بارها گفته ام که کنگره ایرانیان و آنچه در یازده سال گذشته در آن بوقوع پیوسته، که در بیشتر از نیمی از آن با تمام وجود شرکت داشته ام، بعضی از نکاتی که از انقلاب 57 نامفهوم باقی مانده بودند را برایم روشن ساخت. یکبار دیگر موقعیتی پیش آمده که نه تنها در گفتار، بلکه در عمل هم آنرا تجربه کنم. تجربه ای که مایلم این بار، دیگران نیز در آن مشارکت داشته، آگاهانه آنرا دنبال کرده تا بیاموزیم و آموزش دهیم، و دریابیم که مشارکت، همزمان، مشکل و راه حل در فعالیت های اجتماعی است که نبودنش ثابت می کند کسانی بر ما حکمفرمایی کنند که از توانایی و کفایت های لازم برخوردار نیستند.
هفته گذشته، یکی از دو ادمین صفحه “لتس تاک آی سی سی”، مطلبی را در رابطه با ققنوس، فعالیت اجتماعی- سیاسی جدیدی از براندازان را، در این صفحه به اشتراک میگذارد. یکی از اعضا با جمله ” ربط این پروژه به مسایل کنگره ایرانیان کانادا چیست؟” ماهیت وجودی این صفحه را به چالش کشیده و گفتگوی آموزنده ای را آغاز میکند. نکاتی همچون: “زنده” نبودن صفحه به علت عدم فعالیت کنگره، پرداختن به موضوعات متفرقه، پرهیز از موضوعاتی که اختلاف بوجود میاورند، رفتار جانبدارانه گردانندگان، شرکت در گفتگو در ظرفیت شخصی، توجیه و دور زدن گفتگوها، و وارد شدن به مسائلی که به ایران مربوط میگردند، مطرح میگردند.
جالب توجه اینکه از حدود دو هزار عضو این صفحه، فقط یک نفر، آنهم با پیشنهادی حاشیه ای به این گفتگوی دو نفره که مشکلات کنگره را به یاد ما میاورند، می پیوندد.
ادمین مورد نظر، ادامه این گفتگو را در مطلبی جداگانه به اشتراک میگذارد و از اعضاء دعوت میکند که در رابطه با تغییر قوانین صفحه، اظهار نظر کنند؛ به شرح و توجیه واقعه پرداخته، با اشاره به مستندات به استدلال، به عدم فعال بودن صفحه اعتراف، پرهیز از موضوعات “تنش زا” را غیر ممکن، کنگره همسو را سرچشمه مشکلات، اعلام میدارد. در ضمن، از دوستانی که موضوعات را دنبال میکنند، ولی سکوت اختیار کرده و یا اینکه به تماس های خصوصی تمایل دارند، گله میکند.
تغییر نام گروه، فعالیت بیشتر گردانندگان، گفتگو در رابطه با مشکلات کلی و همیشگی، بالا بردن سطح اطلاعات، و پیگیری موارد ناتمام، پیشنهاد میگردند.
در ضمن، به سوشیال مدیا همچون پدیده ای نو که نیاز به کارآموزی دارد، اشاره میشود. به مسئولیت های مشاهده گران، اعضاء، بخصوص اعضای کنگره و از همه مهم تر، گردانندگان صفحه تاکید میشود. از وظایف مدیران، نقشی که آنها در تغییر مسیر گفتگوها و یا مربوط ساختن موضوعات نامربوط به اهداف تعیین شده، و بخصوص تلاش برای پرهیز از جناحی شدن صفحه گفته میشود.
بالاخره، با پیشنهاد در اختیار گذاردن موقت مدیریت صفحه به همان فردی که با اعتراض خود، این سری گفتگوها را آغاز کرد، توافق میشود. که متاسفانه به دلیل نداشتن وقت کافی از طرف آن فرد، رد میشود. قابل ذکر اینکه، گرچه به تعداد افرادی که در بخش دوم این سری گفتگوها شرکت میکنند، افزوده میشود، ولی متاسفانه تعداد آنها از شش نفر فراتر نمیرود. عدم مشارکت که سرچشمه و مهم ترین عامل عدم شکل گیری صحیح فعالیت های جمعی می باشند، توجه به فرعیات که مانع برخورد اصولی با پدیده ها میگردند، خصوصیات و ضعف های نفسانی و شخصیتی، یکبار دیگر نمایان میگردند.
مقدمه، طولانی بود تا به اصل مطلب و هدف این مقاله که مشاهده و بررسی گفتار، رفتار و عملکرد جمعی یک گروه 1972 نفره، که اکثرن فقط در حد یک عدد به حساب میآیند، یا به بخش مشاهده گر و کف زن تعلق دارند، و یا به تعداد بسیار اندک همیشه حاضر در صحنه، بپردازیم. در اینکه مشکلی وجود دارد، توافق نظر هست. در اینکه باید راه حلی برای آن پیدا کرد، تمایل دیده میشود. با وجود اختلاف نظرات، تفاهماتی نیز وجود دارند. ولی مشکل رفع نمی گردد.
حال، بیائیم نهاد وسیع تری همچون کنگره، کامیونیتی، رسانه ها، جامعه بزرگتر، کشور و کل جهان را در نظر بگیریم. آیا واقعن میتوان انتظاری غیر از همانی که در جریان است، داشت؟ در نهادی همچون کنگره ایرانیان، از ابتدا تا انتها، نه تفاهم، نه تمایل، نه توافق و نه مشارکت جمعی اکثریتی وجود دارد. باید دل را به همین خوش کنیم که هنوز کسانی که به هر دلیل و بهانه ای، حتی اگر شایستگی و آمادگی آنرا نداشته باشند، هستند که حتی اگر این نهاد را در انحصار خود در میاورند، امکان تمرین، خودشناسی و خودسازی را برای ما مهیا می سازند. فقط با قرار گرفتن در جایگاه مدیریت، تصمیم گیری، و عمل است که میتوان به توانایی، ضعف، ابتکار عمل و نوآوری ها پی برد. تا آستین ها بالا زده نشوند و پا به صحنه گذاشته نشود و مورد اعتراض قرار نگرفت، اشتباه و شکست را از نزدیک تجربه نکرد، تفکر به تعمق، تعمق به تحیر نیانجامد، آن تغییر و تحولی که انتظارش را در خود و دیگران داریم، هرگز بوقوع نخواهد پیوست. تغییر نام صفحه، بازنگری قوانین، اعتراض، توجیه، جر و بحث، خود را مبرا ساختن، شکایت در دادگاه، مانند عقربه های ساعتی می مانند که گذشت زمان را نشان میدهند ولی تاثیری در ماهیت آن ندارند. مشکلاتی را که این صفحه فیسیوکی و ادمین هایش با آن مواجه اند، صفحات دیگر و مدیران آنها نیز در خود دارند. مسلمن مشاهده اشکالات و بررسی آنها در سطح یک صفحه گفتگو، به مراتب ساده تر است. چون نام، نشان، مقام و امتیازی در میان نیست، انتخابات و رقابتی هم به میان نمی آیند. چون انگیزه ای نیست، داوطلبی پیدا نمی شود؛ چون در قبال نیرو و زمانی که گذاشته می شود، موفقیتی حاصل نمی شود. در نتیجه، فعالیت ها در حد راه اندازی، درگیری، حذف و رشد طبیعی، باقی می مانند.
با همین دید به کنگره بنگریم. عضویت در هییت مدیره، چه ارزشی دارد که اکثرن با درگیر کردن خود بدون داشتن صلاحیت و آمادگی، شخصیت اجتماعی مان را نابود می سازیم؟ برای مدت کوتاهی از مقام و جایگاه توهمی، به خود می بالیم. و یا اینکه به ابزاری مبدل می شویم که فرد دیگری را برای رسیدن به اهداف شخصی اش یاری دهیم. این اهداف، چه حاصل و اهمیتی دارند که دروغ بگوییم، تقلب کنیم، هر خواری را بپذیریم، و به ناچار، ناکام و سرافکنده، مجبور به ترک صحنه شویم؟ آیا واقعن اگر در کنگره، انتخابات و رقابتی وجود نداشت، باز داوطلبانی برای پیوستن به هییت مدیره پیدا می شدند؟ آیا برای مدیریت یک صفحه فیسبوکی، بیشتر از زمانی که یک عضو در هییت مدیره وقت صرف میکند، لازم است؟ پس چرا در میان دو هزار علاقمند به کنگره، داوطلبی که به جناحی وابسته نباشد، پیدا نمی شود که با صرف روزی کمتر از یک ساعت، به فرهنگ سازی کمک کند؟
باعث خوشنودی خواهد بود اگر عدم پا به جلو نهادن را به حساب آشنائی با اهمیت و سنگینی وظایف یک ادمین، و شناخت ناتوانی های خود بگذاریم. که اگر اینچنین بود، کنگره ایرانیان، رسانه ها، و کامیونیتی در چنین وضعیتی نبودند.
در پایان، به این نکته نیز اشاره ای کرده باشیم که کنگره ایرانیان نیز صفحه گفتگوی فیسبوکی “آی سی فوروم” را در اختیار دارد. چند سالی است که کاربری این صفحه، تغییر کرده و حق به اشتراک گذاشتن مطالب از اعضاء سلب شده، و در انحصار سه عضو هییت مدیره، محسن خانیکی که دبیر آی سی جی نیز میباشد، سوده قاسمی، و فردی که در پس نام کنگره، فعالیت میکند و به احتمال زیاد بیژن احمدی است، قرار گرفته است. این صفحه نیز فعلن تنها محل مشاهده فعالیت های سوده قاسمی، رئیس کنگره ایرانیان، که به اشتراک گذاشتن مطالب صفحات دیگر خلاصه شده، در آمده است.
.