یک افسانه صحرایی، از مردی میگوید که می خواست به واحه دیگری مهاجرت کند. او شروع کرد به بار کردن شترش. فرش و گلیم، لوازم پخت و پز، صندوقچه های لباس، همه را بار شتر کرد.
اما همینکه می خواست به راه بیفتد، ناگهان، به یاد پر آبی زیبایی افتاد که پدرش به او داده بود.
فوراً به داخل خانه رفت و آن پر زیبا را برداشت و بر پشت شتر گذاشت.
اما با این کار، او زیر آن همه بار، تاب نیاورد و از پای درآمد.
این مثال، نشان می دهد که هر چیز و هر کس، آستانه تحملی دارد.
آستانه تحمل ملت ایران، پس از ۴۴ سال فلاکت و بدبختی، با پرپر شدن مهسا امینی، شکسته شد و سیلی خشمگین به راه افتاد که به یقین همه ناهنجاری ها و بی عدالتی های این دوران سیاه را با خود خواهد برد. صدای غرش این طغیان، حتی به گوش جهانیان هم رسیده و بسیاری از سیاستمداران، هنرمندان و ورزشکاران جهان، نسبت به مرگ مهسا و انقلابی که در جریان است، از خود عکس العمل هایی نشان داده اند.
انتظار می رود که تا پایان امروز پنجشنبه 29 سپتامبر، هشتک #مهسا-امینی، ۱۵0 میلیون بار دیده شود. مسیح علی نژاد، که می توان او را یکی از رهبران نیرومند مخالف با جمهوری اسلامی نامید، در همین رابطه، در برنامه “تبلت” در تلویزیون صدای آمریکا، چنین گفت:
نام ژینا یا مهسا امینی، اسم رمز و یک نماد برای پیروزی ملت ایران درآمده است. مهسا و مهساهای دیگر و استقامت جوانان ایرانی در کف خیابان که صدای بلند آنها، دنیا رو پر کرد و به گوش جهانیان هم رسید، اکنون خواب راحت حاکمان و سیاستمداران ایران را به هم ریخته است.
حماسه شهامت و شجاعت ایرانیان در داخل کشور و همبستگی ایرانیان در خارج از ایران، نشان می دهد که سایه شوم فریب و دروغ و استبداد، کنار زده می شود تا به جهان نشان بدهد که در طول این ۴۴ سال، این حکومت، به ما و به دنیا، چقدر دروغ گفت. آنها سعی کردند تا کُرد و آذری و لر و فارس و بلوچ را روبروی هم قرار بدهند تا اتحاد ما را به هم بزنند.
امروزه، همه اقوام ایرانی با هم به خیابان آمده اند تا آینده مشترکشان را رقم بزنند.
دختران و پسران ایرانی باهم به میدان آمده و یکصدا می گویند:
ما همه مهسا هستیم
بجنگ تا بجنگیم.
کردستان، چشم و چراغ ایران.
این آخرین پیامه
هدف، کل نظامه
انگار زمستان رفته است و شرمساری برای کسانی مانده است که همه ی این سال ها، تفرقه انداختند تا آخوندها حکومت کنند.
نسل جدید دهه 80 و 90 که برای کرامت انسانی می جنگد و به بزرگان خود میگوید: این ما نیستیم که شلوغ و اغتشاش کردیم، این شما بودید که شلوغ و اغتشاش و انقلاب کردید، و انقلاب، همه حق و حقوق ما را گرفته است. آنها، یعنی صاحبان انقلاب اسلامی، پایشان را روی گلوی ما گذاشته اند و نمی گذارند نفس بکشیم و در عین حال می خواهند که ما سکوت کنیم.
ای جوانان، اکنون جهان همه چشم شده است برای دیدن شما. شمایی که خیابان ها را فتح کردید. تا سرنگونی همه کسانی که بدبختی ها را به ما تحمیل کردند، ادامه بدهید برای سینما رکس آبادان،
برای مادران خاوران،
برای اعدام های دهه ۶۰ برای کوی دانشگاه،
برای سعید زینالی،
برای سال ۸۸،
برای ندا آقا سلطان و مصطفی کریم بیگی ها،
برای دختران شین آباد که زیبایی و زندگیشان سوخت اما غرور و قدرتشان نه،
برای دختران اصفهان با صورت های اسید سوخته، اما با قلب های قوی،
برای تکرار کردن دروغ اصلاح پذیر بودن یک حکومت طالبانی،
برای قربانیان ساختمان پلاسکو و متروپل که آوارشان زندگی ها را ویران کرد،
برای کشتی سانچی،
برای کولبران کُرد،
برای سوخت بران بلوچ،
برای بچه هایی که به جای درس خواندن در مدرسه، باید در کیسه زباله های گوشه خیابان، دنبال نان بگردند تا پول مدرسه شان به جیب مسئولان نظام، در خارج کشور برود،
برای دی ماه ۹۶،
برای سینا قنبری که که در زندان، خودکشی اش دادند،
برای دختران خیابان انقلاب،
برای ویدا و برای ستار بهشتی و مادر شجاعش، گوهر عشقی،
برای آبان ۹۸،
برای پویا و پژمان و ابراهیم،
برای نوید افکاری،
برای محسن محمدپور،
برای دختر آبی،
برای نیزارهای ماهشهر که قتلگاه مردم شد،
برای روح الله زم،
برای سپیده رشنو و همه قربانیان اعتراف های اجباری،
برای صبا و یاسمن و همه مادران دادخواه که در زندان هستند،
برای دریاچه ارومیه،
برای تالاب بختگان و هورالعظیم،
برای زاینده رود،
برای کشاورزان ورزنه و قهدریجان اصفهان،
برای خوزستان،
برای کارگران هفتتپه،
برای رومینا اشرفی،
برای مسافران پرواز اوکراینی،
برای کسانی که به خاطر وارد نکردن واکسن، جانشان را از دست دادند،
برای مهسا امینی و برای هزاران مصیبتی که جمهوری اسلامی بر سر ایران آورده است، ادامه دهید که پیروزی از آن ماست.
به امید آزادی و آبادی ایران
پاینده و پویا باشید