مهاجرت ایرانیان پس از انقلاب اسلامی سال 1357 یکی از بزرگترین موجهای مهاجرت در تاریخ ایران بوده است. این مهاجرت به دلیل تغییرات گسترده سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ناشی از انقلاب و پیامدهای آن رخ داد.
پس از انقلاب، نظام سیاسی ایران به جمهوری اسلامی تغییر کرد. این تغییر باعث شد بسیاری از افرادی که با نظام جدید مخالف بودند، از جمله طرفداران رژیم پهلوی، سیاستمداران، نظامیان و فعالان مدنی، به خارج از کشور مهاجرت کنند. برخی دیگر که با تغییرات اجتماعی و فرهنگی و محدودیتهای جدید، از جمله در حوزه آزادیهای شخصی و حقوق زنان، سازگار نبودند نیز تصمیم به ترک کشور گرفتند.
جنگ هشت ساله ایران و عراق (1359 تا 1367) نیز به موج مهاجرتها دامن زد. بسیاری از خانوادهها، به ویژه از مناطق جنگ زده مانند خوزستان و شهرهای مرزی، به خارج از ایران پناه بردند. این جنگ علاوه بر ویرانیهای گسترده، موجب شد بسیاری از افراد امنیت و آرامش خود را در کشورهای دیگر جستجو کنند.
همچنین، نخبگان علمی، فرهنگی و اقتصادی که فرصتهای رشد خود را در نظام جدید محدود میدیدند، به کشورهای غربی مانند ایالات متحده، کانادا، استرالیا و اروپا مهاجرت کردند. این پدیده که به «فرار مغزها» مشهور شد، ضربهای جدی به زیرساختهای علمی و اقتصادی ایران وارد کرد. همراه با فرار مغزها، فرار سرمایه نیز رخ داد و بسیاری از سرمایه گذاران، داراییهای خود را به کشورهای دیگر انتقال دادند. تحریمهای اقتصادی، بیثباتی سیاسی و کاهش فرصتهای شغلی نیز به این روند سرعت بخشید.
این موج مهاجرتی از نظر تعداد و تأثیر، بیسابقه بود و منجر به شکل گیری جوامع ایرانی گستردهای در خارج از کشور شد. شهرهایی مانند لسآنجلس، تورنتو، ونکوور، لندن و پاریس به مراکز مهمی برای ایرانیان مهاجر تبدیل شدند. این مهاجرت که از نظر فرهنگی و اقتصادی ضربهای سنگین به کشور وارد کرد، باعث شد بسیاری از سرمایههای انسانی و مالی ای که میتوانستند ایران را در مسیر توسعه قرار دهند، در خدمت کشورهای دیگر قرار گیرند.
با این حال، بسیاری از ایرانیان مقیم خارج، همچنان به وطن خود تعلق خاطر دارند و در رؤیای بازگشت به ایران به سر میبرند. نسلهای جدیدی که در خارج از ایران متولد و بزرگ شدهاند، سرزمین جدید خود را بهعنوان وطن دوم پذیرفتهاند، اما همچنان ارتباط معنوی و فرهنگی خود را با ایران حفظ کرده و نسبت به آن احساس تعهد میکنند.
رژیم جمهوری اسلامی، با سیاستهای خود، باعث گسترش موجهای ناامیدی در میان مردم شده است. ایدئولوژی حاکم که اغلب مبتنی بر خشونت و مرگ طلبی است، نه تنها به ایران، بلکه به کشورهای دیگر مانند سوریه، لبنان و فلسطین نیز صادر شده است. از دیدگاه حاکمان جمهوری اسلامی، جنگ و مرگ بهعنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف سیاسی و ایدئولوژیک به کار گرفته میشود، در حالی که فرزندان و خانوادههای خود را از این وضعیت، دور نگه میدارند و در رفاه نسبی قرار میدهند.
این سیاستها باعث شده است تا بسیاری از ایرانیان، اعتماد خود را به نظام از دست بدهند و وطن خود را ترک کنند. بیثباتی، فساد و ریاکاری در مدیریت کشور، فضایی از ناامیدی را ایجاد کرده است که پیامدهای آن در نسلهای آینده نیز احساس خواهد شد. همانطور که یک فیلسوف گفته است، اگر حاکمان ایران واقعاً به باورهای خود درباره بهشت ایمان دارند، پس چرا برای اثبات آن پیشقدم نمیشوند؟ این پرسش نشان از تضاد میان گفتار و رفتار آنان دارد.
طبیعی است که با وجود چنین رژیم ضد مردمی، بازگشت نخبهها و مغزهای فراری و همچنین سرمایههای کلان ایرانیان به وطن، رخ نخواهد داد. کشور باستانی و بینظیر ایران، برای زنده ماندن و بقای خود باید از شر رژیم ضد ایران و ایرانی رهایی یابد تا تن زخم خوردهاش، بیشتر از این از هم نپاشد.
سرانجام، مهاجرت پیام آوران مرگ و نابودی از این سرزمینِ پاک فرا خواهد رسید و ایران و ایرانی به جشنها و شادی های زندگی، باز خواهند گشت.
باید مانند نیاکان پاک خود که همه جشنها و مناسبت ها را به رقص و پایکوبی برگزار می کردند، شایسته است که ما ایرانیان نیز همچون آنان، زندگی و زنده بودن را جشن بگیریم.
نوروز و بهار آزادی نزدیک است.
زن زندگی آزادی
مرد میهن آبادی