چند روز پیش، در شبکه های اجتماعی و همچنین در کانال ایران اینترنشنال، شاهد ویدیوهایی از برنامه اعتراضی ایرانیان لندن در روز شنبه، نسبت به اعدام سه جوان بی گناه ایرانی، برگزار شده بود، بودیم.
آنچه که در آن ویدیوها بیشتر از هر چیز دیگری به چشم می خورد، صحنه های اعتراضی و فحاشی هایی بود که به ظاهر از طرف کسانی که خود را سلطنتطلب می نامیدند نسبت به محمدرضا عالی پیام، ملقب به هالو که جمهوریخواه است، داده می شد.
به نظر من، آن صحنه های ناشایست، حکایت از دور بودن و دور شدن از دموکراسی بود.
با همه احترامی که برای آقای محمدرضا عالی پیام به خاطر سابقه و تاریخچه مبارزاتی اش دارم، اما شکی در این نیست که عملکرد ایشان در تحریک احساسات مشروطه خواهان، نسنجیده و ناپسند بوده است و ایشان، نه تنها به جای تمرکز بر مشترکات طیف های مخالف جمهوری اسلامی، به بحث هایی که اساسا به زمان بعد از گذار از جمهوری اسلامی مربوط می شود، دامن می زند بلکه حتی این اشتباه خود را با اشتباهی بدتر، همراه کرده و به جای بر شمردن محاسن عقاید خود و یا حتی بر شمردن معایب مشروطه خواهی، انگشت اتهام به سمت شخص شاهزاده رضا پهلوی نشانه رفته و بی محابا ایشان را آماج افتراهای خود قرار می دهد. افتراهایی که موجب تحریک طرفداران شاهزاده رضا پهلوی شده و بدون شک، جمهوری اسلامی را خوشنود می سازد.
همچنین، روی سخن من با مشروطه خواهانی است که در اثر تحریک جناب عالی پیام، دست به اعتراضاتی غیر دموکراتیک و بعضا همراه با الفاظ رکیک می زنند.
پس از این همه اتفاقات و رویدادهای ناگوار که ملت ایران، به ویژه در۵۰ سال گذشته، شاهد آن بوده، می بینیم که هنوز با دنیای دموکراسی واقعی، فاصله های فراوانی داریم.
قرار بود که با آمدن حکومت جمهوری اسلامی و با مشاهده عملکردهای ضد ایرانی و غیر دموکراتیک آن، ما ایرانیان، تفاوت های قومی، دینی و به ویژه سیاسی خود را با روش های دموکراتیک، از بین ببریم. بدین معنا که بین اقوام مختلف ایرانی، نابرابری نباشد، ادیان مختلف، آزاد بوده و هر کس در ایمان و باور خود، هرچه را که می پرستد، آزاد باشد. و همچنین هر ایرانی با هر مرام و مسلک سیاسی، بتواند آزادانه حرف های خود را بزند و به ایدئولوژی خود، باورمند باشد.
مدتها پیش، آقای شهرام همایون در کانال یک، از کسانی که باورهای سیاسی و ایدئولوژیکی متفاوتی داشتند، دعوت به مناظره می کرد. در اوایل، من هم مانند بسیاری از هموطنانمان، از اینکه می دیدم یک کانال ایرانی، به طیف های مختلف سیاسی، امکان گفتگو و بیان ایدئولوژی های خود را می دهد که با افکار من منافات دارند، ناخشنود بودم.
اما به مرور زمان، متوجه شدم که هر کسی در عقیده خودش، کاملاً آزاد است؛ همانگونه که من اختیار عقاید و افکار خودم را دارم و کسی هم اجازه ندارد که افکار و عقاید خودش را به من بقبولاند.
اکنون، میلیون ها ایرانی در سراسر جهان، در کشورهای دموکراتیکی مانند: کانادا، آمریکا و کشورهای اروپایی زندگی می کنند که این کشورها، همه گونه ملیت ها با افکار و عقاید سیاسی و باورهای مذهبی مختلف را دربرمی گیرد. و همه آن ملیت ها با همه تفاوت هایشان، در کنار هم و در پناه قانون دموکرانیک آن کشورها به راحتی زندگی می کنند.
امروزه که “نه به داره و نه به باره” آنهم در کشوری همچون انگلستان، چگونه می توان نسبت به سایر هموطنانی که افکاری متفاوتی دارند، به روش دیکتاتوری و مستبدانه رفتار کرد؟
چگونه می توان کسانی که با ما هم عقیده نیستند را در کنار خود نپذیرفت؟
فردا روزی که ایران مان آزاد شود، آیا این آزادی چه معنایی خواهد داشت؟ آیا آزادی، یعنی فقط افکار من آزاد است؟
من، بنابر دلایلی که در گذشته هم گفتهام، خواهان سلطنت مشروطه هستم. آن هم به خاطر هویت تاریخی و استثنایی کشورمان که ارزش و اعتبار خاصی در جهان به ما می بخشد.
در میان دوستان خوب من، کسانی هستند که عقاید و افکار و ایدئولوژی های متفاوتی با من دارند. از جمله، دوستانی هستند که جمهوریخواه، مجاهد، کمونیست و باورمندان به ادیان مختلف و حتی خدا ناباورند.
سوال اینجاست: آیا هر ایرانی، به هر طیف سیاسی که عقیده داشته باشد، می تواند بقیه هموطنان، از جمله اعضای خانواده خود را که با او همفکر و همنظر نیستند، گمراه و نابخرد بخواند؟
چه بسا که بین زن و شوهر، پدر و پسر، خواهر و برادر و یا دوستان نزدیک، اختلاف مذهبی، سیاسی و یا حتی اجتماعی وجود داشته باشد، آیا صرفاً به خاطر همین اختلافات و تفاوت های عقیدتی، می توان به همدیگر تهمت های ناروا زد و یا برعلیه همدیگر اقدام کرد؟
یکی از زیبایی های دموکراسی، پذیرفتن افکار متفاوت همدیگر است، آن هم در کمال آرامش و آزادگی. شایسته است به عقاید و نظرات دیگران هم گوش فراداد و اگر نکاتی مورد پسند شنیده شد، آن را پذیرفت. بدیهی است که شنیدن آن افکار، الزامی بر پذیرفتن آنها را به وجود نمی آورد.
به نظر من، کاری که آقای شهرام همایون در کانال یک انجام داده است، به نوعی تمرین دموکراسی است و طبیعی است که نیاز به تحمل شنیدن افکار متفاوت دیگران دارد.
در موقعیت های حساسی همچون رویداد شنبه گذشته در لندن، شایسته است که رهبران جنبش مشروطه خواهان، به ویژه شاهزاده رضا پهلوی، از برخوردهای غیر دموکراتیک طرفداران به اصطلاح دو آتشه، انتقاد کرده و چنین برخوردهایی را برنتابند و قویاً آن را محکوم کنند.
بدیهی است که عوامل حکومت جمهوری اسلامی هم خود را در میان سلطنت طلبان، جا زده و سعی کنند که خود را جزو طرفداران سرسخت نشان دهند تا بدین وسیله، افکار عمومی را به انحراف بکشانند.
باید بدانیم که در عصر دموکراسی، بازی های “شعبان بی مخ”، دیگر کارساز و پذیرفته نیست و طرفداران مشروطه خواه، باید هشیار باشند تا کسانی را که در پی جوّ سازی هستند و صحنه های اعتراضات را به صورتی غیر دموکراتیک در می آورند، شناسایی کرده و از آنها دوری کنند.
شایسته است که ما نیز، تحمل و پذیرش خود را در برخورد با افکار متضاد، تقویت کنیم و بالا ببریم که آغازی برای تمرین دموکراسی خواهد بود.
پاینده و پویا باشید.