خوانندگان گرامی، حتما در خبرها شنیده اید که چند روز است که کالاها و مایحتاج زندگی، در ایران، چندین برابر گران تر شده است. نان، ماکارونی، برنج و سایر اقلامی که شکم گرسنگان را سیر می کرد، اکنون چندین برابر، افزایش قیمت یافته و اکثریت مردم نمی دانند که چگونه شکم اعضای خانواده خود را سیر کنند.
مردم خوزستان و بسیاری از شهرهای دیگر ایران، در اعتراض به گرانی ها، مدتی است که هر شب، به خیابان ها آمده و می آیند.
رئیس جمهور بی سواد و بی کفایت جمهوری اسلامی ایران، چاره ای جز افزایش یارانه مضحک ۴۵ هزار تومانی به ۴۰۰ هزار تومان را نداشت که آن هم در اوضاع اقتصاد کنونی، تأثیرچندانی ندارد.
جای شگفتی اینجاست که در این موقعیت حساس، آیا سردمداران حکومت جمهوری اسلامی ایران، هنوز به این نتیجه نرسیده اند که کشور ثروتمندی مانند ایران، چگونه دارای ملتی است که حدود ۷۰ تا ۸۰ درصد آنها در زیر خط فقر زندگی می کنند؟ به یقین آنها می دانند که اوضاع ایران از چه قرار است، ولی ماموریت و ماهیت هدفشان، چیز دیگری را به آنها دیکته می کند. این ناانسان ها، تا جایی که امکان دارد، شیره جان ملت و مملکت ایران را می دوشند تا هم در راستای تئوری کاذب خود، عمل نمایند و هم از نظر اقتصادی، پشت خودشان را بسته باشند.
با این عملکردهای ضد میهنی و ضد ملی، معلوم نیست که تا کجا، ملت نجیب ایران تاب میاورد! و متاسفانه می دانیم تا جایی که ملت ایران، تاب و تحمل می آورند، توقفی در کار نبوده و آنان همچنان به کارشان ادامه خواهند داد.
این مسئولان نالایق و بی کفایت، به هیچ عنوان، حاضر نیستند که اختیار کشور را به مسئولان کاردان بسپارند تا شاید گره از بخت فروخفته مردم، گشوده شود.
سیستم مدیریتی جمهوری اسلامی ایران، به گونه ای طراحی شده است که هر کس و هر نهادی، فقط در جستجوی یافتن راههایی است که چگونه از مردم فلک زده ایران، بیشتر و بیشتر دزدی و اختلاس کند.
اخیراً شاهد تظاهراتی در شهرهای مختلف ایران بودیم و هستیم که علناً و عملاً، رهبر جمهوری اسلامی ایران را هدف قرار داده و او راعامل اصلی همه فلاکت های ایران می دانند.
اگرچه بسیاری از فعالین سیاسی، خواستار استعفای خامنه ای، رهبر تحمیلی ایران شده اند، ولی او به هیچ عنوان حاضر به کناره گیری نیست و رهبری معکوس و منحوس او، همچنان ادامه دارد.
چشم انداز آینده ایران و هموطنان داخل کشور، بسیار نگران کننده و خطرناک به نظر می آید. بیم آن میرود که کشتاری ناخواسته، در ایران صورت بگیرد که راه برگشتی هم نداشته باشد.
علیرضا نبی، یکی از انسان های فرشته صفت و کارآفرین ایرانی، می گفت:
« اگر فردا کسی در خیابان ها، بخواهد داد بزند، دیگر برای ایدئولوژی داد نمیزند، برای مذهب هم داد نمیزند. اگر کسی به خیابان ها بریزد، برای فقر داد میزند. اگر تعداد فقرا زیاد بشوند، اغنیا هم امنیت نخواهند داشت.»
آیا انقلاب بعدی، انقلاب گرسنگان خواهد بود؟ دورنمای بسیار خطرناکی را در تصورم دارم. امیدوارم ملت ایران، بدون خونریزی و به آسانی، از این مشکل بزرگ ملی، عبور کند.
خون و خونریزی، در هیچ مکتب انسانی، مورد تأیید نیست. آنها که به جور و ستم و اعدام و خونریزی معتقدند، با مکتب انسانی، فرسنگ ها فاصله دارند. آنها در همان زمان هزار و اندی سال قبل، به دام افتاده اند و ظاهراً راه به جایی هم نمی برند. چنین به نظر می رسد که این حریصان قدرت، زور و مال، هرگز دست از بیدادگری برندارند.
به قول سعدی بزرگ:
گفت چشم تنگ دنیا دوست را
یا قناعت پر کند یا خاک گور
به راستی، چاره ایران چیست و چگونه می توان از شر هیولاهایی که بر سر سفره ایران، خیمه زده اند، خلاص شد؟
درد ملت ما اینجاست که مسئولان ما، کار بلد نیستند و کار بلدهای ما، مسئول نیستند.
دیگر، به چه خدایی می باید توسل جست تا ملت ایران را از این بدبختی برهاند؟
ای خدایان ادیان، به درد ملت مظلوم و ستمدیده ایران برسید.
پاینده و پویا باشید