از خدا پنهان نیست از شما چه پنهان، شبی با جمعی ازدوستان، به یکی ازمراکز مزین به نام مقدس ایران رفتیم که از سردر ورودی آن گرفته تا تمامی اطراف و درون و برون دیوارها و غیره، با انواع نشانه های ایران باستان تزئین شده، به نحوی که گاه، خود را در میان تخت جمشید احساس می کنی!
تندیس های ایران باستان و سربازان هخامنشی با سرنیزه هایشان در دست، ایستاده اند و از ارزش های فرهنگی و هنری و نیز میهمان نوازی ایرانیان، پاسداری می کنند!
در شهر تورنتو بسیارند مراکز و اماکنی که در زمینه فرهنگی، فعالیت های گوناگون دارند. برخی، توام است با پذیرائی های آنچنانی ودر خور و شایسته جامعه فرهیخته و ارزشمند ایرانی و تعدادی نیز بسنده کرده اند به ارائه هنر و حتی پذیرائی در خور و رایگان از علاقمندان و کسانی که با حضور خود در سرمای زمستان و گرمای تابستان، به این مجامع رونق می بخشند.
مهم ترین چیزی که تقریبا در بسیاری از این اماکن و بخصوص رستوران ها به صورت مشترک به چشم می خورد، توجه مدیران یا مالکین این گونه اماکن، به نشان دادن ارزش های ایرانی است و می کوشند با هرچه بهتر ارائه کردن کمی و کیفی برنامه هایشان، به میهمانانی که از دیگر فرهنگ ها، مستقیم و یا به همراه دوستان ایرانیشان حضور به هم می رسانند، نشان داده شود. ایرانیان، توانائی های ارزشمندی دارند و بخصوص در میهمان نوازی آنچنانند که در کمتر فرهنگی می توان یافت.
این رفتار شایسته و توجه به اعتبار و جایگاه ایرانی، جای قدردانی و خوشحالی دارد و باید هموطنان عزیز نیز با یاری رساندن به این گونه اماکن و مراکز فرهنگی، اعم از رستوران و یا مجامع و نشست های ادبی و هنری وعلمی و آموزشی و غیره، موجبات گسترش آن ها را نیز فراهم آورند.
الحق در این رابطه، با وجود تمامی سختی های ناشی از عوامل گوناگون، ایرانیان نشان داده اند، جائی که پای ارزش های فرهنگی و ملی و هویتشان مطرح است، همواره حضوری چشمگیر و همیاری های با ارزش داشته اند.
در این گیرودار تلاش ها و میهمانی ها و میزبانی ها، به طور معمول گه گاه نکاتی نیز به نظر می رسد که بد نیست به آن ها توجه شود و بی تفاوت از کنارشان گذر نشود تا شاید بتوان نقشی در بهتر کردن چگونگی ارائه ارزش های فرهنگی و هنری و ملی خود، ایفا کرد.
به طور مثال، در همین مکان زیبائی که شرح آن آمد و در آن شب فراموش نشدنی، به چند نکته باید اشاره کنم.
تندیس مشهوری از دوره اشکانی با دست های شکسته در ورودی توالت های مردانه و زنانه، نصب شده که اگرجای دیگری قرار می داشت، محترمانه تر می نمود!
برنامه غذا به خط معروف فینگلیش نوشته شده بود. یعنی، نه فارسی و نه انگلیسی و طبعا برای میهمانان غیر فارسی زبان، خواندن آن ممکن نبود.
قرار بر این بود که در آن شب، تعدادی از جوانان غیرحرفه ای، به هنرنمائی بپردازند که این فرصت نیز در نوبه خود، بسیار با ارزش است و موجب خواهد شد تا استعدادهای جوان و هنرمندانی که متاسفانه مجبورشده اند مانند صدها هزارهموطن خود، از ایران خارج شوند، به هدر نرفته و شکوفا شوند و خود به خود، خدمت بزرگی است به هنر ملی و موسیقی ایران و جای سپاس دارد.
متاسفانه به هر دلیل در آن شب، در میان این هنرمندان عزیز و عوامل همراه آنان، از قبیل نوازندگان و ابزارهای صوتی و غیره، هماهنگی لازم صورت نگرفته بود و در نتیجه، آشفتگی و نابسامانی در نحوه ارائه موسیقی، بین خواننده و نوازنده، کاملا مشهود و غیرحرفه ای می نمود که البته به دلیل آماتور بودن هنرمندان، قابل فهم بود. ولی، تعدادی از افراد حرفه ای و با سابقه در هر زمینه نیز در آن مکان حضور داشتند که می توانستند با کمی صرف وقت، از این به هم ریختگی هنری و تکنیکی، جلوگیری نمایند.
صدای خوانندگان عزیز، گاه تا حدی فریاد گونه می رسید که با توجه به فضای محدود سالن، غیر قابل تحمل میشد و به هر حال، با کمی دقت بیشتر، این همه تلاش برای ارائه کار فرهنگی زیبا و آینده ساز و افتخار آفرین، می توانست بهتر انجام گیرد.
نکته ای که از دید نگارنده، خوشایند نبود و در هنگام ورود اتفاق افتاد! و ظاهرا در یکی، دو مکان دیگر از این قبیل نیز رایج است، مُهر زدن روی دست میهمانان، هنگام ورود بود که جای تامل دارد.
دختر خانم محترمی، پس از دریافت وجه ورودیه و هزینه شامی که نوع آن از پیش تعیین شده، بر دستانمان نشانه ای با مُهر، ثبت کردند تا بنا به توصیف ایشان، بدینوسیله نتوانیم چندین بار با تقلب وارد شده و از موهبت برنامه ها و امکاناتی که تدارک دیده شده، سوء استفاده نمائیم و توضیح دادند، بدین طریق، بازرسان درون سالن، از این که در هنگام ورود، هزینه را پرداخت کرده اید یا خیر، اطمینان حاصل می نمایند.
نمی دانم زمانی که یک نفر غیر ایرانی، به این مکان مملو از نشانه های زیبای ایرانی و فرهنگ و افتخارات آن، وارد می شود و در هنگام ورود، بر دست های او مُهر کنترل، می زنند، چه احساسی دارد و چه برداشتی خواهد کرد! ولی، من که خرسند نخواهم بود تا برای یک عدد سیخ کباب کوبیده و یا یک کاسه خورش قیمه، بر دستانم مُهر کنترل زده شود!
شما را نمی دانم!
نویسنده: امان ارباب