معترضان نگراناند پزشکان آنها را به پلیس گزارش بدهند، و پزشکان با خطر ماموران لباسشخصی که خود را بیمار جا میزنند مواجهاند
در حالی که خیزش سراسری مردم ایران وارد دومین ماه شده است، ویدیوهای زیادی از برخورد خشن و تیراندازی ماموران انتظامی و امنیتی به معترضان در رسانهها منتشر شده است. اما مجروحان چه میکنند و کجا درمان میشوند تا به دست نیروهای امنیتی نیفتند؟ سیانان در گزارشی به پزشکانی پرداخته است که خطر میکنند تا معترضان مجروح را درمان کنند.
آرش (نام مستعار) پزشک است و میگوید در شناسایی ماموران لباسشخصی ماهر شده است. او میگوید اغلب به بخش اورژانس بیمارستانی که در آن پزشک عمومی است سر میزند تا معترضانی را که در اعتراضهای اخیر مجروح شدهاند پیدا کند.
این پزشک ۳۰ ساله نهایت تلاشش را میکند تا جلوی ماموران لباس شخصی را بگیرد، گاهی نام اشتباه گزارش میدهد و گاهی بهصراحت از همکاری امتناع میکند.
او یکی از پزشکان ایرانی است که آزادیاش و حتی جانش را به خطر میاندازد تا به معترضان کمک کندــ یا از طریق درمان آنها در خط مقدم اعتراضها یا پنهانسازی ماهیت جراحت آنها وقتی برای درمان به بیمارستانهای دولتی مراجعه میکنند.
بیمارستانی که آرش در آن کار میکند فقط بخش کوچکی از زخمیها را درمان میکند اما به گفته او، هر بار که تجمعی رخ میدهد موج جدیدی از افراد برای درمان مراجعه میکنند.
در حالی که شمار اندکی از افراد آشکارا اعلام میکنند در اعتراضها شرکت داشتهاند، ماهیت جراحتهایشانــ اغلب زخم گلوله ساچمهای و کبودی باتومــ بهراحتی برای ماموران لباسشخصی و پزشکان قابل تشخیص است.
آرش مواقعی که در بیمارستان کار نمیکند، بهرغم تمام خطرها، به محل تجمعها میرود تا کمکهای اولیه ارائه کند.
آرش به سیانان میگوید: «وجدانم قبول نمیکند برای کمک به هموطنانم هیچ کاری نکنم.»
آرش و سایر پزشکان مانند او تلاش میکنند جراحتهای خفیف را در محل درمان کنند، اما او میگوید در موارد وخیم، «سعی میکنیم نگذاریم بمیرند و بعد آنها را بهعنوان مورد اورژانسی به بیمارستان منتقل میکنیم».
معترضانی که با تصمیمی دشوار مواجهاند
در حالی که ترس از دستگیری بسیاری از معترضان را از درخواست کمک پزشکی منصرف میکند، کسانی که دچار جراحتهای جدی شدهاند با انتخابی دشوار مواجهاند، چنانکه دکتر کیوان میرهادی، پزشک ایرانیـآمریکایی ساکن نیویورک میگوید، با خود میاندیشند «یا باید ۱۰ سال از عمرم را در زندان بگذرانم یا بگذارم این استخوان ران شکسته خودش خوب شود».
میرهادی به معترضان مجروحی که در اینستاگرام به او پیام میدهند کمک میکند تا با پزشکان قابلاعتماد که ساکن ایران و مایل به کمکاند تماس بگیرند.
وقتی اعتراضها آغاز شد، میرهادی سیلی از پیامهای درخواست کمک دریافت کرد که اغلب با تصاویری از زخمهای گلوله ساچمهای، استخوانهای شکسته و سرهای شکافته همراه بود.
میرهادی یکی از پیامها را برای سیانان میخواند: «سلام دکتر… با این گلولههای ریز چکار کنم؟… بیمارستان پر از مامور لباسشخصی است. همین که برویم آنجا، دستگیرمان میکنند. اگر گلولهها بمانند، خطرناک است؟ دکتر، شما را به خدا جوابم را بدهید.»
میرهادی میگوید روزانه بیش از ۵۰۰ پیام دریافت میکند و بسیاری از آنها بازنشده باقی میمانند.
کمکرسانی و درخواست کمک برای هر دو طرف میتواند خطرناک باشد، معترضان نگراناند پزشکان آنها را به پلیس گزارش بدهند، و پزشکان خطر ماموران لباسشخصی را که خود را بیمار جا میزنند به جان میخرند. هیچکس نمیداند به چه کسی میتواند اعتماد کند.
به گفته میرهادی، حدود یک هفته پیش، یکی از دوستان پزشکش بهدلیل درمان معترضان دستگیر شد.
او به سیانان میگوید: «او سعی داشت تا جایی که میتواند کمک کند… با ماشین داشت میرفت تا فردی را که داخل خانه داشت خونریزی میکرد پیدا کند.»
هیچ گزینهای جز مخفی شدن نیست
بسیاری از معترضان، غیر از آنهایی که جراحتهای جدی دارند، احساس میکنند گزینهای جز پنهان شدن ندارند.
سیانان با چند نفر از معترضانی صحبت کرده است که به بیمارستان مراجعه نکردهاند و در عوض از دوستان یا اعضای خانواده کمک گرفتهاند که تجربه پزشکی دارند.
امیر (نام مستعار) ۱۸ ساله به سیانان میگوید: «خوشبختانه، خواهرم پزشک است. برایم داروهایی مثل پماد، سرم و قرص آورد تا زخمهایم خوب شود.»
او در ادامه میافزاید: «نمیتوانستم بروم بیمارستان یا به اورژانس زنگ بزنم. آنها از آمبولانس برای دستگیری و بازداشت مردم استفاده میکنند. هیچجای دنیا این کار را نمیکنندــ اما توی ایران میکنند.»
او حق دارد زنده بماند
برای آرش، پزشک عمومی در بیمارستان دولتی، یک بیمار هست که از ذهنش بیرون نمیرود.
او به سیانان میگوید چند روز قبل، گروهی از معترضان دختری ۱۶ ساله را به بخش اورژانس آوردند. با باتوم به سرش کوبیده بودند و خونریزی شدید داشت و ضربه مغزی شده بود. او را بهسرعت به اتاق عمل بردند اما جان باخت.
برخی معترضان بعد از بهایی که با جانشان میپردازند، چهره جنبش اعتراضی میشوند اما در مورد این دختر نوجوان، خانوادهاش تصمیم گرفتند مرگش را علنی نکنند.
آرش میگوید: «برای همین است توی ذهنم مانده است. چون حق دارد زنده بماند، لااقل در خاطره من، و آنجا آزاد باشد.»