در یک کلام قافله هنر پریشان است و فرهنگ، برگ باخته حکومت. با غلوآمیزترین شعارها فتح جهان را مژده دادند، هنوز هم. حال آن که محروسه ایران از ابتدای قرن نوزدهم هرگز چنین بی پناه و تن رها نبوده است. در گزارش این هفته از نقل دانه به دانه فیلم و تئاتر و کتاب و نقاشی و موسیقی در میگذریم. نگاه کلی داریم به فرهنگ ویرانی. ادامه شکل پیشین گزارش هفته، ممکن نیست.
فرهنگ که در شعارهای تبلیغاتی ۵۷، بیش از هر سخنی دیگری ادعا می شد، زیردست روحانیون کم سواد سه نسل را، هر بار دلزده تر. درسی که نشانش قبل از مشروطیت بود و مضمونش همان حجرهها. فریاد یک ماه پیش و این همه جان که فدا شد، اعتراض بود یا انقلاب. به آن نشانی که دبیرتازه شورای انقلاب فرهنگی که همین روزها معین شد، در اولین سخن گویی در مقام جدید مژده داد که در دوران نوجوانی به دختران بدون جوراب سنگ میزده، بعد که پدر محترم مانع شده، ایشان آب بر دختران می پاشیده است. وضعیت فرهنگیان که هر روز در صف خیاباناند و حقوق خود میطلبند، و نمایندگانشان به زنداناند و در آخرین تحول، همه ستونهای مالی و برنامهای روحانیت همپای سپاه پاسداران است و لازم آمده در شعبات بانکی نظارت کنند، در مدارس، در تیم های ورزشی، در سفارت خانههای جهان و…
اما هنر، آشکارتر از همیشه، عریانتر از پیش، مایدههای هنری کشور را، به کمتر سرشکستگی از دست دادهاند. گوش کنید که مدیران عالی رتبه «دولت در میدان هنر» چه میگویند و چه میخواهند.
در دهه اول انقلاب، هنرمندانی که دلشکسته از غربت به وطن بازگشتند، چه کسی می داند که چه آزارها دیدند و چه شنیدند. جوانها و چه رسد به نسل اول هنرمندان ظاهر شده در دوران اسلامی. خانههای هنر و مراکزی که از طرحهای نیم قرن اخیر بود اینک نه خانه موسیقی امیدوار مانده است و نه هنرهای تجسمی با این همه موفقیت که در جهان کسب کرده اند، اما در وطن خویش غریبند.
مگر نه که نسل اول سوره و مرکزاسلامی اولین تابلوهای خود را در محدوده تابلوهای قهوه خانهای ساختند اما بیشترشان در فرنگاند. فقط محسن مخملباف نوگل سینمای اسلامی نبود، چنان که حسین خسروجردی هم. و اینک با همت دولت فعلی امید میرود که بخش عمدهای از امیدهای فیلمسازی، بازیگری تئاتر، آواز، نواختن ساز.
نسل اول موسیقی که با انقلاب میدان گشود. محمدرضا شجریان، محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان، شهرام ناظری. حاضران در میدان آزادی و جلسات شور جهانگیر، نامشان بر عرضه تاریخ ایران ثبت شد. کشانده شدند به دور، اما هیچ یک تاب نیاوردند و برگشتند. چنان که شجریان و همایونش، محمدرضا لطفی ، حسین علیزاده و ، بدرقه ای درخور از مردم – همان ها که پای اولین اجراهای موسیقی خوش درخشیدند، اما چقدر درد و غذاب کشیدند تا باور کردند، بماند زنان دوره موسیقی که یکسره در نهان ماندند.
هنردوستان کلاه را به شادمانی و دلخوشی به آسمان پرتاب کنند چرا که بهرام بیضایی، چلچراغ تالار هنر ایرانی از دور هم زنده و بیداراست. اما به کجا شکایت بریم که احمد شاملو، شاهرخ مسکوب، هوشنگ ابتهاج، جلال ستاری در همین خاک خفتند اما خط خط نوشته ها و گفته هایشان برگ زرست و پر خواننده، درد را باید در گورستان های مجلل دور جست. جایی که غلامحسین ساعدی، نادر نادرپور، ایرج پزشکزاد تنها ماندهاند.
جشنواره فجر کجا رفت؟
چهل و يكمين جشنواره بينالمللی فيلم فجر كمتر از يك ماه ديگر قبل و به واسطه اعتراضات تعدادی از هنرمندان در صفحات شخصي خود در فضای مجازي نوشتند كه برای همراهي با جامعه در اين رويداد سينمايی شركت نمیكنند و بعضي از سينماگران هم اگرچه به صورت رسمی اعلام نكردند، اما موافق حضور در جشنواره حتی به عنوان مخاطب هم نيستند و بعضي از آنها هم از مسوولان خواستند امسال جشنواره فيلم فجر را برگزار نكنند. موضوعي كه به كرات توسط هنرمندان در صفحات شخصیشان اعلام شد. اگر از لحن تحكمآميز و انتقادی مانی حقيقی درباره عدم حضور هنرمندان در جشنواره فيلم فجر بگذريم ، رسول صدرعاملی سخنگوی خانه سينما كه به نمايندگی از خانه سينما صحبت كرد خطاب به مسوولان سينمايی گفت كه در حال حاضر جامعه و مردم حال و هوای سينما ندارند.
اعتماد نوشته بود: چندی قبل در پايانِ جلسه هيات دولت، وزير ارشاد به طيف ارايهدهندگانِ آمارهای قابلتامل پيوست؛ اسماعيلی گفت: «فضای جشنواره فيلم فجر و نيز جشنواره تئاتر فجر كه اكنون بيش از ۱۰۰۰ اثر به آن رسيده، خيلی خوب است. جشنواره موسيقي هم وضعيت خوبی دارد و فكر ميكنم هم در اين سه جشنواره و هم جشنواره تجسمی وضعيت خيلی خوبی داريم و…»
بابک احمدی پرسیده: «بيش از ۱۰۰۰ اثر» به جشنواره تئاتر رسيده؟ آنهم در شرایطی كه جامعه و هنرمندان به شدت تحتتاثير وضعيت ماههای اخير كشور قرار گرفتهاند و اين قابل انكار نيست. مرور آمار متقاضيان چند سال اخير جشنواره در اين زمينه اطلاعات متفاوتی به دست ميدهد، چون تعداد گروههاي متقاضی نميتواند از يك قاعده و روندِ رياضي منطقی قابل مطالعه خارج باشد. يا دولت نمیتواند ظرف ۴ سال حتی ۲ ورزشگاه مشابه استاديوم آزادی بسازد؛ اما آمارهای فرهنگی ارايه شده درخصوص جشنواره تئاتر حرف ديگری ميزند. ظاهرا مديران با وجود انواع بحرانهای اقتصادی و اجتماعی موجود در هنرهای نمايشی، موفق به تحقق ناممكنها شدهاند.
مسعود بهنود