در طول تاریخ، حکام و فرمانروایان زورگو و جاه طلب و نیز کسانی که تشنه قدرت بودند، همواره موجب شده اند تا صدها میلیون انسان بی گناه، جان خودشان را از دست بدهند. اعراب، مغول ها، تاتارها و رهبران مذهبی و نیز رهبران سیاسی، همچون: هیتلر، استالین و موسلینی که به داشته هایشان قانع نبودند و در طلب مال و منال و گرفتن سرزمین های جدیدی بودند، به سایر کشورها حمله کردند و کشتار بی امان و بی رحمانه ای را در صفحات تاریخ، به نام خود به ثبت رساندند.
در دنیای امروز نیز این کشتارها به صورت های مختلف همچنان ادامه دارد. در سوریه و لبنان و در چندین جای جهان، به بهانه های مختلف، از جنگ های کوچک قبیله ای گرفته تا تجاوزات مرزی و صدور ایدئولوژی های گروه های افراطی، صدای گلوله و انفجار بمب و موشک، قطع نمی شود. ترورها همچنان در آن کشورهای عقب مانده و عقب نگه داشته شده، جهت سرکوبی و از بین بردن مخالفان سیاسی، ادامه دارد. و تا زمانی که کارخانه های اسلحه سازی وجود دارند، جنگ و خونریزی نیز به ناچار وجود خواهد داشت.
براستی چرا این کارخانه های تولید اسلحه، به جای تولید سلاح های ویرانگر و کشنده، به سراغ ماشین آلات صنعتی، کشاورزی و ساخت وسایل خانگی که نیاز مردم جهان آن است، نمی روند؟ برای این آدم های از انسانیت بدور که برای منافع خود از هیچ گونه کشتاری رویگردان نیستند، چه نام دیگری به جز ضدانسان می توان گفت؟ دولتمردان بی انصاف، در همین رابطه چرا چیزی نمی گویند و کاری نمی کنند؟ چه بلایی بر سر انسانیت آمده است؟
اما در این میان، خوشبختانه کسانی هستند که از جان و دل، در راه انسانیت می کوشند که جان انسان های در معرض خطر را نجات دهند تا به دام و چنگال مرگ آفرینان اسلحه ساز و دولتمردان جنگ افروز، نیفتند.
اکنون دیگر زمان آگاهی است و همگان می دانند که در دنیا چه می گذرد. زمانی که در اثر بی کفایتی حاکمان خدا نشناس ایران، بیش از شصت درصد مردم، زیر خط فقر زندگی می کنند و حاکمان از خدا بی خبر، به نام خدا، ثروت های ملی را تاراج می کنند و نسبت به رفاه اکثر ملت که صاحبان اصلی آن ثروت ها هستند، بی تفاوت اند، چه باید کرد؟ در چنین زمانی که مشخص شده است حکومت جمهوری اسلامی، اسلام را برای ایران نمی خواهد بلکه ایران را برای اسلام می خواهد، آیا می توان باز هم سکوت کرد و چیزی نگفت؟ با چه وجدانی می توان لب فرو بست و خاموش ماند؟ آیندگان، در باره ما در تاریخ چه خواهند نوشت؟
این بی اعتباری و فلاکت، که امروزه ایران دچار آن است، شایسته مقام و جایگاه این کشور بزرگ و معتبر در جهان، نیست. باید همه چیز را از نو ساخت. سیستم و ساختار حکومتی ایران آینده، پس از گذشت ۱۴۰۰ سال که به بیراهه رفته بود، باید از نو بازسازی شود.
ملتی که برای اولین بار افتخار داشتن منشور آزادی بشر در جهان را دارد، سزاوار نیست در انتهای جدول بی اعتباری و فساد در دنیا باشد. چارهای جز تغییرات اساسی وجود ندارد. باید راه درست انسانی خود را پیدا کنیم و با عادل بودن، آن بهشتی را که مذهبیون وعده پس از مرگ را به آن میدادند، باید در همین جهان و در زمان زنده بودن، برای انسان ها به وجود آورد.
دلیلی ندارد که چون دیگران از راه انسانیت دور شدهاند، ما نیز انسانیت را فراموش کرده و راه آنان را برویم! دست کم، نباید به وجدان خودمان خیانت کنیم.
” کریستف نیومن ” سرباز آلمانی شرقی بود که برای کودک جا مانده از خانوادهاش، سیم خاردار دیوار برلین را کنار زد تا او را به خانواده اش برساند.
اما او به جرم خیانت به کشورش محکوم و سپس اعدام شد.
متن زیر، نوشته ای در دفتر یادداشت این سرباز است:
گاهی انسان بودن، گناه بزرگی است.
اکنون می دانم که به خاطر کمک کردن به کودکی بی گناه که بازیچه جنگ و خشونت شده است، فردا قبل از طلوع آفتاب مرا به دستان خداوند می سپارند.
میدانم که انسانیت هرگز نمی میرد ولی بدانید که گاهی انسانیت، گناه بزرگی است.
فردای آن شب، ” کریستف ” سربازی که وظیفه انسانی اش را انجام داده بود، اعدام شد.
مجسمه این سرباز فداکار، در ۷۰ کشور دنیا ساخته شد و ۳۱۷ خیابان در دنیا، به نام این انسان بزرگ، نامگذاری گردید.
بعدها آن کودک نجات یافته نیز بنیانگذار یکی از بزرگترین بنیادهای خیریه در کشور آلمان گردید.
از خودمان، انسانیت به یادگار بگذاریم و نه جسم انسانی.
پاینده و پویا باشید