بعضی انسان ها دوست دارند که در زمانهای بسیار دور زندگی می کردند. آنها از پیچیدگی اوضاع زمانه و در هم فرورفتگی کارها و گرفتاری های مختلف زندگی، کلافه شده و به دنبال یک نوع زندگی آرام و بی دغدغه می گردند. در حقیقت، آنها دوست ندارند که کسی کاری به کار آنها داشته باشد.
میدانیم که در طول تاریخ و در هر عصر و زمانه ای، مکافات و مشکلات مخصوص به آن عصر و زمانه هم، وجود داشته است.
به غیر از از پادشاهان و حاکمان که گاهی آنها هم قربانی حاکمان و پادشاهان زورگوی دیگر می شدند، همه انسانها، همواره به نوعی در معرض خطر قرار داشته اند: خطر جنگ، خطر خشکسالی، خطر هجوم دشمن، خطر حاکمان زورگو، خطر متهم شدن به کفر و ارتداد توسط رهبران مذهبی و غیره.
اما می دانیم تا جایی که خصایص و اخلاق انسانی عوض نشود و خوی بیشترخواهی و حرص به قدرت و شهرت، وجود داشته باشد، بلاها و گرفتاری های انسان ها نیز همچنان ادامه داشته و پایان نمی یابد.
بسیاری از مردم، زیر بار اخبار ناگوار و ناجور که از در و دیوار می بارد، احساس خفگی می کنند و در تعجب و حیرت اند که چرا موجوداتی که نام خودشان را انسان نهاده اند، دست به ایجاد چنین اعمال غیر انسانی می زنند؟!
چرا انسان های با عقل و شعور که از علم و دانش امروزی هم برخوردارند، هنوز در به وجود آوردن آسایش و آرامش و صلح در جهان، ذلیل و ناتوان مانده اند؟!
اما در این میان، عده ای هم به خوبی، راه حل ها را می دانند که این گروه، به دو دسته تقسیم می شوند:
دسته اول – کسانی هستند که خود، عامل بروز اتفاقات ناگوار در دنیا هستند تا همچنان قدرت و منافع خود را حفظ کنند. این گروه، هرگز اجازه نمی دهند راه حل هایی برای مسائل و مشکلاتی پیدا شود که خود آنها در به وجود آوردنشان نقش مهمی داشتهاند، مانند پوتین که به اوکراین حمله کرد.
دسته دوم – کسانی هستند که آن اختیار و یا اقتدار لازمه را ندارند تا در مقابل آن مسائل و مشکلات، عرض اندام کرده و یا مشکل گشایی کنند.
دسته دوم، به دو گروه تقسیم می شوند: گروهی که توسط مشکل آفرینان، با پول و یا با ارعاب، به سکوت کشانده می شوند.
و گروه دیگر، در زیر باران های تهدید و در برابر خطر، مقاومت کرده و همچنان دست به افشاگری و نشان دادن راه حل میزنند. آنها با هوشیاری و وجدان آگاه خود، سعی در بیدار کردن و آگاهی دادن به دیگران دارند.
اما در این میان، آنچه که من و شما در حال از دست دادن هستیم، عمر گرانمایه و باارزش ماست که دیگر تکرار نمی شود.
همه ما همیشه در پی آن هستیم که چگونه، عمر و زندگی خوب و خوشی، در کنار خانواده و دوستان خود داشته باشیم و مدام هم سعی می کنیم از ناملایمات و ناهنجاری ها، دوری کنیم.
اما گاهی هم نمی دانیم که چگونه زندگی را بیهوده و بی هدف نگذرانیم و چگونه از عمر و لحظات آن، به بهترین حالت لذت ببریم.
خوشبختانه در میان ما، کسانی هستند که از هر لحظه زندگی خود، لذت میبرند و اجازه نمیدهند لحظاتی که هرگز بر نمی گردند، بیهوده به هدر روند.
یادمان باشد در زمان پیری، آه و حسرت کشیدن، دردی از دردها را درمان نخواهد کرد.
باید راه های خوب بودن و خوب زیستن را پیدا کرد و خوشی و کیفیت زندگی را در لابلای لحظات عمر قرار داد.
امروزه، خوشبختانه بسیاری از ما، با از این گرفتاری و بدبختی ها، کنار آمده و در واقع به آنها عادت کرده ایم.
بیمار که بشویم، چاره ای جز با شرایط بیماری ساختن، نداریم.
هنگام بی پولی، چاره ای بجز کنار آمدن با آن و تلاش بیشتر نمودن، چیست؟
در هر شرایطی، باید سعی نمود تا بهترین کیفیت و حالت را به دست آورد و آن را حفظ کرد.
یاد لطیفه ای افتادم:
یک روز، یک نفر آدم گرفتار، از یکی از بزرگان پرسید:
آقا، ما کی از این گرفتاری و بدبختی آزاد و راحت می شویم؟
آن بزرگ گفت: تا دو سال دیگر!
شخص گرفتار گفت: یعنی تا دو سال دیگر، ما خوشبخت می شویم؟
گفت: نه، فقط راحت می شوی، از آن روی که به بدبختی عادت می کنی!
حالا حکایت ماست. حالا که ما نمی توانیم گرفتاری هایمان را از سر راه برداریم، آیا بهترین راه این نیست که به آنها عادت کنیم؟
ارزش عمر
روزی، پسر كوچكی، هنگام راه رفتن در خیابان، سكه ای یك سنتی پیدا كرد.
او از پیدا كردن آن پول، آن هم بدون هیچ زحمتی، خیلی ذوق زده شد و آن تجربه، باعث شد كه او بقیه روزها هم، سرش را پایین بگیرد و با چشمان باز، در جستجوی سكه های بیشتری باشد.
او تا زمان پیری، ۲۹۶ سكه ۱ سنتی، ۴۸ سكه ۵ سنتی، ۱۹ سكه ۱۰سنتی، ۱۶ سكه ۲۵ سنتی، ۲ سكه نیم دلاری و دو تا اسكناس مچاله شده یك دلاری پیدا كرد. یعنی در مجموع ۱4 دلار و ۲۶ سنت پول جمع کرد.
او، در برابر به دست آوردن این ۱4 دلار و ۲۶ سنت، زیبایی دل انگیز 25۳۶۹ طلوع خورشید، درخشش ۱۵۷ رنگین كمان و منظره برگ های درختان افرا در فصل پاییز را از دست داد.
او، هیچ گاه حركت ابرهای سفید را بر فراز آسمان ها، در حالی كه از شكلی به شكلی دیگر در می آمدند، ندید.
پرواز پرندگان، درخشش خورشید و لبخند هزاران رهگذر، هرگز جزوی از خاطرات او نشدند.!
ارزش عمرمان را دریابیم.
پاینده و پویا باشید