زمانی که رهبر انقلاب اسلامی ایران گفت: آب و برق را مجانی می کنیم وشما را صاحب مسکن می کنیم، شاید واقعاً از صمیم قلب، چنین آرزویی داشت. اما هنگامی که کارایی و توانایی دست اندرکاران حکومت جمهوری اسلامی که کارهایشان ماهیت دینی داشت، با شکست روبرو شدند، خمینی چاره ای نداشت جز اینکه بگوید: خدعه کردم. و این خدعه کردن، بخشی از فلسفه ای است که او به آن اعتقاد داشت.
آیا چنین حکومتی، با چنین ماهیتی، می تواند با روشنفکران، آزادیخواهان، دانشگاهیان و یا با اقتصاد جهانی، خود را هماهنگ کند؟
حدود ۴۳ سال است که ناکارآمدی رژیم جمهوری اسلامی در ایجاد رفاه برای ملت ایران، نه تنها برهمه، بلکه بر خود طرفداران این نظام هم، ثابت شده است. اگر ملتی خوشبخت است، رهبران آن ملت خوش نهاد و زیبا اندیش بوده اند و اگر ملتی در اوج فلاکت و بدبختی است، بازهم رهبران آن ملت مقصرند.
اعراب که به ایران حمله کردند و همه گونه این کشور را مورد استثمار قرار دادند، یقیناً از فرهنگ والایی برخوردار نبودند. اما اعراب امروز برخلاف اعراب بدوی، از نظر فکری و اقتصادی، در بالاترین درجه ممکن در بین کشورهای جهان قرار گرفتهاند. اگر به امارات عربی و کویت و همچنین عربستان بنگریم، متوجه می شویم که رهبران این کشورها، در عین حال که مذهبی هستند، اما توانسته اند به خوبی و با هوشیاری، از تکنولوژی و تخصص غرب، برای پیشرفت کشورشان، بهترین بهره برداری ها را بکنند. دبی که در ۵۰ سال پیش، همچون یک شهر عقب مانده بود، اکنون با کیاست و هوشیاری رهبرانش، از بهترین شهرهای دنیا نیز فراتر رفته است.
اگر از یک انسان آزاده و متمدن بپرسید که نظرتان راجع به دین چیست؟ بی گمان می گوید که دین، امری خصوصی است و به کسی ربطی ندارد که در قلب و مغز آدم ها چه
می گذرد!
اما آنچه که امروزه، ایران را به بن بست کشانده است، لجبازی رهبران رژیم جمهوری اسلامی است که همچنان بر سر حفظ قدرت، در حق ملت فلک زده ایران، جور و ستم
می کنند و پیوسته در خدعه و نیرنگ و دروغگویی به سر می برند. آنها که زمانی خود در زندان رژیم سابق بودند و از اوضاع سیاسی و اجتماعی آن زمان شکایت داشتند، اکنون صدها برابر، بدتر از آن را برای مردم ایران به وجود آورده اند و جالب اینجاست که آنها انتظار دارند تا وطن پرستان و مردمی که می کوشند تا یک زندگی عادی داشته باشند، خفقان بگیرند و هیچ اعتراضی نکنند تا آنها بتوانند راحت، دارایی های کشور را به یغما ببرند و ملت، همچنان در پی یک لقمه نان برای سیر کردن شکم خانواده شان بدوند.
حاکمان به جای چاره اندیشی، کشتار و شکنجه و زندانی کردن مخالفان را همچنان ادامه
می دهند.
در اخبار این هفته مجله شهرما می خوانید که چهار نفر در آمریکا سعی کردند تا مسیح علی نژاد فعال سیاسی و حقوق بشری را بربایند و پس از بردن به کشور ونزوئلا، او را به ایران ببرند که خوشبختانه اف بی آی، به موقع از این موضوع با خبر شد و جلوی این جنایت را گرفت تا سرنوشت مسیح علی نژاد همچون سرنوشت روح الله زم نشود که پس از دزدیده شدن، در ایران اعدام شد.
در شهر تورنتو هم تهدیدات عمال جمهوری اسلامی نسبت به آزادیخواهان در این شهر، همچنان ادامه دارد. ولی این گروه فراموش کرده اند که مدت هاست میلیون ها نفر از ایرانیان در داخل و خارج از کشور، بیش از این نتوانستند در مقابل ظلم و ستم، سکوت کنند و بی مهابا همچنان به اعتراضات خود علیه ستمگری های رژیم ادامه می دهند و روز به روز هم تعداد ناراضیان از این رژیم، بیشتر و بیشتر میشود.
آینه چون نقش تو بنمود راست
خود شکن، آیینه شکستن خطاست
ما در زندگی کوتاه خود، شاهد خیلی از غیر ممکن ها بوده ایم: سقوط رژیم سلطنتی ایران، رئیس جمهور شدن یک سیاه پوست در آمریکا، از هم پاشیدن رژیم کمونیستی در شوروی و بسیاری از تغییرات مهم دیگر. جمهوری اسلامی با همین روش سرکوبگرانه خود یقیناً دیر یا زود، همچون حکومت های ظالم، رفتنی است. امروزه، بیش از ۶۰ درصد هموطنان ما در ایران در زیر خط فقر زندگی میکنند و می دانیم در آنجا که گرسنگی از در وارد شود، ایمان از پنجره فرار می کند. همه وطن پرستان در خارج از ایران، نگران اوضاع هموطنان در داخل کشور هستند. چون می بینند که اکنون فریاد دادخواهی مردم در همه جای ایران شنیده می شود و بیش از این دیگر نمی توان خاموش نشست و از ظلم و ستم رژیم انتقاد نکرد. وظیفه انسانی و ملی هر ایرانی است که بازتابی باشد از صدای میلیون ها ایرانی دادخواه.
پاینده و پویا باشید