یک بار دیگر، با تصمیم نابخردانه و عجولانه ولادیمیر پوتین، ارتش روسیه به اوکراین حمله کرد، که جهان را در مرحله ای وحشت آور قرار داد.
در این عصر و زمانه، کشور روسیه که بیشترین سرزمین ها را در جهان داراست، با رهبری پوتین، میل دارد که جهان گشایی خود را به زمان های دور ببرد.
اما همبستگی جهانی، در همیاری با اوکراین همراه گشت تا در مقابله با ارتش روسیه، همه جانبه عرصه را بر پوتین و کشورش تنگ کند. از جمله پیامدهای این جنگ ناخواسته:
• اروپا و هم پیمانانش، آماده تحریمهای بیشتری علیه روسیه میشوند.
• ترکیه، آبراهه بُسفور و داردانل را به روی کشتیهای جنگی بست.
• آلمان، هواپیماهای تجسسی “تورنادو” را به دریای بالتیک میفرستد.
• فعالیت بورس در روسیه متوقف شد.
• کمبود پول در خودپردازها.
• پوتین انتقال ارز به خارج از کشور را ممنوع کرد.
• روبل، واحد پول روسیه، 30% ارزش خود را از دست داد.
• فیفا و یوفا، شرکت روسیه در مسابقات فوتبال را تعلیق کردند.
• اولین بانک روسی، در آستانه ورشکستگی قرار گرفت.
• اتحادیه اروپا با اطلاعات ماهوارهای، به اوکراین کمک میکند.
• ملت ها به ویژه نویسندگان جهانی، تهاجم روسیه به اوکراین را محکوم کردند.
• فرانسه میخواهد داراییهای روسهای نزدیک به دولت را ضبط کند.
• آمریکا بانک مرکزی روسیه را مورد تحریمهای سخت قرار داد.
• چندین نفر از سران روسی در لیست تحرم های آمریکا قرار گرفتند.
• کشور لتونی، به شهروندان خود، اجازه مشارکت در عملیات رزمی در اوکراین را داد.
• صدها هزار اوکراینی آواره کشورهای دیگر شدند.
• هزاران نفر از دو طرف، کشته و زخمی شدند.
• ساختمان ها و مراکز مهم فرهنگی ویران شدند.
• تحریم های بانکی و قطع روابط تجاری علیه دولت روسیه، همچنان ادامه دارد.
پوتین مدعی است که هدف از این حملات، حفاظت از مردمی است که مورد آزار و نسل کشی قرار گرفتهاند و همچنین غیرنظامیکردن و پاکسازی اوکراین، از نازیسم، هدف او بوده است.
اما، در حقیقت، هیچ نسلکشی در اوکراین صورت نگرفته و کشور اوکراین، دارای دموکراسی با نشاطی است که سکان هدایت آن، در دستان یک رئیس جمهور یهودی است.
ولودیمیر زلِنسکی، رئیس جمهوری اوکراین، که حمله روسیه را، به یورش نازیهای آلمان در جنگ جهانی دوم تشبیه کرده، می پرسد: “من که یهودی هستم، چگونه میتوانم نازی باشم؟”
از طرف دیگر، بسیاری از از شهروندان اوکراین که در خارج از کشور به سر می برند، میخواهند وارد کشورشان شوند و از خاک وطن دفاع کنند.
بر بسیاری از ما ایرانیان ثابت شده که روسیه، یکی از دشمنان اصلی و دیرینه ایران است و کمی بیش از ۱۰۰ سال پیش بود که جمهوری آذربایجان فعلی را از ایران جدا کرد.
همان گونه که کشور کانادا و آمریکا تاریخچه و فرهنگ مشترکی دارند، کشور اوکراین و روسیه هم تاریخچه و فرهنگ مشترکی دارند، آیا این مورد، می تواند انگیزه و بهانهای منطقی باشد که یک کشور قوی، به کشور ضعیف تر از خودش حمله کرده و سعی کند آن کشور را به زیر سلطه خود درآورد؟
شورای امنیت سازمان ملل، قطعنامهای را مبنی بر خروج فوری نیروهای روسی از خاک اوکراین، صادر کرد. اما طبیعی است که این قطعنامه، با “وتو”ی ناحق روسیه، بی ارزش و بی اعتبار شود.
اینجاست که مشکل اصلی جهان، که همان «حق ناحق وتو» باشد، کاملا آشکار و نمایان می شود.
اگر قدرت اصلی، در دست سازمان ملل می بود، آیا هرگز پوتین جرات می کرد به خاک اوکراین لشکرکشی کند؟ آیا دولت چین، می تواند فکر حمله به تایوان را در سر بپروراند؟
امروزه، همه شورش ها، جنگ و کشتارها، آوارگی ها و همه بیعدالتیها و بیدادگری ها، فقط و فقط به خاطر ۵ کشوری است که حق ناحق “وتو” را ارث پدری خود می دانند.
اگر قدرت مطلق جهانی، در دست سازمان ملل باشد، به یقین کره زمین، بسیار سریع تر، به صلح و ثبات همیشگی خواهد رسید و دیگر هیچ دیکتاتوری وجود نمی داشت تا به مردم خود، ظلم و ستم کند. دیگر نه جنگی در می گرفت و نه خون انسان های بی گناه به زمین ریخته میشد.
این قدرت جهنمی «حق ناحق وتو» که در دست پنج کشور ابرقدرت و زورگو قرار دارد، بقیه کشورهای جهان را گروگان گرفته و آنها می دانند که هر نوع جنایت و یا هر کار غیردموکراتیک و غیر انسانی که انجام می دهند، آنها اسلحه تیز و برنده ای در دست دارند به نام “وتو” که اجازه می دهد هر نوع جنایتی را در جهان مرتکب شوند.
در این عصرِ مثلادموکراسی، باید این اسلحه جرم و جنایت، از آنها، ولو به زور هم که شده، گرفته شود تا جلوی هر نوع سوءاستفاده های بعدی گرفته شود.
اکنون از زمان جنگ جهانی دوم، بسیار فاصله داریم و همه چیز در دنیا تغییر کرده است، به جز این قدرت جهنمی که این پنج کشور، به خود هدیه داده اند.
اگر قدرت اصلی و مطلقه، در دست سازمان ملل می بود، و از آنجا که قدرت سازمان ملل که ناشی از قدرت های تمامی ۱۹۷ کشور عضو خود است، دیگر نیازی به انواع پیمان های نظامی، مانند: ناتو (آتلانتیک شمالی)، سیتو، ورشو و یا هر پیمان نظامی دیگر، نبود و سازمان ملل، حرف اول را می زد.
وقتی که سازمان ملل بالاترین مرجع سیاسی جهان باشد، با مشارکت اعضای خودش می تواند به راحتی این سیاره آبی زیبا را، به بهشت برین تبدیل کند.
هر سال، یک و نیم تریلیارد (1500 میلیارد) دلار در جهان، خرج اسلحه سازی و کارهای نظامی گری می شود که خود این مبلغ، برای آبادی کل جهان برای سال های زیادی، کافی است.
اما در این میان، یک ترس جهنمی و وحشتناکی وجود دارد که بقیه کشورهای جهان، از جمله کانادا و سایر کشورهای اروپایی، آسیایی و آفریقایی، جرات
نمی کنند که در مقابل این قانون مندرآوردی و غیر انسانی “وتو” مقاومت کنند، تا این مایه اصلی جنگ و خونریزی و بی عدالتی، از میان برداشته شود تا جهان بتواند به راحتی نفس بکشد و صلح و آرامش را به خود ببیند.
اگر همه کشورهای جهان با هم هماهنگ شوند، می توانند در مقابل ابرقدرت های خودخواه و خودکامه که دنیا را بازیچه قرار داده و آن را سر انگشتان خود می چرخانند، مقاومت کنند و با همبستگی و اتحاد، نظم و آرامش جدیدی را به جهان ارزانی دارند که در حقیقت، همان پنج کشور ابرقدرت جهان نیز، از آن امتیازات بهرمند خواهند شد.
به طور کلی، اگر سازمان ملل در اقتدار باشد، همه کشورهای جهان، باید از داشتن هرگونه سلاح های کشتار جمعی، خلع سلاح شده و هر کشور فقط به میزان محدودی، دارای ارتش باشد. آن هم تا در مواقع اضطراری و گرفتاری های ناگهانی، مانند: سیل، طوفان، زلزله، آتشفشان و سایر عوامل طبیعی، بتواند به ملت خود کمک کند. و در صورت لزوم، همه آن ارتش ها در زمان های دیگر، در اختیار سازمان ملل قرار گرفته تا بتوانند برای حفظ و آرامش و نگهداری صلح در سایر نقاط جهان، مورد استفاده قرار بگیرند.
با داشتن یک سازمان ملل قوی که نظارت دقیق بر رفراندوم ها و انتخابات جهانی در کشورهای جهان سوم، داشته باشد، می توان از هر نوع دیکتاتوری پیشگیری کرد تا دیگر کسی مانند دیکتاتورهای ایران، سوریه، کره شمالی، روسیه و رهبران چند کشور آسیایی و آفریقایی، باعث مرگ و میر مردم بی گناه نشوند.
تا زمانی که «حق ناحق وتو» وجود دارد، جهان هرگز روی صلح و آرامش را به خود نخواهد دید. حق ناحق وتو، باید لغو شود.
پاینده و پویا باشید