من، هر چقدر این دوره و زمانه ای را که در آن زندگی می کنیم، با سده های گذشته، مقایسه می کنم، می بینم که به هیچ وجه، قابل مقایسه نیست. ما، در عصری زندگی میکنیم که بسیار شگفت انگیز است. میزان تغییر و تحولی که در همین چند دهه اخیر، در جهان روی داده است، شاید بیش از تغییر و تحولات تاریخ چند هزار ساله انسانی باشد. در همه زمینه هایی که انسان ها با آن سر و کار دارند، تغییرات باورنکردنی و به دور از انتظاری صورت گرفته است که بیش از ظرفیت و اندازه ی به خاطر سپردن هاست.
زمانی، کشیشان به بهانه بهشت و جهنم، می توانستند بر مردمان حکم برانند. ولی اکنون با اقرار رهبر کاتولیک های جهان که بهشت و جهنمی وجود ندارد، دست خرافه های دینی کوتاه شده است.
اکنون، بین ابرقدرت ها، توپ و تفنگ و جت های جنگنده و حتی بمب اتمی نیز کاربرد چندانی ندارد و جای آنها را، جنگ های میکروبی و روانی و یا در حد کمترش، جنگ های اقتصادی، گرفته است.
در این دنیای عجیب و شگفت انگیز، به زودی شاهد پرواز اتومبیل های پرنده در آسمان ها خواهیم بود. اصل تکنولوژی آغاز شده است و دیگر جایی برای نادانی و جاهلیت، نمانده است.
آیا به راستی در چنین زمانی که اثرات علم و تکنولوژی، سراسر دنیا را فرا گرفته و ما آشکارا این همه تغییر و تحول را میبینیم، آیا هنوز کسی هست که خودش را به خواب زده باشد و این همه دگرگونی را ندیده و نپذیرفته باشد؟
یک سئوال، از شما خواننده گرامی: شما خودتان را در این بحبوحه زمانی، در کدام یک از درجات انسانی، طبقه بندی می کنید؟
• ناآگاه، همچون مردمان سده ها و هزاره های پیش!
• نیمه آگاه، که بعضی چیزها را می دانیم و بعضی چیزها را نمیدانیم!
• آگاه، که نسبت به امور مختلف، تا حد قابل قبولی، آگاهی و اطلاعات داریم!
• خبره و کارشناس، که مسلط به اوضاع و احوال جهانی هستیم و از آنچه که در دنیا و اطرافمان می گذرد، آگاهی داریم!
من، سعی می کنم که دست کم، درسطح آگاه، خودم را نگهدارم و نسبت به آنچه که در اطرافم می گذرد، آگاهی نسبی داشته باشم. سعی می کنم خودم را اصلاح کنم و به عقل و خرد خودم بیشتر توجه کنم. سعی می کنم از آن چیزهایی که یک عمر، مرا از آن ترسانده اند، نترسم. سعی میکنم تا از خصوصیات انسانی خودم، نهایت استفاده را ببرم که به روح و وجدان من، آرامش می دهد.
ممکن است در این عصر آگاهی و خرافه زدایی، برای بسیاری از ما سئوالی پیش بیاید و بپرسند که: اگر دین و مذهب و امامان و پیامبران را از ما بگیرند، دیگر ما به چه چیزی می توانیم ایمان و اعتقاد داشته باشیم؟
به چنین کسانی پیشنهاد میکنم که در ذهن خود، همچون اندیشمندان، خدای بزرگی را تصور کنند که بزرگتر از خدای همه ادیان روی زمین باشد. خدایی که به شما آرامش دهد و بگوید:
انسان ها مرا در هزاره های گذشته، به گونه دیگری ساختند که در حد دانش آن زمان ها بود. اکنون خوشحالم که تو مرا با اندیشه خود، مهربان و بخشنده می بینی و من به تو می گویم که در این عمر کوتاهت که تکرار هم نخواهد شد، شاد و سالم زندگی کن. به دیگران، خوبی کن و با همه مهربان باش که من، خوبی و مهربانی را بسیار دوست دارم. من به توعقل داده ام که با عقل خودت، کارهایت را انجام دهی و بدان که تو نیازی به چوپان نداری. راهنمای تو، عقل و خرد توست. پس، تا وقتی که زنده ای، انسانیت کن و خوش باش که من همیشه در ذهن تو و همراه تو خواهم بود.
پاینده و پویا باشید