من هر کاری میکنم که خودم را کمی آرام کنم و کمتر حرص و جوش درد وطن و هموطنان عزیزمان را بخورم اما باز می بینم که نمیشود.
آیا میشود که یک انسان آزاده، اسارت هموطنان خود را ببیند و چیزی نگوید؟
یا میتوان خود را انسان شمرد و از دیدن غم دیگران، خود را به خواب زد و از دیدن رنج مردم چشم پوشی کرد؟
تو کز محنت دیگران بیغمی
نشاید که نامت نهند آدمی
میلیونها هموطن گرفتار و وامانده ما در کشور عزیزمان ایران، اسیر چند هزار خدا ناشناس بیوجدان قرار گرفتهاند که به خاطر مال دنیا در حق بیش از ۸۰ میلیون نفر ظلم و ستم میکنند.
در همین هفتهای که گذشت، قیمت نان که ارزان ترین راه برای جلوگیری از گرسنگی است، بیش از ۵۰ درصد گران تر شده است. قیمتهای اجناس که به طور سرسام آوری بالا میروند و تورم هر روزه که همچنان بیداد میکند، امان مردم را بریده است.
بازنشستگان و پرستاران و کارگران در پی مطالبات حقه خود هستند و هیچ فریادرسی نیست که به داد این ملت ستم دیده برسد.
خدا را سپاس که ما در کشوری زندگی میکنیم که هیچکس گرسنه نمیماند. چون نهادهای دولتی و اجتماعی از نظر خورد و خوراک به مردم نیازمند کمک میکنند. اما در ایران، نهاد و سازمانهای دولتی وجود ندارد تا به مردم کمک کنند تا گرسنه نمانند و یا اینکه نیازهای مردم از نظر غذا و درمان تأمین شود.
از همه مهم تر اینکه همه می دانند که حکومت جمهوری اسلامی ایران، چگونه با کارهای فساد عُمّال فاسدش، تیشه به ریشه دین در ایران زدهاست. آیا حکومتگران، با این بی عدالتیها و ظلم و ستمهایی که در حق مردم می کنند و با این سابقهای که برای خودشان درست کردهاند، میتوانند در فردای ایران آزاد، جایی در حوزه های دین داشته و به فعالیت های دینی بپردازند؟
آنها به خوبی می دانند که آن اعتبار لازم را پیش مردم از بین بردهاند و به خوبی میدانند که اگر اوضاع مملکت برگردد، دیگر ملایان هیچ گونه جایگاهی در ایران نخواهند داشت و دیگر هیچگونه هزینههای میلیارد دلاری هم وجود نخواهد داشت تا بابت مفتخوری های آنها صرف شود.
من هم مانند میلیونها ایرانی دیگر از این بابت خوشحالم که سرانجام ایران عزیز ما از شر خرافات آزاد میشود و آنگاه نوبتِ آزادی و آزادگی و سازندگی و آبادی فرا میرسد که دیر و زود دارد، ولی سوخت و سوز ندارد.
در این میان ممکن است عدهای از ما ایرانیان چه در داخل و چه در خارج از ایران، همچون کسانی که عمرشان به پایان رسید و ما را ترک کردند، نتوانیم پایان رژیم ضد ایرانی را ببینیم. اما به یقین، فرزندان و نوادگان ما تجربه های زیبایی از ایران آزاد فردا خواهند داشت.
رژیم بیرحمی که دم از محبت خدای مهربان میزند، موشک هایی ویرانگر را میسازد و آنها را به روسیه و به پوتین متجاوز میدهد تا مردمان بیگناه اوکراین را بکشند. طبیعی است که در این رابطه هر کس در مورد خدای این بیخدایان دچار شک و تردید شود و بپرسد که چگونه یک خدا و یک خالق، مایل است که بندگانش به دست بندگان دیگرش که با آنها بیگانه هم هستند و آنها را نمی شناسند کشته شوند؟
کاملاً معلوم است که این خواستههای شیطانی آن دسته از بندگان خداست که از خدا دور شدهاند و اسیر مال دنیا گشته و به این گونه ظلم و جنایتها دست میزنند.
آنها که میگفتند نه شرقی، نه غربی، حالا محکم به شرق چسبیدهاند و التماس دعا و دلار از غرب را دارند.
می گویند: منبر را از چوب درخت گردو می سازند که بسیار محکم و با کیفیت است.
درخت گردو، علاوه بر چوب مرغوب، سایه و بار خوبی هم دارد.
اما درخت چنار میوه ندارد، سایه درست و حسابی هم ندارد و از آن، چوبه دار می سازند.
دعوای این دو درخت در شعر استاد شهریار، شنیدنی است!
گفتباطعنهمنبریبهچنار
سرفرازیچهمیکنی؟بیبار!
نهمگرننگهردرختیتو؟
کزشماساختندچوبهدار!
پسبرآشفتآندرختدلیر،
روبهمنبرچنیننموداخطار؛
گفت: گرمنبرتوفایدهداشت،
کـارمردمنمیکشیدبهدار!
********
یادآوری:
به مناسبت دومین سالگرد کشته شدن مهسا امینی، چندین نهاد ایرانی در روز یکشنبه ۱۵ سپتامبر، یک سری تجمعات اعتراضی نسبت به رژیم ظالم و ضد ایرانی را در تورنتو برگزار میکنند. توجه شما را به اطلاعیه های این سازمانها و نهادها در همین شماره مجله شهرما، جلب میکنیم.
ضمناً خانه کردستان برنامه ای را در میدان مل لستمن در روز یکشنبه ۱۵ سپتامبر از ساعت ۴ بعد از ظهر تا ۱۰ شب برگزار میکند. در این برنامه از خدمات شایسته خانم نازیلا معصومزاده (فرشته آبی) نیز تجلیل به عمل می آید.
به امید دیدار شما در این برنامه و فراخوانهای گروه ها و سازمانهای مختلف در جنبش زن زندگی آزادی.