آیا به راستی، جمهوری اسلامی ایران، نمی داند که اکثریت نزدیک به کل ملت، با این رژیم زورگو مخالف است که تنها آرزوی شان این است که این رژیم ویرانگر، هر چه زودتر عوض شود؟
آیا رهبر انقلاب جمهوری اسلامی ایران، در یک حالت بی خبری محض به سر می برد و از اتفاقاتی که مدت هاست در کشور می گذرد، آگاهی ندارد؟
جواب هر دو سوال، این است که هم حکومتگران جمهوری اسلامی میدانند که مردم آنها را نمی خواهند، و هم رهبر حکومت دیکتاتور ایران، در جریان کلیه امور قرار دارد. زیرا همانطور که در مقاله موضوع هفته که در صفحه 32 همین شماره چاپ شده است، خامنهای، در رابطه با اعتراضات مردم و مقابله با آن، دستورات و عملکردهایی را به نهادهای نظامی و انتظامی، گوشزد می کند.
اما چرا این دیکتاتور، باور نمی کند که سرنوشتی مانند سایر دیکتاتورهای جهان خواهد داشت؟
تا چه اندازه، یک نفر می تواند اینقدر کور دل و مغرور و در عین حال، عاشق قدرت باشد که نخواهد برای جلوگیری از خونریزی ها و کشتار بیشتر مردم، به طور مسالمت آمیز قدرت را به صاحبان اصلی آن، یعنی مردم ایران واگذار کند؟!
تا چه اندازه باید یک نفر، پر از خشم و کینه و در عین حال، آنقدر باریک بین و متعصب باشد که برای حفظ قدرت خود، حاضر به کشته شدن مردم بی گناه و حتی افراد وابسته به نظام باشد و حدود پانزده هزار نفر از مخالفین حکومت را زندانی و شکنجه کند؟!
تا به حال، تا این حجم از اعتراضات مخالف، نسبت به عملکرد یک حکومت در سطح جهان، کاملاً بی سابقه است که در حقیقت، می توان آن را یک رویداد تاریخی برشمرد.
هر روزه، هر کدام از دولت های خارجی، روش حکومت جمهوری اسلامی را در مقابله با معترضان حکومتی، محکوم می کنند. همانگونه که شورای امنیت سازمان ملل نیز با رای اکثریت، حکومت ایران را در همین رابطه محکوم کرد و در نتیجه، این اجازه را به سایر اعضای این سازمان داد که با حکومت جمهوری اسلامی ایران، تعاملی نداشته باشند.
سوال اساسی اینجاست که چگونه می توان پذیرفت کشوری را که زمانی مهد فرهنگ و تمدن جهان بود و کوروش بزرگ، اولین منشور آزادی بشر جهان را صادر کرد، اکنون مردمانش برای کوچکترین حق و حقوق آزادی خود، باید با حکومتگران ستمگر بجنگد؟
دیر یا زود، این رژیم ضد مردمی نیز مانند سایر رژیم های ستمگر، محکوم به فناست و ملت ایران، برای اولین بار پس از ۱۴۰۰ سال انتظار طولانی، طعم شیرین آزادی واقعی را خواهد چشید و از آن پس، خواهیم دید که ایران، به یکی از دموکرات ترین کشورهای جهان، تبدیل خواهد شد.
در طول تاریخ ۱۴۰۰ سال گذشته ایران، چه بزرگان و دانشمندان و سرداران ارزشمند و گرانقدری، قربانی ایدئولوژیهای غیر انسانی شدند و سرانجام، پس از ۱۴۰۰ سال انتظار و دادن خسارات جبران ناپذیر، ملت ایران، همچون ققنوسی که از خاکستر خود برمی خیزد، به پا خواهد خاست و کشور کاملاً جدیدی را پایه گذاری خواهد کرد که رشک جهانیان شود.
هر ایرانی وطندوست، چه در داخل و چه در خارج از کشور، برای سازندگی وطنش، آرزوهای بسیاری را در سر می پروراند.
اکنون، مدت هاست که فرهیختگان و اندیشمندان، سرمایه گذاران و متخصصین مختلف، برای سازندگی ایران جدید، طرح ها و نقشه های فراوانی را برای هر یک از بخش های مختلف کشور در سر می پرورانند.
حکومت ایران جدید به همراه ملت خود، کشور آزاد ایران را به قطب جهانگردی و جذب سرمایه ها تبدیل خواهد کرد.
در ایران آزاد، همه اقشار و اقوام ایرانی، به آسودگی و آرامش در کنار یکدیگر زندگی خواهند کرد و با کمک هم، ایرانی را خواهند ساخت که همیشه آرزویش را داشتند.
می دانیم که با وجود این حکومت دینی و اصلاح ناپذیر، هرگز امکان ندارد ایران، به شکوه و بزرگی واقعی خود برگردد.
ما، ملت صلح طلبی هستیم و از تاریخ پر از نشیب و فراز خود، بسیار آموخته ایم و به راستی می خواهیم که نه تنها کشور ایران، بلکه تمام جهان نیز در صلح و آرامش زندگی کند. چنین باد.
پاینده و پویا باشید.