از زمین و زمان، بلا می بارد.
و این بار، ویروس کرونا که محصول کشور چین است. می گویند این ویروس خطرناک، از خوردن سوپ خفاش، به وجود آمده است. اگر چه چینیان، تقریبا هر نوع جانوری را، چه در دریا و چه در خشکی می خورند، ولی هنوز منبع ویروس کرونا، کاملا مشخص نیست که از چه به وجود آمده است.
خدا کند این ویروس مرگبار، وارد ایران نشود. دیگر بر همه ایرانیان ثابت شده است که سازمان های مختلف، از جمله سازمان های بهداشتی و مقابله با بحران ایران، به علت عدم تخصص لازم و احساس مسئولیت و عدم حسن نیت لازم در قبال هموطنان، از کارایی لازم برخوردار نیست و خدا می داند که در صورت بروز این بیماری در ایران، چه تعداد از هموطنان ما، جان خود را از دست خواهند داد.
معلوم نیست که ملت نفرین شده ایران، کی از طلسم جمهوری اسلامی، پیکر نیمه جان خود را بیرون خواهد کشید!
با در نظر گرفتن همه بدبختی هائی که بر سر ملت ایران می آید، چنین به نظر می رسد که انگار در دم و دستگاه دولت ایران، هیچ خردمند و هیچ شخص آگاهی وجود ندارد تا بگوید: ای وای، ما داریم خودکشی دسته جمعی می کنیم. ما داریم به پرتگاه نزدیک می شویم و بی شک در یک سقوط وحشتناک همگی نابود خواهیم شد.
به کجای این خانه ای که از پای بست ویران است، می توان پناه برد و آرامش یافت؟ دیگر یک جای آباد و یا یک راه و روش درست، باقی نمانده است تا مردم ایران به آینده خود امیدوار شوند. به خاطر تحریم هایی که خود دولت ایران به علت دشمن تراشی هایش، موجب به وجود آمدن آن شد، هواپیماهای اسقاطی و کهنه ایران، مدام دچار نقص فنی می شوند و یکی یکی دارند جان مسافران را به خطر می اندازند و در این میان، ملت فلک زده ایران، همچون گروه ماهیانی هستند که در دریا همزمان، از سوی کوسه ها و دلفین ها و نهنگ ها و نیز مرغان دریایی، شکار می شوند و هیچ فریادرسی هم نیست.
یکی می گفت: پس، این خدای مهربان کجاست؟ چرا دیگر دعاها و گریه و زاری ها، اثر ندارند؟
و خیلی ها هم به این نتیجه رسیده اند که خدا، اصلاً کاری به کار بندگانش ندارد و هر کس باید چاره کار خودش را پیدا کند. خداوند، عقل و خرد به انسان ها داده است که راه درست را از نادرست تشخیص دهند و اگر راه ناهمواری می بینند، با کمک عقل و اندیشه خود، آن را هموار و قابل عبور کنند.
با وجود خرافات تحمیلی که اکنون در ایران وجود دارد و ایرانیانی که به ظاهر و از روی نیاز، با دولتیان همبازی می شوند، گمان نمی رود که با همه اتفاقات پیش آمده، مردم ایران به رشد و آگاهی لازم نرسیده باشند. ایرانیان، چه از نظر تجربی نسبت به آنچه که در کشورشان می گذرد و چه از نظر آگاهی رسانی توسط شبکه های اجتماعی و کانال های تلویزیونی که در ایران از طریق ماهواره ها قابل دریافت هستند، به یقین به حداکثر آگاهی و شعور اجتماعی رسیده اند. به نظر من، به طور کلی، هیچگاه در طول تاریخ، ملت ایران تا به این اندازه به مرز آگاهی نرسیده بود. حالا دیگر آنها می دانند که از چه بدشان می آید، چه می خواهند و از چه چیزی باید بپرهیزند تا دوباره به سرنوشت بد و ناگواری دچار نشوند.
به قول فردوسی بزرگ:
به یزدان اگر ما خرد داشتیم کجا این سرانجام بد داشتیم
ولی اکنون دیگر، مردم ایران در اثر تجربه و خسارات بسیار سنگین و تلخ، رو به خردگرایی آورده اند و در اولین فرصتی که به دست آورند، به دنیا نشان خواهند داد که چه ملت بزرگ و با فرهنگی هستند. ایرانیان، در آینده ای نه چندان دور، به جهانیان ثابت خواهند کرد که فرزندان راستین بزرگمرد تاریخ بشریت، کوروش بزرگ هستند.
تکیه بر افتخارات ملی، ما را نجات خواهد داد. اگر ندانیم که از کجا آمده ایم، نخواهیم دانست که به کجا خواهیم رفت.
خداوند، سرزمین ما را از شر دشمن، خشکسالی و دروغ، دور نگهدارد. چنین باد.