مهاجرت و کوچ ۶ تا ۸ میلیون ایرانی از زادگاه خود به سراسر جهان، چه چیزی را به ذهن یک آدم عاقل و هوشیار میآورد؟ این، بزرگترین مهاجرت ایرانیان در طول تاریخ کشور ایران به حساب می آید که مهم ترین علت آن هم چیزی جز احساس ناامنی جانی و مالی ایرانیان در زادگاه خود نیست. شکی نیست که حکومت جمهوری اسلامی، همان چیزی نیست که در آغاز انقلاب، خود را به ملت ایران نمایاند. دیدیم که به مرور زمان، به علت بی تجربگی و عدم آگاهی مردم به ویژه روشنفکران آن زمان، حلقههای فشارهای تعصب دینی، مردم را از زیستن در کشور خویش، به ستوه آورد و برای بخش مهمی از آنان که متخصص و کارآمد بودند، چارهای جز خروج و فرار از وطن خود نگذاشت.
اما ما ایرانیان، با همزیستی در جهان غرب و کشورهائی مانند کانادا و آمریکا، آموخته ایم که بهترین روش، حکومتی است که برپایه های دموکراسی بنا شده باشد. امروزه، مردم ایران، پس از دادن تاوان بسیار سنگین جانی و مادی، از یک آگاهی نسبی برخوردارند و با فرآیند تکنولوژی جدید، از جمله رسانه های جمعی و شبکه های اجتماعی، از همه چیز در دنیا باخبر و آگاه شده اند. به ویژه این که میلیونها نفر در خارج از ایران، با گوشت و پوست خود، طعم آزادی و دموکراسی را احساس و تجربه کرده و ملت ایران را شایسته آزادی و دموکراسی می دانند. ایرانیان داخل کشور همراه با هموطنان خود در سراسر جهان، با چشم باز، دموکراسی را فریاد می زنند و طلب می کنند و شکی نیست تا به دست آوردن آن، از پا نخواهند نشست.
و سرانجام، آرزوهای انباشته و سرکوب شده ۱۴۰۰ ساله ایرانیان، به زودی جامه عمل خواهد پوشید و ایران از نظر فرهنگی و انسان دوستی، به یکی از بهترین کشورهای جهان تبدیل خواهد شد.
آنچه که موجب می شود تا رهبران دیکتاتور جهان، از آزادی وحشت داشته باشند و از آن بگریزند، چیزی نیست جز جاه طلبی و زورمداری. وقتی یک مسلمان، یک مسیحی و یا یک یهودی در یک محیط آزاد و دموکراتیک، بدون هیچ اجباری، به عبادت و دینداری خود مشغول باشد، برای او، آن دین و عبادت، بیشتر ارزش پیدا می کند تا عبادتی که به اجبار در یک محیط اختناق آمیز برگزار شود.
اکنون، مطلبی را در باره آزادی از دیدگاه یکی از بزرگ ترین نویسندگان فرانسوی که معتقد به آزادی مذهب، بیان و جدایی دین از سیاست بود، می خوانیم:
ولتر، بیش از هر كس دیگر از آزادی اندیشه و بیان و تحمل دیگران دفاع كرده
است. او می گوید كه بدون آزادی اندیشه و بیان، انسان،
بدون روح و روان است و زندگانی اش جسمانی (مانند سایر جانداران) خواهد بود. وی،
بیش از هر نویسنده دیگری، بر ضد قلدری و زورگویی و استبداد نوشته است. ولتر، حامی
حقیقت نویسی بود. او، ثابت كرده است كه جنایات بزرگ، نتیجه خودخواهی ها و جاه طلبی
های افراد است و این جنایات، قابل مقایسه با خلاف های آدم های كوچك نیست. كوچك ها،
تنها برابری و آزادی را می جویند و بزرگ ها، همه چیز را می خواهند و اگر همه دنیا
را هم به ایشان بدهند، باز هم می خواهند و حرص آنان، پایان ندارد.
ولتر، درباره نظام های سلطنتی و جمهوری می گوید: خوبی هر نظام، به رئیس آن بستگی
دارد، نه به
نوع آن. نظام های جمهوری اگر رئیس و مسئول خوب نداشته باشند، از نظام های سلطنتی،
بدتر خواهند بود. هر نظام جمهوری، لزوما یك سیستم دمكراتیک و یا عاری از ظلم نیست.
به نظر ولتر، میزان دمكراسی یك كشور و رعایت حقوق افراد، متناسب است با رشد سیاسی
مردم و آگاهی آنان از دمكراسی و دلسوزیشان برای رعایت آن. دمكراسی در كشورهای
كوچك، ایالت و شهر، موفق تر است. ولتر، دمکراسی را از میهن دوستی که یک احساس
طبیعی و ذاتی است و در خون هر فرد باید باشد، جدا نمی داند. این جمله از اوست: وای
به روزی كه نظام قضایی یك كشور، ضعیف و نفوذ پذیر باشد و یا تضعیف شود.