سرانجام، انتخابات ریاست جمهوری ایران به پایان رسید و رئیسی که رئیس قوه قضاییه بود، به عنوان رئیس قوه مجریه انتخاب شد. اما این انتخابات، با انتخابات دوره های پیش، تفاوت بسیار زیادی داشت و آن، عدم مشارکت اکثریت مردم بود که به منظور و با هدف ” نه به جمهوری اسلامی ” صورت گرفت.
حاکمان ایران، ثابت کرده اند که با سایر دنیا فرق داشته و نیز خط و مشی عجیب و غریبی دارند که با هیچ معیار جهانی هم سازگار نیست.
آیا هرگز آنها به این فکر افتاده اند که زمان پیش و بعد از انقلاب را با هم مقایسه کنند؟ آیا آنها زندگی مردم عادی و یا حتی کارمندان عادی دولت را با زمان قبل از انقلاب، مقایسه کرده اند؟ آیا آنها اعتبار کنونی کشور و پاسپورت ایرانی را با زمان قبل از انقلاب مقایسه کرده اند؟ به یقین آنها بخش بسیار زیادی از این مقایسه ها را مانند هاشمی رفسنجانی انجام داده و به بی کفایتی و ناکارآمدی خودشان آگاهی کامل دارند. اما آنها طعم قدرت را چشیده و حاضر نیستند که دارایی هایی را که مفت به چنگ آوردهاند، به سادگی از دست بدهند. بسیاری از آنان، فرزندان خود را که میل به زندگی در ایران را نداشتند، به خارج از ایران فرستادند که اکثر مردم کم و بیش، از طریق شبکه های اجتماعی، از زندگی تجملاتی آنها در خارج از کشور، آگاهی دارند.
بعد از گذشت ۴۳ سال از زمان انقلاب و آشکار شدن هویت و ماهیت حاکمان ایران، اکثریت مردم ایران، به آن درجه از آگاهی رسیده اند که اعتراضات خود را آشکارا بیان کنند. و حتا عده ای از آنها در توماری از علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران خواستند تا از مقام خود استعفا بدهد.
حشمت طبرزدی، دبیرکل جبهه دموکراتیک ملی ایران، در مصاحبه هایش با کانال هایی که در ایران نیز پخش مستقیم دارند، شجاعانه و آشکارا از سیستم جمهوری اسلامی و از رهبر ایران انتقاد می کند و خواهان گذر از جمهوری اسلامی است.
اکنون دیگر در ایران، مردم بطور علنی، ” نه به جمهوری اسلامی ” را شعار خود قرار داده اند و در این مورد، آنقدر تعدادشان زیاد است که نیروهای امنیتی نمیتوانند صدها هزار و شاید هم میلیونها نفر از مخالفین را بازداشت کنند.
اما هنوز طرفداران رژیم جمهوری اسلامی، در خارج از کشور، در آن فضای سالهای پیشین به سر می برند و گمان می کنند که با تهدید کردن مخالفان جمهوری اسلامی، می توانند جلوی این کارزار را بگیرند. یکی از این تهدیدات این هواداران، نسبت به آقای شاهین مقدم و آقای حامد اسماعیلیون است که خانواده خود را در سقوط هواپیمای اوکراینی از دست داده اند. اما طبیعی است کسانی که خانواده خود را در آن جنایت آشکار و عمدی از دست داده اند و دادگاه کانادا هم به همین اتهام، جمهوری اسلامی را محکوم شناخته است، از اینگونه تهدیدات نترسند و همچنان دادخواه خون قربانیان این جنایت وحشتناک باشند.
کانادا، کشوری قانونمند است و هرگونه تهدیدی را، مقامات قضایی این کشور، جدی تلقی می کند و عاملان این تهدیدات، سرانجام به چنگ قانون خواهند افتاد.
سوال اینجاست، کدام آدم شرافتمند، کسی را که خانواده و عزیزانش را به ناحق از دست داده و برای همیشه داغدار آنهاست، تهدید به مرگ می کند؟
در این عصر تکنولوژی و دانش که هر اتفاقی که در این سوی جهان روی دهد، در همان لحظه، در آن سوی دیگر جهان، از آن آگاه می شوند، هیچ چیز از چشمان تیزبین دوربینهای امنیتی و دوربین هایی که در گوشی های مردم وجود دارد، مخفی نمی ماند.
دیر یا زود، عمر دیکتاتورها به پایان میرسد و در این میان فقط عذاب وجدان برای خیانتکاران باقی خواهد ماند.
خداوند، هیچ کس را مجبور نکرده است که سایر بندگانش را، کشان کشان به بهشت ببرند.
در انسان بودن، لذتی است که حتا در بهشت هم نیست.
پاینده و پویا باشید