژیم تاثیر گذاشته که آنها را به طور ناخودآگاه، به حیوانات درنده ای تبدیل کرده است که هیچ گونه رحم و مروتی در وجود و در کارشان نیست.
اخیراً ویدیویی را دیدم که یک مامور آتش نشان، با یک ماشین دولتی، سگی را که قلاده به گردن داشت، بر روی اسفالت جاده ای، بی رحمانه می کشید و از این عمل غیرانسانی اش، سادیسم گونه لذت می برد.
صحنه ای که تا اعماق روح، نفوذ کرده و آدمی را بسیار می آزارد.
همچنین، در کلیپ دیگری، زنی را دیدم که برای غذا دادن به سگ های بیابان رفته بود، ولی با گریه می گفت که ماموران اجازه نمی دهند به سگ ها غذا بدهم. آنها چشم های سگ ها را کور می کنند و حتی یک سگ باردار را هم زخمی کردند.
به راستی این ماموران، این همه بی رحمی را از کجا آورده اند؟ آخر چگونه می توان به این درجه از خوی وحشیگری رسید که موجود جانداری را مورد آزار و شکنجه قرار داد و از این کار غیرانسانی هم لذت برد؟ آیا غیر از این است که آن مأموران روانی، تمام ارزش های معنوی خود را به مادیات و قدرت فروخته اند؟
اکنون دیگر بی رحمی و سنگدلی حکومت جمهوری اسلامی، بر همه جهانیان آشکار شده، اما به گمان من، بی رحم تر از حکومت جمهوری اسلامی و یا دست کم در همان سطح، دولت های غربی هستند که با وجود مشاهده همه ظلم هایی که این رژیم بی رحم، نه تنها نسبت به ملت ایران، بلکه حتی در حق شهروندان کشورهای غربی هم روا می دارد، باز مایلند که این رژیم سفاک و ستمگر، همچنان بر سر قدرت باقی بماند تا در سایه آن، منافع نامشروعشان که نتیجه چپاول سرمایه های کشور است، کماکان تامین گردد.
بر همین اساس، به این نتیجه می رسیم که مشکل اصلی جهان، همان رهبران سیاسی و مذهبی هستند که قدرت را در دست دارند و تنها هر آنچه که برای منافع و ارضای مطامع شخصی شان لازم است را انجام می دهند.
در “قدرت”، خاصیت عجیبی وجود دارد و آن این است که ماهیت کسی که به آن می رسد را به تدریج، عوض می کند و او را به کسی که جان دیگران، دیگر برایش ارزشی ندارد، مبدل می کند.
از این رو، هر قدرتی، باید با کنترل کامل، به اشخاص محول شود تا هرگاه شخص صاحب قدرت، خواست پایش را از قواعد و ضوابط و قانون فراتر بگذارد، بتوان قاطعانه با او برخورد کرد و جلوی هر گونه خودکامگی را گرفت.
شاید ما انسان های معمولی که صاحب قدرت نیستیم، گمان کنیم که دیکتاتوران، از همان اول و پیش از به دست آوردن قدرت نیز دیوانه و خودکامه بوده اند و تنها هنگامی که به قدرت رسیدند، هویت و طبیعت دیکتاتوری خود را نشان داده اند. اما کاملاً این طور نیست. تاریخ، ثابت کرده است که حتی کسانی که از دموکرات ترین مردمان هم بوده اند، در اثر قدرت یافتن، ماهیتشان به تدریج عوض شده و تبدیل به دیکتاتورانی ستمگر و بی رحم شده اند.
به همین جهت، حتی اگر نوع حکومت آینده ایران، سلطنت مشروطه هم باشد، باید مفاد قانون اساسی کشور، به گونه ای باشد که هر نوع روزنه پدیدار شدن زورمداری را از قبل، پیشبینی و مسدود و از بروز خودکامگی جلوگیری کند.
از آنجایی که هر دیکتاتوری برای بقای خود، با تطمیع و هزینه کردن های بسیار، مزدوران وفاداری را که حاضر به انجام هر کاری هستند، تحت عنوان بازوی اجرایی در اطراف خود گرد هم می آورد، قطعا می بایست به سیستم قضایی کشور، استقلال کامل از قدرت اجرایی بخشید تا بتواند سدی نفوذ ناپذیر باشد در برابر هر گونه قانون گریزی و تضییع حق جامعه و مردم و کشور.
در کلام آخر، طبیعی است که انسان ها، افکار و اندیشه های متفاوتی داشته باشند. در جهان، هیچ ملتی را پیدا نخواهیم کرد که همه یکپارچه، همفکر و همسو باشند، به همین دلیل هم هست که نظرات و افکار مردم، در انتخاباتی کاملا سالم و آزاد، سنجیده می شود. و در نتیجه آن، رای اکثریت جامعه، با حفظ حقوق اقلیت و در چارچوب قانون اساسی آن جامعه، حاکم می شود.
در مقطع حساس کنونی اما، آنچه که ما ایرانیان خارج و داخل کشور باید مراعات کنیم، تنها همبستگی و اتحاد در مقابل حکومت به ظاهر جمهوری اسلامی است.
با وجود آن که اختلاف نظرها و تفاوت ها در بین اپوزیسیون، پایان ناپذیر است، اما هیچ چیز نباید در قبال این دشمن مشترک، یعنی جمهوری اسلامی، ارزش وقت تلف کردن را داشته باشد و می بایست گفتگو در باره همه موارد اختلاف را، به زمان درست خودش، یعنی پس از گذار از این رژیم ضد ایرانی، موکول کرد.
کسی شک ندارد که سنگدلی و بی رحمی حکومت جمهوری اسلامی و ماموران بی وجدان آن، نسبت به ملت ایران و سایر موجودات سرزمینمان، هرچه زودتر باید به پایان برسد، اما شرط رسیدن به این مهم، نخست فقط اتحاد و همبستگی است.
پاینده و پویا باشید.