حکومت جمهوری اسلامی ایران، زمانی که توانست با تزویر و ریا، انقلاب سال ۱۳۵۷ را از مسیر اصلی خود منحرف کند و با ترفند نمایش چهرهای پاک، انسانی و معنوی از اسلام، آن را از دست انقلابیون ناآگاه خارج سازد، مسیر جاهطلبی و سلطهطلبی خویش را آغاز کرد.
به مرور زمان، با بهرهگیری از حربهی دین، سرکوب و ارعاب مردم معترض، و با توجیهات مذهبی، پایههای قدرت خود را مستحکم ساخت. سپس، با اتکا بر ثروت عظیم ملت ایران، در کشورهای منطقه مانند سوریه، عراق، یمن و حتی اردن، گروهها و نیروهای نیابتی نظامی را شکل داد تا زمینهی نفوذ سیاسی و نظامی خود را در آن کشورها فراهم آورد. حتی در تحریک صدام حسین، موجبات جنگ
8 ساله خانمانسوزی را رقم زدند.
اما چنانکه در تاریخ تمام دیکتاتوریها دیدهایم، آنها برای ادامه ی حیات، همواره نیاز به دشمنی فرضی دارند تا اذهان مردم را از مسائل اصلی منحرف کنند.
جمهوری اسلامی نیز با همین هدف، دشمنی با آمریکا را برجسته کرد و شعار معروف «اسرائیل باید نابود شود» را به گفتمان رسمی خود افزود.
شاید این دشمنی ریشه در همسویی برخی از عناصر حکومت با تفکر روسگرایی و نفوذ باقیماندههای تفکر کمونیستی در درون نظام داشته باشد. به هر حال، پس از دههها تکرار این شعارها، و تقویت نیروهای نیابتی، جمهوری اسلامی به حماس نیز چراغ سبز نشان داد تا حمله ی فاجعه بار ۷ اکتبر را رقم بزنند.
اما در این نقطه، بخت از جمهوری اسلامی روی برگرداند. اسرائیل با تمام قدرت، بازوهای نیابتی جمهوری اسلامی را در منطقه قطع کرد و همزمان با ورود نیروهای نظامی آمریکا به خاورمیانه، فشارها بر تهران چنان افزایش یافت که علیرغم آنهمه شعار، رهبر جمهوری اسلامی مجبور شد برخلاف مواضع قبلیاش، پای میز مذاکره با آمریکا بنشیند.
قدرت، اگر بیمهار و بدون نظارت وجدان باشد، هر فرد ضعیفی را به دیکتاتوری میکشاند. جان انسانها، در نگاه چنین حاکمانی، بیارزش است و انسانیت هم، قربانی بقای قدرت میشود.
اما ظلم، همچون فوارهای است که وقتی به اوج رسید، سقوط آن حتمی است. امروز، که ظلم و فساد حکومت جمهوری اسلامی به اوج خود رسیده، دیر یا زود باید به پایان خود نزدیک شود و فصلی نوین در تاریخ ایران رقم بخورد.
هیچ وجدان آگاه و سالمی نمیتواند در برابر این همه ظلم و بیعدالتی، سکوت اختیار کند. ما، فقط یک بار زندگی میکنیم و فقط یکبار هم میمیریم. اما میان مرگ با شرافت و مرگ با ننگ و بیشرمی، تفاوتی بزرگ است.
باید بدانیم که سکوت ما، تایید ستمگران است. اگر امروز سکوت کنیم، فردا سهمی در ادامه ی این وضعیت خواهیم داشت.
در همین شنبه، دور دوم مذاکرات میان ایران و آمریکا ادامه مییابد. هرچند به دونالد ترامپ نیز نمیتوان اعتماد کرد؛ چون او یک تاجر است و تنها منافع خود را دنبال میکند. اما برای هواداران نظام جمهوری اسلامی، باید پرسشی جدی مطرح باشد: در چنین بزنگاه تاریخی، چرا تمام اسطورهها و مفاهیم دینی، به کمک علی خامنهای نمیآیند؟ چرا الله، «حزبالله» هایش را برای نجات حکومت نمیفرستد؟ چرا از ترس ترامپ، معجزهای رخ نمی دهد؟
بگذریم، ما که ۴۶ سال است صبوری کردهایم، اگر لازم باشد، باز هم اندکی بیشتر صبر میکنیم…
زن زندگی آزادی
مرد میهن آبادی
پاینده ایران
پاینده و پویا باشید
پاینده و پویا باشید