دنیای عجیبی است! چه کسی باور می کرد که گروه مذهبی طالبان، پس از ۲۰ سال، یک بار دیگر بر افغانستان سلطه یابد و حکومت آن را به دست گیرد؟
رئیس جمهور افغانستان و ارتش این کشور که نسبت به این کشور و مردم آن، سوگند وفاداری خورده بودند، از افغانستان گریختند.
فعلاً، گروه طالبان هم، همان ادعایی را می کند که خمینی هم، زمانی می گفت که همه از جمله زنان، آزاد خواهند بود. ولی بعدها دیدیم که بنا بر ماهیت دینی، نتوانستند بر خلاف آن عمل کنند. اکنون نیز طالبان وعده می دهند که زنان، می توانند کار کنند و یا تحصیل نمایند. اما باز خواهیم دید که ماهیت مذهبی، چیز دیگری را دیکته خواهد کرد.
گروه طالبان، یا باید مسلمان باشند و مطابق با شرع اسلام رفتار کنند و یا خود را از حکومت کنار بکشند! اما از آنجا که در راستای اندیشه مذهبی خود، سالها جنگیده اند و کشتند و کشته شده اند، پس آنها هرگز نمی توانند از ایدئولوژی خود دست بردارند و قوانین شریعت را نادیده بگیرند.
اشکال کار اینجاست که معمولاً هیچ ملتی، از بلاهایی که بر سر ملت دیگر آمده، درس عبرت نمی گیرد؛ مگر اینکه خودش، آن بلاها را تجربه کرده باشد. انگار بلای حکومت دینی بیست سال پیش طالبان، کافی نبود که یک بار دیگر، افغانستان گرفتار این گروه متعصب و افراطی گردید! ظاهراً آنها فراموش کرده اند که طالبان، در استادیوم های کابل، زنان و مردان را سنگسار و یا تیرباران می کردند!
در هر صورت، با خالی کردن پشت افغانان توسط غربی ها، مردم هم در مقابل حدود صد هزار نفر از طالبان کم آوردند و حکومت کشور را به دست گروه مخوف طالبان دادند. گروهی که ایدئولوژی بسیار قوی داشتند و در راه ایدئولوژی خود، آماده جانفشانی هم بودند.
به یقین، با صحنه های فرار افغانان در فرودگاه و جاده های کابل که در تلویزیون ها و شبکه های اجتماعی دیده ایم، می توان نتیجه گرفت که اکثریت مردم افغانستان، طالبان را نمی خواهند. در حقیقت شاید بتوان گفت که این دولت های غرب بودند که خواستار آمدن طالبان بودند. وگرنه، آنها اینگونه ناگهانی و بدون در نظر گرفتن وعده هایی که داده بودند، مردم افغانستان را به حال خودشان رها نمی کردند تا در مقابل طالبان تنها بمانند.
متاسفانه عالمان دینی و فقهای اسلامی، در طول ۱۴۰۰ سال، هرگز رشد فکری نداشته و نتوانستند آن قوانین ۱۴۰۰ ساله را مطابق با زمان، به روز کنند. در حالیکه جهان متمدن همچنان به پیش می رود و آن قوانین و افکار ۱۴۰۰ ساله، هنوز در بند و اسیر همان زمان باقی مانده است. اگر قوانین مذهبی، به تدریج و در طول تاریخ، با کمک عالمان دینی، به طور هماهنگ با زندگی مردم پیش می رفت، اکنون دینداران، بهتر می توانستند خود را با آن مطابقت بدهند و با بقیه دنیا مشکلی نداشته باشند.
جهان امروز که حقوق بشر را به عنوان الگوی خود قبول دارد، نمیتواند بپذیرد که زن و مرد با هم برابر نیستند و یا باید بین انسان ها تبعیض وجود داشته باشد.
بسیاری از مردم آزاده، از سکوت مرگبار غربی ها در رابطه با مذهبی شدن حکومت های خاورمیانه، تعجب میکنند. دولت های غربی، می بینند که هر روزه، گروه های مهاجرین لبنانی، سوری، عراقی، ایرانی، افغان و پاکستانی و غیره به کشورهای آنها سرازیر میشوند که همه آنها به خاطر بی عدالتی ها و عدم رعایت حقوق بشر در کشورشان، به ناچار از زادگاه خود به آن کشورها پناهنده می شوند.
از نظر کارشناسان سیاسی، در رابطه با ظلم و ستم هایی که در جهان وجود دارد و تمامی هم نخواهد داشت، وجود هر یک از پنج کشور ابرقدرت است که حق ناحق “وتو” را دارند و با آن اسلحه، جلوی قدرت سازمان ملل را گرفته و بازوهای اجرایی آن را از کار انداخته اند. چنین به نظر می رسد تا زمانی که این حق ناحق، وجود دارد، قدرت کامل به دست سازمان ملل نمی افتد و جهان از چنگ جنگ و خونریزی، رها نخواهد شد. و باز میلیون ها مهاجر، همچنان از کشورهای تحت ستم، در سراسر جهان پراکنده خواهند شد.
دنیا، زمانی تغییر خواهد کرد که سازمان ملل، از سیطره پنج ابرقدرت بیرون آمده باشد. آنگاه این سازمان، می تواند با قدرت کامل و با کمک همه کشورهای عضو خود، در برابر بی عدالتی ها، قد علم کند و مساوات را در جهان برقرار نماید.
اما می دانیم که چنین اتفاقی، لااقل به این زودیها پیش نخواهد آمد و دست نامرئی و مرموز ابرقدرت ها، هرگونه دخالت خارجی را در این امر، ممنوع کرده و مخالفان را به روش های مختلف، از بین می برند و یا مجبور به سکوتشان می کنند.
پاینده و پویا باشید