خوانندگان گرامی پیش از خواندن سرمقاله، لطفاً به صفحه 92 مراجعه کرده و در صفحه انتخاب سردبیر، نوشته « مؤسسه اتومبیل کرایه دو دوست » را مطالعه فرموده و سپس، برای ادامه مطلب سرمقاله، به همین صفحه مراجعه فرمائید.
خوب، آیا آن نوشته را مطالعه فرمودید؟
حالا ادامه مطلب:
و این حکایت ماست. چرا نصیحت ما، در مورد فرزندانمان، آن تأثیر لازمه را ندارد که نصیحت دیگران دارد؟ چرا همسران ما، به اندازه دیگران، ما را باور ندارند و دوستان قدیمی نیز، ما را زیاد جدی نمی گیرند.
این مورد، مشکل اکثر ما انسانهاست. اکثر ما، نمی توانیم ذهنمان را با گذشت زمان و تغییراتی که در گذر زمان برایمان پیش می آید، هماهنگ و فکرمان را به روز کنیم. متخصصین و کارشناسان امروز، همان کودکان دیروز هستند که ما، آنها را از همان زمان بچگی می شناسیم. ولی با وجود گذشت زمان، باز آنها را با همان خصوصیات کودکی شان، به یاد می آوریم. در صورتیکه آنها همزمان با بزرگ شدن، تغییرات فکری و روحی هم کرده اند، ولی ذهن ما همچنان در زمان و ذهنیت گذشته، باقی مانده است و آنها را با همان استانداردها و معیارهای گذشته، ارزیابی کنیم.
همانگونه که خودمان، به مرور زمان تغییر کرده ایم، باید بپذیریم که به همان اندازه، نزدیکان و اطرافیان ما هم تغییر کرده اند و منطقی است که هماهنگ با آن تغییرات، افکار و برخوردهای ما با آنها هم، تغییر کند تا تعادل برقرار شود.
بارها شنیده ایم که درباره اشخاص سرشناس و کسانی که در کارشان موفق شده اند، حرف هایی زده می شود که درخور و مناسب حال آنها نبوده است. مثلا، پشت سر فلان دکتر می گویند که وقتی او بچه بود، خیلی تنبل و بی عرضه بود. یا فلان مهندس، بچه شروری بود و یک بار هم از یک مغازه، دزدی کرده بود.
پائین آوردن شخصیت دیگران، با بیان چنین نکات بی ثمر و بی ارزش، چیزی نیست جز خالی کردن عقده ها و کمبودهای خودمان که این، چیزی جز خود فریبی نیست.
ما باید همدیگر را همانگونه که هستیم، بپذیریم و نه آنگونه که دلمان می خواهد. منطق در این است که گذشته را رها کرده و در زمان حال، زندگی کنیم. نقاط مثبت کسانی را که در اطرافمان هستند، ببینیم و از آن نکات، استفاده بجا کنیم تا دوستی ها را محکم تر کنیم. نگرش منفی و منفی گوئی ها، بی شک، دلسردی می آورد و دوستی ها را، کمرنگ می کند.
من، مطمئن هستم که شما خواننده خوب شهرما که هر هفته، سخنان سردبیر را در همین صفحه می خوانید، دلی پاک و صمیمی و دوست داشتنی دارید، وگرنه سرمقاله های مرا نمی خواندید.