یک انسان نجیب و اصیل، هرگز به سادگی اسیر احساسات خود نمیشود. بلکه با فروتنی به مسائل می نگرد و اگر مشکلی پیش بیاید، با صبر و حوصله، منتظر فرصتی می ماند تا آن را حل کند.
ملت ایران یکی از نجیب ترین و اصیل ترین ملتهای جهان است. با شکیبایی، دویست سال سلطه تازیان را تاب آوردند تا آن که رادمان پورماهک، معروف به یعقوب لیث صفاری، حکومت را از چنگ آنان بیرون کشید. و چه تلخ که همین نجابت، بارها دستاویزی شده برای تحقیر، تحمیل، و تسلط.
در دوران قحطی، زمانی که دولت انگلیس غلات مردم را میخرید و احتکار میکرد، و گرسنگی سراسر ایران را فرا گرفته بود، میلیونها ایرانی به جای شورش علیه محتکران و ستمگران، از فرط گرسنگی جان دادند. گویی این ملت نجیب در طول تاریخ، همواره منتظر مانده تا رهبری چون یعقوب لیث، ابومسلم خراسانی و یا رضا شاه بزرگ از راه برسد تا مردم در کنار آن سرداران، علیه ظلم برخیزند.
در سال ۱۳۵۷، خمینی از فرانسه نقش رهبری را از دور ایفا کرد. اما چون یک رهبر مذهبی بود، تمام قوانین و مقررات را در دست گرفت و به راحتی فتوا صادر میکرد؛ فتواهایی که توسط پیروان چشم و گوش بسته اش بی چون و چرا اجرا میشد. او از همان ابتدا به مردم ساده دل وعدههایی شیرین و دروغین داد و بعدها به صراحت گفت: «تقیه کردم»؛ یعنی دروغ گفتم.
در زمانه ای نزدیک تر، خامنهای با وجود آن که بارها گفته بود مذاکره با آمریکا، به ویژه با ترامپ، شرافتمندانه نیست، اما آنگاه که بقای قدرتش به خطر افتاد، شرافت را کنار گذاشت و تن به مذاکره مستقیم داد.
ایرانیان، سالهاست دریافته اند که نمی توان به کمک و نیروهای خارجی دل بست. با این حال، برخی گمان کردند که شاید رهبرانی مانند ترامپ یا نتانیاهو زمینه ساز آزادی مردم ایران شوند. اما دیدیم که ترامپ تاجر بیرحمی است که نه با شرافت نسبتی دارد و نه با انسانیت. او کودکان را از آغوش مادرانشان جدا میکرد و مهاجران بیپناه را دسته دسته به کشورهای آمریکای جنوبی می فرستاد. او در سیاست جهانی نیز بیاعتنا به سرنوشت میلیونها کارگر و خانواده های آنها در سراسر جهان، با وضع تعرفهها، اقتصاد جهانی را متزلزل کرد. ترامپ، همانند خمینی و خامنهای، نه رهبر خردمندی است و نه دغدغهای جز منافع شخصی خود و ثروتمندان کشورش را دارد.
و اما ایران، وطن ما، چرا نمی تواند از این منجلاب حکومت مذهبی نجات یابد؟
همه ما میدانیم که وجود منحوس جمهوری اسلامی، باعث شده کشورهای کوچک حاشیه خلیج فارس از این فرصت تاریخی استفاده کنند و ره صد ساله را در یک شب بپیمایند. چنین امکانی هرگز پدید نمیآمد، مگر آن که کشور ثروتمند و کهنسالی چون ایران، به دست حکومتی فرقه ای زمینگیر می شد.
طبیعی است که این کشورها، همراه با ترکیه، نمیخواهند ایرانِ تاریخی دوباره به شکوفایی بازگردد؛ زیرا منافعشان به خطر خواهد افتاد.
شاید عجیب نباشد اگر بگوییم توافقات پشت پرده ایران و آمریکا با وساطت کشورهای عربی و در راستای حفظ وضع موجود، صورت گرفته باشد.
همه این کشمکشها و انتظارهای بیهوده از غرب، ما را به یک نتیجه میرساند: آزادی را تنها با همت خود میتوان به دست آورد.
در جهان، انقلابهایی بدون رهبر هم به پیروزی رسیدهاند، اما آن راهی پرهزینه و زمانبر خواهد بود. از نظر من، بسیاری از مردم ایران، به ویژه آنان که وابسته به جریانهای سیاسی و ایدئولوژیک خاصی نیستند، شاهزاده رضا پهلوی را بهترین گزینه برای رهبری «گذار» میدانند. اگرچه او تا امروز آنچنان که باید پا به میدان نگذاشته، اما ملت ایران، نیازمند قاطعیت و عزم راسخ اوست. رهبری که با گامهایی استوار، وارد میدان شود و برای گذار از این جمهوری ضدمردمی، فرمان اجرایی صادر کند.
بحث پادشاهی شاهزاده رضا پهلوی نیست؛ مسئله، موجودیت ایران و ایرانی است که در سراشیبی نابودی قرار گرفته است. هیچ خاندان یا فردی بالاتر از کشور ایران نیست. آنچه اهمیت دارد، وطن است و بس.
نسل جوان و فرهیخته امروز ایران، دیگر هیچ نوع دیکتاتوری را، چه سلطنتی، چه جمهوری، نمی پذیرد. با این حال، تاریخ با شکوه ایران همواره با نهاد پادشاهی عجین بوده است. پادشاه آینده ایران، چه زن باشد چه مرد، تنها یک نماد برای ایران تاریخی خواهد بود.
پادشاهی مشروطه، غیر موروثی، که پس از هر پادشاه، با رأی مستقیم ملت از میان فرزندان ایران زمین، جانشینی برگرفته شود تا این هویت تاریخی، همچنان بدرخشد و پایدار بماند.
هویت ملی ما آسان به دست نیامده است که به سادگی از کف برود. این هویت، ارزشی بیهمتا دارد و هیچ جایگزینی هم ندارد.
اصالت تاریخ و فرهنگ ایران، گنجینه ای است که پشتوانه ما ایرانیان است.
زن،زندگی،آزادی
مرد،میهن،آبادی
پاینده و پویا باشید