عجب دوره و زمانه ای شده است! همه جای دنیا به هم ریخته و همه چیز
وارونه شده است؛ با کمک تکنولوژی، به ویژه کامپیوتر و دنیای مجازی، دنیای
سیاست بازی به هم ریخته و دنیای دین و مذهب و باورهای انسانی، آشفته
و از هم پاشیده شده است، آنگونه که پاپ بزرگترین مقام مذهبی جهان هم
می گوید: بهشت و جهنمی وجود ندارد. ما در دنیایی زندگی می کنیم که نسبت
با آنچه که انتظارش را داشتیم، بسیار متفاوت است. در رابطه با همین جهش
بزرگ، اگر انسان های چند قرن پیش را زنده کنند و به زمان حاضر بیاورند،
هرگز چنین دنیایی را، در دورترین نقطه ذهنشان هم نمی توانند تصور کنند و
به احتمال یقین، گمان خواهند کرد که در یک دنیا و در سیاره دیگری هستند.
اما با مشاهده این همه تغییر و تحول در همه زمینه های زندگی، باز بعضی ها
در مقابل تغییر و تحول باورهای خود، مقاومت می کنند. در حالیکه هر یک از
ما می توانیم به راحتی، اصلاحیه ای بر باورهای خود بیافزاییم تا آن باورها را
مطابق با زمان حاضر، “به روز” کنیم.
شوربختانه برای برخی از ما، مقاومت در برابر تغییرات فکری و ذهنی، تا به آن
درجه است که حاضریم همه درهای فکر و ذهنمان را به روی داده ها و اطلاعات
علمی و منطقی جدید، ببندیم و آنچه را که عقل سلیم، به ما حکم می کند را
نپذیریم.
چه اشکالی دارد که به عنوان یک انسان اندیشمند، بپذیریم که خودمان هم، با
عقل و خرد خود، می توانیم خوب و بد زندگی را از هم تشخیص دهیم؟
چه اشکالی دارد اگر صلح و دوستی را به جای جنگ و نزاع با کسانی که با ما
همدین و هم عقیده نیستند، جایگزین کنیم؟
چه اشکالی دارد که اگر مهربان هستیم، مهربان تر باشیم؟
ما که می دانیم سرانجام، هر یک از ما، چاره ای جز رفتن از این جهان فانی
ندارد، پس، به عنوان یک انسان خردمند، آیا می توانیم از این به بعد، به جهان
و هرچه در آن است، بنگریم؟
سنگ تراشی می گفت: تعجبم از کسانی است که برای عزیزانشان، سنگ
قبرهای گران قیمت سفارش می دهند، در حالیکه در زمان زنده بودن همان
عزیزانشان، نه یادی از آنها می کردند و نه سراغشان را می گرفتند
همدیگر را دریابیم، پیش از آنکه دیگر فرصت دیدار برایمان باقی نماند. بیاییم با
عزیزانمان، آشکارا و عیان، مهربان باشیم و از همین امروز، به عزیزانمان، کلمه
“دوستت دارم” را با صدای بلند و رسا بگوییم. شاید فردا، دیر باشد.
مولانا می فرماید:
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم
که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم
چو بر گورم بخواهی بوسه دادن
رخم را بوسه ده که اکنون همانیم