اکثر ما ایرانیان همراه با سایر ملیت های مقیم این کشور، به خاطر وام هایی که برای خرید خانه و اتومبیل و یا تعمیرات خانه و غیره ازبانک ها و موسسات مالی دریافت کرده ایم، بدهکاریم، باید یک عمر قسط بپردازیم و نمی دانیم که چگونه از شر بدهی هایمان خلاص شویم. گاهی هم که از جائی نمی توانیم وام تهیه کنیم، دست به دامان دوستان و آشنایان می شویم که دراین صورت هم باز پرداخت آن مشکل است.
حالا در این میان خدا نکند که منبع درآمد از جمله حقوق و یا سود بیزینس هم قطع شود که آن هم ممکن است شخص را به ورشکستگی بکشاند.
در عین حال باید حواسمان را جمع کنیم که گرفتاری های دیگری مانند قمار و اعتیار هم نداشته باشیم. حالا هزینه های غیرمنتظره مانند برگزاری جشن عروسی و تولد، خرید کادو و یا خدای نکرده،هزینه تصادف و حوادث غیر منتظره هم بکنار.
همه این هزینه ها، هزینه های مادی است که جبران می شود و یا چیزی نیست که جانمان را بخطر بیندازد. به قول معروف جانت سلامت، همه اینها درست می شود. ولی می دانم که خیلی از مشکلات، با امید و توکل و نیز با تلاش بیشتر مرتفع می شود. امید،چیز خوبی است.
اما در عین حال، بعضی از ما نسبت به کسانی که به آنها تعلق خاطر داریم، احساس بدهی می کنیم. البته این دین، مادی نیست بلکه معنوی است. ما نسبت به خدمات و از جان گذشتگی های پدر و مادرمان، احساس دین همیشگی داریم که شاید ممکن نباشد تا آخر عمرمان هم بتوانیم آن را جبران کنیم.
احساس بدهی به همنوع، به ویژه به کسانی که در گذشته، به ما یاری رسانده اند و یا در مورد اشخاص و جاهایی که نسبت به آنها دلبستگی و تعلقاتی داریم ولی فرصت کمک و یا رسیدگی به آنها را نداشته ایم، گاهی نسبت به آنها احساس بدهی می کنیم، مانند: اعضای خانواده و فامیل و یا جاهایی مانند شهر و یا کشورمان.
اگرچه من، بیش از سی سال است که در کانادا زندگی می کنم، ولی به عنوان یک روزنامه نگار و یک ایرانی، نسبت به هموطنان دردمندم که از بخت بد، بسیاری از آنان به نان شب هم محتاج هستند، احساس همدردی می کنم.
بسیاری از ما که وجدان بیداری داریم، در فکر دیگران هم هستیم، چون انسانیم.
سعدی بزرگ، می فرماید:
بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
اما چرا بعضی ها وقتی به قدرت می رسند، از آدمیت دور می شوند و هیچگونه رحم و شفقتی در وجودشان یافت نمی شود و زمانی که به مال و قدرتی می رسند، انسانیت و وجدان را در قلب تیره شان دفن می کنند.