با آمدن دین اسلام به ایران، همیشه سوالاتی نظیر این سوال، در ذهن ایرانیان به وجود آمده است که
تکلیف کسانی که قبل از آمدن دین اسلام، شراب میخوردند و با وفادارترین حیوان روی زمین «سگ» همراه بودند، چه میشود؟
آنچه که انسان امروزی به آن احتیاج دارد آگاهی و اندیشه است تا راهنمای او در زندگی معنویش باشد.
در یکی دو قرن اخیر و با آمدن تکنولوژی به ایران، علمای مذهبی برای آنکه همچنان در اقتدار بمانند و احیاناً شغلشان به خطر نیفتد، سعی کردند سد راه ورود و استفاده تکنولوژی در ایرانِ دین زده باشند.
آنها فتوا می دادند که استفاده از آب لوله کشی، دوش حمام، لامپ برق، دوچرخه، ماشین لباسشویی و نظایر آن، حرام است و در آن زمان برای مردم عامی و بیسواد ایران، دلایل مذهبی خودشان را توجیه میکردند.
حتی ماهی خاویار هم حرام بود. چون اعتقاد آنها ماهی باید دارای فلس یا پولک باشد.
اما در زمان انقلاب، چون دیدند که حرام دانستن خاویار(تخم ماهی) و ماهی خاویار از نظر اقتصادی به صرفه نیست، گفتند که با مطالعاتی که شدهاست، متوجه شده اند که ماهی خاویار، دارای میکرو فلس است. پس، از حرام بودند خارج میشود .
اخیراً نیز در اثر بی تخصصی و بیکفایتی مسئولان حکومت جمهوری اسلامی، مواد غذایی از جمله گوشت گاو و گوسفند کمیاب شده است، علمای دینی، به فکر چاره شرعی افتادند.
یکی از همین آخوندهای وابسته به حکومت می گفت که شخصی، امام زمان را دیده است که گوشت گربه میخورد. امام گفت به شیعیان ما بگو گوشت گربه بخورند که دل را نورانی میکند.
از همه دروغهای اوایل انقلاب، از آب و برق و اتوبوس مجانی بگذریم، دروغ گفتنهای رژیم برای بقای خود، در طول بیش از چهار دهه، همچنان ادامه داشته و دارد. شعار نه شرقی نه غربی، دیگر مطرح نیست و حالا وابستگی رژیم جمهوری اسلامی به روسیه و چین، بر همه آشکار است. و خلافِ شعار با آمریکا هیچگونه مذاکرهای نمیکنیم، دارد به همه ثابت میشود.
نه تنها ما ایرانیان بلکه تمام دنیا هم میداند که رژیم جمهوری اسلامی برای حفظ بقای خود، بر پایههای دروغ استوار است. اما منافع کشورهای غرب و اطراف ایران، اجازه نمیدهد تا ایرانیان این غده سرطانی را از پیکر نیمه جان وطن جدا کنند.
ایرانیان داخل و خارج از ایران، مدت هاست به این نتیجه رسیدهاند که خود ملت باید درد خودشان را درمان کنند.
از نظر من، مهمترین اشکال در راه براندازی حکومت جمهوری اسلامی، حزب ها و گروه های اپوزیسیون است. آنها به خوبی میدانند که از نظر درصد آرا، در سطح بسیار پایینی قرار دارند و اکنون که نه به دار است و نه به بار، می خواهند به خاطر مبارزات گذشته شان، سهمی در حکومت آینده ایران داشته و از هم اکنون، آن را برای خود محفوظ نگه دارند. به همین جهت است که سعی میکنند تا پیش از گذار، برای خود جایگاهی درست کنند.
آنها با مطرح کردن بحث «نوع حکومت آینده ایران» راه مبارزه را به بیراهه می کشند که این خود، خیانت بزرگ و فاجعه آمیزی در حق ملت ایران می باشد. ملتی که هر روز در باتلاق فلاکت و بدبختی، بیشتر فرو میرود.
به عبارت دیگر، این گروهها و احزاب اپوزیسیون، منافع حزبی و گروهی خود را بر منافع ملی ترجیح میدهند.
پس از گذار از جمهوری اسلامی، همه تریبونها برای آنها جهت بیان مرام های گوناگون خود باز می شود و هر آنچه را که آنها میخواهند، می توانند داد و جار بزنند و سرانجام، این صندوقهای رای هستند که تکلیف مردم را روشن میکند.
پس، در وهله اول، آزادی ایران از چنگال حکومت ضد ایرانی سلسله آخوندیان مهم است و سپس، رفراندوم برای تعیین نوع حکومت آینده ایران.
نسل جدید شیک پاسارگادی، با هوش بسیار بالا و استثنایی خود و پس از دادن خسارات زیاد و تجربیات ارزشمند، دیگر فریب شعارهای پوشالی احزاب و گروه های خائن را که در راه منافع ملی عمل نکردند، نخواهد خورد.
به نظر من، هرگونه دغدغه و نگرانی بابت حکومت آینده ایران، حرکت ماشین مبارزه را کُند می کند.
آنچه که در حال حاضر اهمیت دارد، همبستگی و یکپارچگی همه ایرانیان در راه مبارزه با حکومت ضد ایرانی است و بس.
ای کاش مردم عادی که عضو هیچ حزب و یا گروهی نیستند، مانند احزاب و گروههای سیاسی اپوزیسیون، سخنور بوده و تریبون آزاد و رایگان می داشتند تا به آنها بگویند شما که نمیگذارید هرچه زودتر از شر این غده سرطانی خلاص شویم، در حق ما ملت ستمدیده و منتظر آزادی، خیانت میکنید. شجاع باشید و جرأت بیدار شدن داشته باشید و فقط به آزادی و آبادی ایران بیندیشید، پیش از آنکه همه چیز از دست برود.
پاینده و پویا باشید.