نیاز انسانها به ایمان، به چند دلیل است:
شاید پس از مرگ، دوباره عزیزانمان را در آن جهان نامعلوم، بیابیم. زیرا که امید آن داریم که آن نیرویی که موجب پیدایش انسانها و موجودات دیگر شد، با ما همدردی کند و به خاطر کارهای خوب و عباداتی که انجام می دهیم، امکان دیدار مجدد ما را با عزیزان و خانواده های خود فراهم آورد.
یکی دیگر از دلایلی که نیاز به ایمان داریم، نیرویی است غیر قابل انکار که در زمان نیاز، ما را یاری می دهد. عامه مردم آن قدرت و نیرو را به حساب خدا و ایمان می گذارند و دانشمندان آنرا به حساب نیروهایی که در طبیعت وجود دارند که در مواقع نیاز، وارد عمل می شوند.
بسیاری از ما، بنا به قدرت فکر و اندیشه، در راه دستیابی به آن نیروی (خدایی) به روش های گوناگون پناه می بریم. از جمله، دین و مذهب همراه با عبادات مختلف مانند روزه و نماز، نذر و نیاز و عده ای هم متوسل به آن نیروها و یا انرژی هایی می شوند که به گفته ای، در خدمت بشر هستندو
در حقیقت مهم نیست که به چه طریق به مقصد و مقصود می رسیم. مهم آن است که در راه رسیدن به آن، در حق دیگران ظلم و ستم نکنیم و حقوق دیگران را از نادیده نگیریم.
انسانها به ایمان احتیاج دارند ولی آیا باید آن ایمان را فقط از طریق دین و مذهب بدست آورد؟ دانشمندان، معتقدند که جهان با یک اَبَر بانگ ( بیگ بنگ) به وجود آمده و دین و مذهب، ساخته انسانهاست. انسانهایی که در زمان های دور و در نبود نظم و قانون و قدرت دولت مرکزی، برای آنکه انسانهای دیگر را از کارهای نادرست دور کنند، جهنم را آفریدند و آنها را از جهنم ترساندند و برای آنکه آنها را تشویق به انجام کارهای خوب نمایند، بهشت را آفریدند. از نظر دانشمندان، نه جهنمی وجود دارد و نه بهشتی. در حقیقت، نیاز انسان به ایمان است که موجب شد تا دکان دین فروشان رونق بگیرد. از آنجا که دین فروشان هم کسانی هستند که همچون انسانهای دیگر دارای خصوصیات انسانی نظیر خشم و غضب، حرص و زیاده خواهی و قدرت طلبی می باشند و هر جا که فرصتی برای آنها پیش بیاید، دیکتاتوری دینی را به وجود می آورند، چون ماهیت دین دخالت در امور خصوصی انسانهاست. در دوره رنسانس، یک کشیش قدرت طلب، در پیشاپیش مردمی خرافاتی، به شهرها و مکان های مختلف می رفت و دانشمندان و شیمیدانان را به جرم جادوگری می سوزاند. تا اینکه سرانجام اروپائیان به آن درجه از علم و آگاهی رسیدند که به دین بیشتر از اندازه بها و قدرت داده اند؛ و بدین ترتیب، کشیشان را به درون کلیساها سوق دادند و از آن پس بود که تغییر و تحول علمی در جهان آغاز شد.
به طور کلی، دانشمندان، دوره بشری را به سه قسمت تقسیم کرده اند: دوره وحشیگری، دوره دین و دوره علم. با آمدن دین، قرار بود که وحشیگری از بین برود که متأسفانه بنا به ماهیت قدرت طلبی رهبران دینی، جنگ های خونینی در طول تاریخ و در جای جای این جهان بزرگ صورت گرفت و وحشیگری های بشری، همچنان ادامه پیدا کرد. با آمدن علم ودانش، قرار بود، دین که سرچشمه خرافات است از بین برود ولی متاسفانه همچنان در بخش هایی از جهان، یکه تازی می کند. هرچند قرن هاست که از دوره رنسانس می گذرد و غرب از زیر بار قدرت مطلقه کلیسا بیرون آمده است.
ادیبان و شعرای ایرانی در اشعار خود همواره به این اصل اشاره کرده اند که کعبه دل، از کعبه سنگی در نزد خداوند، با ارزش تر است. یک انسان عاقل که به دنبال خدا میگردد، او را محدود به یک جای خاص نمی کند و در همه جای جهان می تواند حضور او را احساس کند. اکنون عصر علم و آگاهی است.
نمونه هایی از اشعار بزرگان ادب ایران:
ﺩﻟﺨﻮﺵ از ﺁﻧﯿﻢ ﮐﻪ ﺣﺞ ﻣﻰ ﺭﻭﯾﻢ،
ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺁﻧﯿﻢ ﮐﻪ ﮐﺞ ﻣﻰ ﺭﻭﯾﻢ
ﮐﻌﺒﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺧﺪﺍ ﻣﻰ ﺭﻭﯾﻢ،
ﺍﻭ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﻨﺠﺎﺳﺖ، ﮐﺠﺎ ﻣﻰ ﺭﻭﯾﻢ؟
ﺣﺞ ﺧﺪﺍ، ﺟﺰ ﺑﻪ ﺩﻝ ﭘﺎﮎ ﻧﯿﺴﺖ
ﺷﺴﺘﻦ ﻏﻢ، ﺍﺯ ﺩﻝ ﻏﻤﻨﺎﮎ ﻧﯿﺴﺖ
یا:
هر در که زنم، صاحب آن خانه تویی تو
هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه، تویی تو
مقصود تویی، کعبه و بتخانه بهانه
یا:
طواف خانه دل کن که کعبه از سنگ است
که آن خلیل بنا کرد و این، خدای خلیل
یا:
در راه خدا دو کعبه آمد حاصل
یک کعبه صورت است و یک کعبه دل
تا بتوانی زیارت دل ها کن
که افزون ز هزار کعبه آمد یک دل