در آغاز انقلاب در ایران، آیت اله خمینی با جرأت و جسارت خاص خودش، گفت: آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.
در آن زمان، اکثر مردم با حیرت و تعجب منتظر بودند که آیا آمریکا غلطی می کند یا نه؟!
مردم به شوخی می گفتند که آقا درست گفت که آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند، چون هر چه بکند، درست خواهد بود.
چندی بعد، دانشجویان خط امام، به گفته ای هفت خط امام، از در و دیوار سفارت آمریکا بالا رفتند و کارمندان سفارت آمریکا را به گروگان گرفتند. همه می گفتند که الان آمریکا غلطی خواهد کرد. اما تنها کاری که آمریکا انجام داد، مخفیانه گروهی را با هلیکوپتر، روانه ایران کرد که در طبس به شکل غافلگیرانه ای، چند تا از آنها بهم خوردند و سقوط کردند که در نتیجه، عده ای سرباز آمریکایی هم جانشان را باختند. آمریکا، حادثه طبس را به گردن توفان شن انداخت و در ایران هم عده ای گفتند که این حادثه، کار روس ها بود که از راه دور، آمریکائیان را زدند.
دانشجویان، گروگان های آمریکایی را 444 روز در حبس نگهداشتند و دیدیم که آمریکا، هیچ غلطی نتوانست بکند.
حدود چهل سال گذشت و شعارهای انقلابی “مرگ بر آمریکا” و سوزاندن پرچم آمریکا، همچنان ادامه داشت تا ظهور حضرت دونالد ترامپ! ترامپ به خاطر کینه وحشتناکی که نسبت به اوباما داشت، برجام را باطل اعلام کرد و تحریم ها را علیه ایران شدت بخشید. دولت جمهوری اسلامی هم گفت که ما هم غنی سازی اورانیوم را ادامه خواهیم داد و هیچکس در تنگه هرمز و خلیج فارس در امان نخواهد بود. دولت آمریکا، بزرگترین ناوگان خود را به طرف خلیج فارس روانه کرد. ترامپ هم با قاطعیت اعلام کرد که اگر از طرف دولت ایران، اقدامی علیه سربازان آمریکائی و یا متحدینشن در منطقه صورت بگیرد، چنان بلایی سر ایران خواهد آورد، آن سرش ناپیدا!
سپاه پاسداران، یکی دو نفتکش خارجی ها را با موشک زد که آمریکایی ها به عنوان دلیل، فیلم آن عملیات را به همه نشان دادند.
سپس سپاه پاسداران، یک کشتی انگلیسی را به گروگان گرفت. دولت انگلیس هم مثل دولت آمریکا هیچ غلطی نتوانست بکند. سپاه پاسداران، با افتخار یک پهپاد چند صد میلیون دلاری آمریکا را با موشک زد که ترامپ زیر لب گفت: انشااله که گربه است.
پس از مدتی، چندین موشک به تأسیسات نفتی آرامکو در عربستان سعودی خورد که ایران منکر آن شد. ولی شواهد امر نشان می داد که این حمله موشکی، کار دولت جمهوری اسلامی بوده است.
چنین به نظر می آید که دولت جمهوری اسلامی، در اثر تحریم های اقتصادی، سرانجام به بن بست خواهد رسید و انگار چاره ای جز جنگ و یا به قول مقامات دولتی “ایستاده مردن” نخواهد داشت.
الان هم ترامپ مدتی است که دست از گنده گویی هایش برداشته و همه توجهش را روی تحریم ها علیه ایران متمرکز کرده است. چند روز پیش، سید مجتبی، فرزند آیت اله خامنه ای هم شامل تحریم های جدید شد.
شاید آیت اله خمینی در آغاز انقلاب، به راستی می دانست که آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند که آن جمله تاریخی گفت.
چه کاسه ای زیر نیم کاسه است؟ آیا تنها دلیلی که آمریکا هیچ واکنشی نسبت به اعمال دولت جمهوری اسلامی نمی کند، این است که حضور دولت جمهوری اسلامی به عنوان لولو سر خرمن، موجب فروش میلیاردها دلار اسلحه به عربستان و کویت و… است و یا نکات باریک و ریز دیگری هم در پس پرده وجود دارد که ما نمی دانیم؟!
انگار ابرقدرت جهان، در مقابل دولت جمهوری اسلامی که ظاهرا در تمام دنیا بدون دوست و تنها مانده است، احساس بیچارگی می کند و قلدری و توپ و تشرهای ترامپ، دیگر اثری ندارند.
این قضیه، مرا به یاد مرد قلدری می اندازد که توی محله ای، خیلی هارت و پورت و منم منم می کرد. یک روز، یکی از نوجوانانی که به مرز جوانی رسیده و در اثر ورزش، زورمند هم شده بود، جلوی آن قلدر را گرفت و بی مقدمه یک چک توی گوش او نواخت. آن قلدر با کمال تعجب و ناباوری گفت: تو چکار کردی؟
جوان گفت: زدم تو صورتت.
قلدر گفت: جرأت داری، یکی دیگر بزن.
جوان هم معطل نکرد و یک سیلی دیگر به گوش قلدر خواباند.
قلدر که دیگر داشت از جسارت آن جوان، شاخ در می آورد، با صدای بلند گفت: ببینم، تو جدی زدی یا به شوخی زدی؟
جوان با کمال پرروئی گفت: اتفاقا خیلی هم جدی زدم.
قلدر برای اینکه قضیه را به خوبی پایان دهد، گفت: آفرین، خوشم اومد که جدی زدی، چون من از شوخی بدم میاد.
آیا به راستی قضیه به همین سادگی هاست؟ یا کاسه ای زیر نیم کاسه است؟! می دانیم که سیاست چیز کثیفی است و گاهی قدرت ها برای مصالح و منافع خود، در ظاهر ممکن است سیلی هم بخورند و در این میان، مردم قربانیان اصلی این جنگ های زرگری هستند که تاوان سنگین آن را هم می پردازند.