این روزها همه جا صحبت از مرگ مظلومانه مهسا (ژینا) امینی می شود. مرگ دختری که از شهر سقز برای دیدن خاله اش به تهران آمده بود، ولی در عوض به چنگ گشت ارشاد افتاد و پس از ضربه هایی که به سر او زدند، دچار خونریزی مغزی شد و جان شیرینش را از دست داد.
اما این یک حادثه معمولی نبود که بتوان به راحتی از کنار آن گذشت. مرگ جانسوز مهسا، باعث شد تا خون ایرانیانی که سال ها بود زیر ظلم و ستم و خفقان حکومت جمهوری اسلامی ایران، رنج می بردند، به جوش بیاید و برای دادخواهی و اعتراض، به خیابان ها بریزند.
مهسا امینی، فقط دختر خانوادهاش نبود، بلکه او، دختر همه ایرانیان بود که به ناحق جوانی اش را ندید و پرپر شد. اگرچه چراغ عمرش در سن 22 سالگی خاموش شد، اما غم و حسرت مرگش، جرقه ای شد تا دامان جمهوری اسلامی را بگیرد.
مرگ او انگیزه ای شد تا اکثر شهرهای ایران به پا خیزند. اگرچه نیروهای انتظامی در حال سرکوب کردن مردم هستند اما از آنجا که این بار تعداد مردم، بسیار بیشتر از آن هاست، خود مردم هم در دفاع مشروع، آنها را مورد سرکوب قرار می دهند.
اما در مورد رهبر جمهوری اسلامی ایران، میتوان گفت با بلاهایی که در این چهار دهه بر سر ایرانیان می آید، در حقیقت او، رهبر واقعی مردم ایران نیست بلکه رهبر کشورهای دیگری مانند: لبنان، سوریه، یمن، فلسطین و چند کشور دیگر اسلامی است که فقط محل سلطنتش در ایران است تا از ذخایر و منابع ایران به عنوان غنائم اسلام، بتواند به سرزمین های دیگر اسلامی کمک کند.
چنین رژیمی که از هر نظر به همه جهانیان ثابت شده که ضد ایران و ایرانی است و برخلاف منافع کشور عمل می کند، چرا باید اعتماد کرد و به آن وفادار بود؟
اکنون اعتراضات مردم ایران، به پنجمین روز خود کشیده شده که ممکن است این بار، با یاری خود مردم، کشور ایران از دست ستمگران آزاد شود.
اگرچه در این جنبش، هیچ رهبر و یا گروه رهبری خاصی، برای هدایت مردم در میدان نیست ولی ظلم و ستم بی حد حکومت، خود باعث شده است تا هر کسی بداند که چگونه با رژیم دیکتاتوری ایران مقابله کرده و خودجوش به میدان بیاید.
دیگر ترس مردم فرو ریخته و جوانان و نوجوانان دهه ۹۰ که هیچ نقشی در زمان انقلاب نداشتند، به خیابان ها آمده و خواستار آزادی فردی و اجتماعی شده اند.
تمام شبکه های اجتماعی ایران و کانال های تلویزیونی، از این رویداد بزرگ، سخن می گویند و تصاویر و ویدیوهای گوناگونی را که از نقاط مختلف کشور به آنها میرسد، منتشر می کنند. حتی بسیار از هنرمندان، ورزشکاران و شخصیت ها مردمی نیز به این جنبش پیوستند.
بسیاری از رسانههای معتبر خارجی نیز به این حادثه مهم پرداخته اند.
در شهر تورنتو نیز گردهمایی ها و تظاهراتی در همین رابطه، در مرکز شهر تورنتو و در میدان مل لستمن برگزار شد.
ما نیز در این شماره از مجله شهرما، تمام اخبار را به حادثه کشته شدن مهسا امینی اختصاص داده ایم.
گمان نمیکنم که در طول تاریخ، یک حکومت، تا به این اندازه مورد نفرت اکثریت مردمش واقع شده باشد؛ انتخابات پیشین ریاست جمهوری، گویای همین ادعاست که مردم فقط حدود ۱۵ درصد رای دادند.
میلیون ها ایرانی پراکنده در سراسر جهان که از دست این رژیم به کشورهای بیگانه گریخته اند، به مخالفت با رژیم جمهوری اسلامی ایران برخاسته اند، چون آنها معتقدند:
کدام دشمن می توانست که در عرض ۴۳ سال،
فرهنگ ما را نابود،
هویت ما را تحقیر،
کاسبان ما را دزد،
مدیران را رانتی،
جنگل هایمان را نابود،
جوانانمان را معتاد،
دشت هایمان را کویر،
معلمان را بیچاره،
کشاورزان ما را دربدر،
اساتیدمان را منفعل،
بانک هایمان را کم رمق،
نخبه هایمان را فراری،
کارمندان ما را بیکار،
کارگران مان را گرسنه،
مزرعه هایمان را ویران،
تالاب هایمان را خشک،
دریاچه هایمان را باطلاق،
رودخانه هایمان را بی آب،
صنایع مان را ورشکسته،
پاسپورت مان را بی اعتبار،
بازنشستگان مان را محتاج،
کارآفرینانمان را بدهکار،
مسئولان ما را اختلاسگر،
آثار باستانی مان را تخریب،
دانشگاه های مان را بیخاصیت،
و پولمان را چهار هزار برابر بی ارزش کند؟
دشمن ما، همین جاست.
پاینده و پویا باشید