اکنون، مدتی است که عکسهای کودکانی که در بحبوحه جنگ بین کشورهای یمن و عربستان، از فرط گرسنگی، تبدیل به پوست و استخوان شده اند، در تلویزیون ها و رسانه های اجتماعی دیده می شود. این کودکان بی گناه که هر روز عده ای از آنها از شدت گرسنگی، جان خود را از دست می دهند، قربانیان مذهب و سیاست های غیر انسانی حکام عربستان و کشور یمن واقع شده اند. آنها بدون آنکه بدانند چرا مسلمان شیعه به دنیا آمده اند و یا اینکه بدانند چرا در یک کشور پر آشوب و فلاکت زده ای مثل یمن، ناخواسته چشم به جهان گشوده و بی آنکه حتی از کودکی خود، لذت ببرند، محکوم به گرسنگی و مرگ شده اند.
در این آشفته بازار ظلم و جنایت های بشری، سازمان ملل، این مترسک سر خرمن و عروسک خیمه شب بازی پنج کشور دارای حق وتو، با اعلامیه ها و اخطارهایش، راه بجایی نمی برد. ابر قدرت ها بنا بر مصلحت و منافع خود و برای جلوگیری از تنش بی خودشان، چشم و گوششان را به ظلم های یکدیگر بسته اند تا فریاد مظلومانه کودکان بیگناه را نشنوند و مُردنشان را نبینند. حاکمان عربستان سعودی، این پرده داران خانه خدا، انگار که می دانند در پس پرده چه خبر است، از خانه کعبه هم خجالت نمی کشند و برای کشته شدن هر چه بیشتر کودکان بی گناه، شوق و اشتیاق دارند و اصرار می ورزند. کشورهای غربی هم چشم به روی وجدان و انسانیت بسته و برای حفظ منافع خود، با سیاست های ضد انسانی عربستان کنار آمده اند.
این بی عدالتی و ظلم های نظیر آن، در گوشه و کنار جهان، از جمله کشور ایران، همچنان ادامه دارد. بچه های کار و بچه های خیابانی و کارتن خواب، در بسیاری از کشورهای جهان، هیچ وجدانی را بیدار نمی کند. همه درهای امید، به دست حاکمان زورگو و بی وجدان، بسته شده است.
و در این میان، چه کسی در این دنیا می تواند به داد این مظلومان و بی گناهان برسد؟
چرا قدرت و جاه طلبی، تا به این اندازه، انسان ها را بی وجدان و حیوان صفت کرده است؟
آیا زمان آن نرسیده است که بقیه جهان، از جمله کشور بزرگ کانادا، در مقابل این بی عدالتی که صاحبان حق ناحق “وتو” برای خود قائل شده اند، بایستند و بگویند که دیگر کافی است؟
حق ناحق “وتو” نظم جهانی را کاملا بر هم زده است و سازمان ملل متحد را با تمام ابهت و عظمتش به صورت یک بازیچه درآورده است. ابرقدرت ها، هر کاری که دلشان می خواهد و در هر گوشه از جهان که منافعشان ایجاب کند، به هر نوع بی عدالتی و خشونتی، دست می زنند و چون همکارانشان هم همان کارها را در سایر قسمتهای جهان انجام می دهند، سعی می کنند در کارهای یکدیگر دخالت نکنند.
دیگر به کجا می توان پناه برد و دل به امید چه کسی می توان بست؟
گویا، خدا هم مخلوق مظلوم خود را فراموش کرده است.