این روزها خیلی چیزها تغییر کرده، از مذاق و مزاج آدم ها گرفته تا سبک خورد و خوراک آن ها . همه چیز انگار دست به دست هم داده اند تا بدون اینکه نگاهی به گذشته داشته باشیم , همسو با تغییرات پیش برویم . قدیم ترها این موقع سال ، وقتی از پشت پنجره ها بیرون را نگاه می گردیم ، افق چشمان همه مان یک چیز مشترک را نظاره گر بود , پشت بام هایی که با برف سفید پوش شده بودند، اما الان دیگر این طورر نیست.
کسی چه می داند ، شاید همین تغییرات به ظاهر ساده ، خیلی چیزها را متفاوت کرده باشد . جای دوری نرویم ، همین شب یلدا که تازه از آن عبور کردیم را تجسم کنید . در سفره به این زیبایی بهترین میوه ها و خوردنی ها حضور دارند ، از انار دانه قرمز و لبوی سرخ گرفته تا کدو حلوایی و پشمک و غیره . مشغول خوردن این نعمت الهی می شویم.
راز مزه بی نظیر خوردنی ها
پدر بزرگ یک قاشق کدو حلوایی در دهان می گذارد و کمی بعد می گوید : مزه کدوهای آن موقع کجا و کدوهای الان کجا . مادر بزرگ هم پی حرفش را میگیرد و می گوید آره واقعا ؛ لبوهای الان انکار اصلا رنگ ندارند . کوچک ترها هم یک سوال عجیب در ذهنشان نقش می بندد که مگر کاشتن میوه ها هم صنعت است که تکنولوژی آن را متفاوت کرده و طعم و مزه را دستخوش تغییرات کرده است . شاید تغییراتی هم در روند کاشت و رشد کدو و لبو اتفاق افتاده باشد، اما اتفاق اصلی به همین تغییرات در نظام روزگار برمی گردد . قاعدتا خوردن کدو و لبوی داغ ، با دستانی سرد و یخ زده و صورتی که با شال دست باف مادر پوشیده شده برای آن ها بیشتر مزه می دهد تا اینکه در خانه ای گرم و بدون سوز و سرمای آن چنانی یلدا را برگزار کنند . راز مزه بی نطیر خوردنی های آن سال ، همین است.
آغاز زمستان
حالا زمستان آغاز شده است ، هرچند سوز و سرمای آن سال های دور را به همراه ندارد ، اما خب قرار نیست خوردنی هایش از بین بروند ، تنقلات و خوردنی های داغ این فصل، همچنان برای نسل امروز جذاب است . چرخی باقالی فروش در خیابان ، انگار ریشه در فرهنگ ایران دوانده و با آن عجین شده است . حالا هر چقدر هم خوردنی های داغ و دلچسب غیر ایرانی دیگری همچون ذرت مکزیکی رواج پیدا کنند، اما باقالی فروش شب گرد همچنات با قدرت عرض اندام میکند و تسلیم این تقابل فرهنگی نخواهد شد.