با وجودی که حداکثر مردم ایران در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نکردند، اما کسانی که رای دادند مسعود پزشکیان اصلاح طلب را به عنوان رئیس جمهور جدید ایران انتخاب کردند.
اما همه ما به خوبی میدانیم که ناکارآمدی حکومت جمهوری اسلامی ایران، هیچ ربطی به رئیس جمهور آن ندارد. چه ابراهیم رئیسی که بیسوادترین بود، رئیس جمهور ایران باشد و چه مسعود پزشکیان جراح قلب که باسوادترین آنهاست.
از هم اکنون که هنوز ریاست پزشکیان به طور رسمی آغاز نشده، گروههای اخلالگر طرفدار کاندیدای شکست خورده جلیلی، همراه با سپاه پاسداران، سنگ اندازیها و خرابکاریهای خود را آغاز کردهاند. طبیعی است که این روال همچنان ادامه خواهد داشت و به هیچ عنوان گمان نمیرود که دولت پزشکیان بتواند کار مهمی را از پیش ببرد. چون ساختار و سیستم نظام جمهوری اسلامی ایران نمیتواند بهتر شدن را بپذیرد. زیرا هر چیزی که بهتر شود، دست و بال تبهکاران و سودجویان را میبندد و این چیزی نیست که با مرام سردمداران رژیم، سازگاری داشته باشد.
آیا معتقدان به ایدئولوژی اسلامی میتوانند با یهودیان، مسیحیان، بهائیان و سایر ادیان مختلف و یا حتا سنی های کشور، کنار بیایند و با آنها سازش داشته باشند؟
ایرانیان در هر قومیت و مذهبی که باشند در وهله اول، ایرانی هستند و در میان آنها کسانی هستند که با تخصصهای گوناگونی که دارند میتوانند به وطن خویش خدمت کنند. اما هنگامی که با ایدئولوژی اسلامی روبرو میشوند، در مییابند که چون از طرف حکومت پذیرفته نیستند، پس به ناچار یا به گوشه گیری کشانده میشوند و یا برای ادامه زندگی و خدمت، به کشورهای دیگر میگریزند و در نتیجه آن، فرار سرمایههای فکری و مغزی که در حقیقت فرار سرمایههای کشور است، کشور ایران را روز به روز فقیرتر کرده و همه گونه آن را از اعتبار جهانی دور کرده است.
آیا با همه تجربیات ۴۵ ساله که ثابت می کند کشور ایران که داشت به اوج شکوفایی خود نزدیک می شد، حالا به قعر فلاکت و بدبختی سقوط کرده است، نشانه آن نیست که از این حکومت ضد ایرانی و اصلاح ناپذیر، باید هرچه زودتر گذر کرد؟
آیا این لجبازی ابلهانه و بچگانه نیست که ایدئولوژی آمریکا ستیزی و “اسرائیل نابود باید گردد” هنوز پس از گذشت دههها و ایجاد میلیاردها دلار خسارت، همچنان ادامه دارد؟
درختی را که ۴۵ سال است هیچ نوع میوه و بهره ای نداده، نباید آبیاری کرد، بلکه باید آن را از ته قطع کرد.
این گفته حقیقت ندارد که ایرانیان را باید گرسنه و ناتوان نگه داشت تا بتوان بر آنها حکومت کرد. میلیونها ایرانی در خارج از کشور قلبشان برای وطن میتپد و همراه با ایرانیان داخل کشور، همواره در راه آزادی ایران میکوشند و تا رسیدن به آن، از پا نخواهند نشست.
هیچ حکومتی در دنیا به اندازه جمهوری اسلامی ایران مخالف در داخل و خارج از کشور ندارد. در هر کشور استبداد زده، فقط یک نفر است که همه فرامین را به دیگران دیکته میکند. در سوریه بشار اسد، در روسیه، ولادیمیر پوتین، در کره شمالی کیم جونگ اون و در ایران، علی خامنهای دیکتاتور است.
در کشورهای دیکتاتوری، مردم آرزوی مرگ دیکتاتور را دارند. بله، مرگ دیکتاتورها میتواند به تغییر رژیم منجر شود، اما این تغییر وابسته به شرایط متعددی است.
در برخی موارد، مرگ دیکتاتور میتواند فرصتی برای نیروهای مخالف و جامعه مدنی ایجاد کند تا تغییرات سیاسی را پیش ببرند.
در موارد دیگر، ممکن است دیکتاتور دیگری جایگزین شود و رژیم بدون تغییر عمده، ادامه یابد.
عوامل مؤثر بر تغییر رژیم پس از مرگ دیکتاتور، عبارتند از:
1- قدرت و همبستگی نیروهای مخالف: اگر نیروهای مخالف سازماندهی خوبی داشته باشند و بتوانند حمایت مردمی را جلب کنند، احتمال تغییر رژیم بیشتر است. به همین جهت است که نیروهای مخالف رژیم، چارهای جز همبستگی برای عبور از جمهوری اسلامی را ندارند.
2- ساختار و قدرت نظامی و امنیتی: اگر نیروهای نظامی و امنیتی به رژیم وفادار باشند، احتمال تغییر رژیم کمتر است. ولی مشاهده میکنیم که هرچه زمان پیش میرود تعداد ریزشیها از بدنه جمهوری اسلامی بیشتر میشود.
3- شرایط اقتصادی و اجتماعی: وضعیت اقتصادی و نارضایتیهای اجتماعی میتوانند نقش مهمی در تحریک تغییرات سیاسی ایفا کنند. بیش از ۶۰ درصد مردم زیر خط فقر زندگی میکنند که یکی از بهترین نشانههای نارضایتی مردم از رژیم است.
4- دخالت خارجی: گاهی اوقات نیروهای خارجی میتوانند با حمایت از نیروهای مخالف یا اعمال فشار بر رژیم، به تغییر رژیم کمک کنند. اما متاسفانه غرب، تمایلی به تغییر رژیم در ایران ندارد چون با منافعش مغایرت دارد. بنابراین ایرانیان چارهای جز همبستگی و اتحاد با یکدیگر را ندارند تا سرانجام بتوانند کشورشان را آزاد و آباد کنند.
به گمان من، این آخرین تیر ترکش جمهوری اسلامی است که یقیناً به هدف نخواهد نشست. آزادی نزدیک است و نباید از هیچ کوششی فرو گذاشت. نومیدی، مال شیطان است.