مخالفت اسرائیل با برنامه هستهای ایران بر کسی پوشیده نیست. این کشور در دو دهه اخیر به روشنی به همه جهان نشان داده که دستیابی ایران به سلاح هستهای، برایش یک خط قرمز جدی است. آنها برای مقابله با برنامه هستهای ایران، تاکنون بارها به عملیات مخفیانه درون خاک ایران، ترور دانشمندان هستهای و حتی حملات نظامی و سایبری دست زدهاند.
اما سیاست اسرائیل در قبال ایران، یک سیاست متعصبانه و تکصدایی و خودمحور نیست. عوامل متعددی بر چگونگی برخورد این کشور با مذاکرات ایران و آمریکا و هرگونه توافق احتمالی اثر میگذارند که ممکن است سیاست خارجی اسرائیل را در مسیر کنار آمدن با توافق و چه بسا کمک به مذاکرات تغییر بدهد. مخالفت اسرائیل با توافق هستهای و مذاکره با تهران، یک استراتژی چند لایه است که همواره متناسب با واقعیتهای ژئوپولتیک، به روز شده است.
برای اسرائیل علاوه بر جلوگیری از ساخت سلاح هستهای در ایران، مساله قدرت اقتصادی و نظامی تهران در ابعاد گستردهتر نیز یک نگرانی امنیتی جدی است. توافقی که اقتصاد ایران را از بحران کنونی خارج کند، از نظر اسرائیل توافق مطلوبی نیست، حتی اگر این توافق موجب شود که برنامه هستهای ایران به شدت محدود شود. این مساله یکی از دلایل اصولی مخالفت اسرائیل با برجام بود و امروز نیز این نگرانی بیش از هر زمان دیگری در میان سیاستمداران دولت این کشور دیده میشود.
اسرائیل میگوید که اگر مشکلات اقتصادی ایران حل شود، درآمد حکومت نیز افزایش خواهد یافت. و در صورت افزایش درآمدهای جمهوری اسلامی، سپاه پاسداران و بازوی بینالمللیاش به نام نیروی قدس، قدرتمندتر میشود. از نظر اسرائیل پول بیشتر در دست حکومت تهران به معنای پول بیشتر در دست گروههایی مانند حماس، حزبالله لبنان و انصارالله یمن است که همگی با اسرائیل سر جنگ دارند.
این کشور ابزارهای گوناگونی نیز برای اثرگذاری بر مذاکرات در دست دارد؛ از لابی و چانهزنیهای پشت پرده با مقامهای آمریکایی گرفته تا حملات علنی یا غیرعلنی به ایران. حتی این حملات لزوما نباید تاسیسات هستهای ایران را هدف قرار بدهند یا با حمایت و همراهی آمریکا باشند تا بر سر راه توافق احتمالی ایران و آمریکا مانعی جدی ایجاد کنند. بر اساس تحقیقات «مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی» در آمریکا، اسرائیل حتی برای حملاتی به مراکز نظامی (و نه تاسیسات هستهای) نقشههایی به روز شده دارد که میتوانند در صورت اجرا و برانگیختن واکنش نظامی ایران، مسیر هرگونه توافق احتمالی را تغییر بدهند.
ضمن اینکه افشاگریهای اطلاعاتی اسرائیل درباره برنامه هستهای ایران نیز تاکنون بارها به ابزاری برای غرب تبدیل شده تا در مذاکرات با ایران دست بالا را داشته باشد. میزان نفوذ اطلاعاتی اسرائیل بر ایران هرگز روشن نیست. اما اگر این کشور کماکان اطلاعات مشابهی در دست داشته باشد که از مخفیکاریهای جمهوری اسلامی در برنامه هستهای پرده بردارد، میتواند از آنها برای ضربهزدن به مذاکرات استفاده کند. انتخاب زمان انتشار چنین اطلاعاتی، یکی از سادهترین راههای اثرگذاری بر روند مذاکراتی از این دست است.
آیا ممکن است موضع اسرائیل تغییر کند؟
به رغم اهمیتی که تحریمها و ادامه بحران اقتصادی ایران برای اسرائیل دارد، کماکان جلوگیری از ساخت سلاح هستهای در ایران یک اولویت مهم و جدی برای نخبگان امنیتی، نظامی و سیاسی کشور اسرائیل است. این تهدید از نظر آنها واقعی است و لزوما به خواستهها و مانورهای سیاسی بنیامین نتانیاهو گره نخورده است. بر اساس آخرین گزارش آژانس در حال حاضر ایران حدود هشت هزار کیلوگرم اورانیوم غنیشده با غلظتهای گوناگون در اختیار دارد. از این میزان، نزدیک به ۳۰۰ کیلوگرم از این مواد با غلظت ۶۰ درصد غنی شده است. این در حالی است که در زمان برجام، ایران هرگز بیش از ۳۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده، آنهم با غلظت بسیار پایین تر (حدود چهار درصد) در اختیار نداشت.
اگرچه اسرائیل اصرار دارد که میتواند همانند عراق در سال ۱۹۸۱ و سوریه در سال ۲۰۰۷، در پی حملهای نظامی دستیابی ایران به سلاح هستهای را عقب بیاندازد، اما نه فرماندهان اسرائیلی و نه سیاستمداران این کشور در نهایت نمیخواهند که ایران را به سوی ساخت سلاح هستهای هل بدهند یا برای ساخت بمب در ایران، استدلالهایی مطلوب برای افکار عمومی خلق بکنند.
حمله به ایران در زمانی که تهران اصرار دارد به دنبال بمب هستهای نیست و حاضر است از غنیسازی اورانیوم با غلظت بالا دست بکشد، لزوما برای اسرائیل کار آسانی نیست. به ویژه اگر ایران موفق شود با اقداماتی داوطلبانه در مسیر بهبود روابطش با آژانس و جلب اعتماد دوباره این نهاد مهم بینالمللی گام بردارد. ایران در این مسیر تا همین جا هم بیکار ننشسته است. علاوه بر این، حمله احتمالی اسرائیل به ایران باید در دورانی اتفاقی بیافتد که دونالد ترامپ به عنوان یکی از سرسختترین حامیان اسرائیل در چند دهه اخیر در آمریکا در قدرت است. و هم اوست که طرف مذاکره با ایران است.
به زبان ساده، هر قدر اسرائیلیها اصرار داشته باشند که با آمریکا یا بدون آمریکا برای حمله به ایران آمادگی دارند، اصولا دست زدن به چنین حملهای در صورت ادامه پیشرفت دیپلماسی و گشوده شدن روزنههایی واقعی برای رسیدن به یک توافق احتمالی، به هیچ وجه آسان نیست.
اما در مقابل اگر مسیر مذاکرات هستهای به سوی توافقی جدید پیش برود که یکسویش دولت ترامپ و سوی دیگرش جمهوری اسلامی ایران باشد، تبدیل کردن این توافق به ابزاری برای افزایش محدودیتهای برنامه هستهای ایران، خود میتواند به اولویتی برای سیاست خارجی اسرائیل تبدیل شود و گزینه درگیری نظامی را به حاشیه براند. در این صورت اسرائیل به جای تلاش برای برهم زدن توافق چه بسا به تلاش برای رسیدن به توافقی سختگیرانهتر از برجام، اما واقعبینانه و قابل دسترسی روی بیاورد.
در این میان، موقعیت سیاسی بنیامین نتانیاهو در داخل کشورش نیز روی موضع این کشور بیتاثیر نیست. او مخالفان سرسختی دارد که به شدت در تلاشند تا به دوران طولانی حضورش در قدرت پایان دهند. منتقدان داخلی نتانیاهو او را متهم میکنند که جنگ غزه را با انگیزهای شخصی و سیاسی طولانی کرده و در بسیاری تصمیمات کلیدی و حیاتی، منافع ملی و امنیت اسرائیل را نادیده گرفته است.
او پیشتر هم متهم شده که در جریان رویارویی با ایران، اولویت عدم دستیابی ایران به سلاح هستهای را نادیده گرفته و با توافقی مخالفت کرده که در نهایت برنامه هستهای ایران را محدود کرده بود. برای مخالفان و منتقدان نتانیاهو، محدود باقی ماندن میزان غنیسازی اورانیوم در ایران یا ادامه نظارت سختگیرانه آژانس بینالمللی انرژی هستهای بر برنامه هستهای ایران، وضعیتی بسیار مطلوبتر از دسترسی تهران به سلاح هستهای است.
اگر نخبگان امنیتی و نظامی اسرائیل به این نتیجه برسند که در حال حاضر، گزینه عقبراندن برنامه هستهای ایران از مسیر دیپلماسی، یک گزینه واقعی و در دسترس است و در مقابل، ادامه تهدید و مقابلهجویی نظامی، احتمال ساخت سلاح هستهای را در ایران افزایش میدهد، فشارها بر نتانیاهو برای اثرگذاری بر این توافق افزایش خواهد یافت.
این وضعیت، قطعا گزینهای مطلوب برای نتانیاهو نیست. هرگونه توافق – حتی با محدودیتهای سختگیرانهتر در مقایسه با برجام، یا مدت زمان طولانیتر – کماکان میتواند به بحران اقتصادی ایران پایان دهد و به درآمدهای تهران بیافزاید. به همین دلیل، این احتمال به شکلی جدی وجود دارد که اسرائیل به جای تلاش برای برهم زدن توافق، به دنبال پیدا کردن راهی برود که در صورت بهبود وضعیت اقتصادی ایران، کمکهای تهران به گروههایی مانند حزبالله لبنان، حماس یا انصارالله یمن افزایش پیدا نکند.
اگر اسرائیل موفق شود که به شکلی، چنین تعهدی را حتی به شکلی مبهم و غیرمستقیم به توافق اضافه کند – مثلا هر دو طرف متعهد شوند از اقداماتی که به بیثباتی در سطح منطقه دامن میزند خودداری کنند – در آن صورت، به دستاوردی حداقلی دست خواهد یافت که میتواند کنار آمدن با چنین توافقی را برای نتانیاهو و همفکرانش آسانتر کند.
اسرائیل برای دورانی طولانی بر روی تشکیل یک ائتلاف ضد ایرانی در سطح منطقه سرمایهگذاری کرده بود. نارضایتی کشورهای عربی از گسترش نفوذ تهران انگیزه اصلی آنها برای پیوستن به چنین ائتلافی بود. بعد از حمله هفتم اکتبر حماس، شطرنج سیاسی خاورمیانه چنان تغییر کرده که حالا دیگر از آن ائتلاف، جز سایهای کمرنگ چیزی باقی نمانده است.
در حال حاضر نه تنها نفوذ منطقهای ایران به شکلی معنادار محدود شده، بلکه اساسا به دلیل عملکرد اسرائیل در غزه، هرگونه همراهی کشورهای عربی با این کشور نیز از گذشته دشوارتر شده است. حالا نه فقط کشورهایی مانند عربستان سعودی بلکه امارات و بحرین که روابطشان را با اسرائیل عادی کردند نیز علاقهای به شدت گرفتن تنش نظامی ایران و اسرائیل ندارند.
همچنین دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا در مقایسه با دور نخست حضورش در کاخ سفید، از اعتماد به نفس و قدرت به مراتب بالاتری برخوردار است و به وضوح نشان داده که در اجرای دکترین سیاست خارجیاش، این آمادگی را دارد که انزواطلبی ایدئولوژیکش را در خاورمیانه عمیقتر کند. او اگرچه از تهدیدهای همیشگی علیه ایران صحبت میکند، اما در نهایت بارها تاکید کرده که علاقهای به دامن زدن به یک تنش نظامی پردردسر، آنهم در منطقه خلیج فارس ندارد.
در عین حال غنیسازی اورانیوم با غلظت بالا در ایران، سردردی واقعی برای جامعه جهانی و قدرتهای بزرگ است. اگر ترامپ موفق شود پای میز مذاکره مساله بحران هستهای ایران را به شکل دیپلماتیک حل و فصل کند، به امتیازی دست خواهد یافت که این روزها برایش بسیار ارزشمند است. چنین توافقی نه تنها متحدان عرب آمریکا را در خاورمیانه خوشحال میکند، بلکه با حمایت کمابیش تمامی بازیگران قدرتمند بینالمللی – از چین و روسیه گرفته تا انگلستان و فرانسه و آلمان – روبهرو خواهد شد.
به همین دلیل است که اگر جمهوری اسلامی ایران، به شکلی جدی به دنبال عقبنشینی در برنامه هستهای باشد – شبیه به آنچه در جریان برجام رخ داد – و این اراده در تهران وجود داشته باشد که توافق با ترامپ، حتی اگر از برجام سختگیرانهتر باشد، امتیازهای سیاسی اقتصادی بسیار بیشتری در مقایسه با ادامه بحران هستهای برای تهران به دنبال خواهد داشت، چه بسا حتی اسرائیل نیز به جای دشمنی با چنین توافقی ناچار شود با آن کنار بیاید و حتی اگر به شکل علنی از آن حمایت نکند، در پشت پرده تلاش کند آن را تا حد امکان در راستای منافعش تغییر دهد.